این روزها بیشتر آنهایی که در ایران با هویت واقعی و یا مستعار علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکرده اند و در مقطعی به خاطر تهدیدهای امنیتی و ترس از دستگیری و مجازاتهای غیرعادلانه تصمیم به فرار از ایران میگیرند، متهم به این میشوند که برای «پناهندگی» دست به این کارها زده بودند. اما این «پناهندگی» چیست که عده ای حاضرند برای دادن درخواست پناهندگی نقشه کشیده و در مقاطعی با ریسک روی زندگی خود با جمهوری اسلامی سرشاخ شوند تا احتمالا کیس و داستان قابل قبولی برای پناهندگی خود بسازند؟
واقعیت این است که دوران طلایی پناهندگی برای ایرانی ها سالهاست به اتمام رسیده. بعد از اعتراضات و سرکوبهای گسترده سال هشتاد وهشت که تعداد زیادی از معترضین مجبور به فرار از ایران شده و در مدت کوتاهی به عنوان پناهنده در کشورهای غربی ساکن شدند، درهای باغ سبز اروپا و آمریکا به روی ایرانیان متقاضی پناهندگی به مرور بسته و بسته تر شد. دلایل آن زیاد است اما مهمترین دلایل آن به نظر من به شرح زیر است:
یک - وقوع جنگ در سوریه و عراق و مواجهه جهان غرب با سیل پناهجویان جنگزده. این مساله باعث شد اولویت بسیاری از کشورهای غربی برای پذیرش پناهجو معطوف به این پناهجویان شود. پناهجویانی که از نظر غرب شرایطشان نسبت به ایرانیانی که عموما وضع زندگی و مالی بهتری از آوارگان جنگی داشتند وخیم تر و اورژانسی تر بود.
دو – تغییر سیاستهای کشورهای غربی و به خصوص آمریکا در قبال مساله پناهنده پذیری و حمایت نسبی افکار عمومی این کشورها از سیاستهای جدید دولتمردان. با توجه به موج عظیم پناهجویانی که از کشورهای مختلف جهان برای زندگی بهتر راهی کشورهای پیشرفته میشدند و درصد زیادی از آنها هم در انطباق دادن خود با جامعه و فرهنگ جدید مشکل داشتند، این دلزدگی از پذیرش پناهجویان در میان جامعه و دولتمردان قابل پیش بینی و تا حدی قابل درک بود.
سه – در مورد ایرانی ها به صورت خاص واقعیت این است که در نگاه بسیاری، پناهندگی یک روش برای مهاجرت از ایران است. پناهجویان ایرانی بر خلاف پناهجویان جنگزده سوری عمدتا با برنامه ریزی و دودوتاچهارتا کردن از ایران به ترکیه آمده اند که این مساله از دید کشورهای غربی نیز نمیتوانست در دراز مدت پنهان بماند. تجربه من که از نزدیک در ارتباط با جامعه پناهجویان ایرانی ترکیه بوده ام نشان میدهد که بسیاری از پناهجویان به تشویق و راهنمایی اقوام و یا دوستانشان که قبلا از این طریق از ایران خارج شده و به غرب راه پیدا کرده بودند بودند گام در این مسیر گذاشته اند.
این سه دلیل در کنار بعضی دلایل دیگر باعث شد که در برابر این موج توقف ناپذیر پناهجویان یک غربال طبیعی و البته بی رحم به نام «زمان» گذاشته شود. زمان و بلاتکلیفی های چندین و چند ساله، آدمها را فرسوده میکند و کشیده ایست بر صورت کسانی که با رویای زندگی در غرب راهی ترکیه میشوند. آنها وقتی به خودشان میآیند که میبینند سالهای زیادی از عمرشان را در انتظار گذرانده و هنوز بلاتکلیف و در نقطه صفر هستند. این غربال اتفاقا جواب هم داده و حالا دیگر کمتر پناهجویی از ترکیه به فک و فامیل و دوست و آشنای خود زنگ میزند و آنها را تشویق به آمدن میکند چرا که اصولا آدمی که سالهای سال در ترکیه بلاتکلیف مانده است نه تنها انگیزه ای برای چنین توصیه هایی ندارد بلکه برعکس اگر مشکل جدی در ایران نداشته باشد هر لحظه ممکن است عطای زندگی احتمالی درغرب را به لقای روزهای طولانی و بی پولی و پر از سختی پناهجویی ببخشد و به ایران برگردد.
گاهی که فکر میکنم با اینکه خودم قربانی همین سیاست «با زمان سر بریدن» بوده ام اما به تصمیم گیرندگان تا حدودی حق میدهم. فقط تصور کنید اگر در اداره پناهجویان سازمان ملل همه کارها در کمترین زمان ممکن و به بهترین شکل انجام میشد و همه کشورها هم درهایشان به روی پناهجویان ایرانی باز بود چه اتفاقی میافتاد؟ شاید مدت انتظار برای هر پناهجو از زمان ورود به خاک ترکیه تا زمانی که به کشور سوم منتقل شود به کمتر از شش ماه میرسید اما همین مساله باعث میشد دیگر سنگ روی سنگ بند نشود و در شرایط نامطمئن و سخت ایران، موج انسانی عظیمی از ایران به سمت دفتر اداره پناهجویان سازمان ملل در ترکیه سرازیر شود.
جالب اینکه سیاست اداره پناهجویان سازمان ملل در ترکیه، سختگیری در مصاحبه و مو را از ماست کشیدن موقع پذیرش پناهجو نیست. در بیشتر اوقات فرض بر درستی و صداقت کسی ست که ادعا میکند امنیت زندگی اش در ایران مورد تهدید قرار گرفته است. نه دستگاه دروغ سنج به کسی وصل میکنند و نه نیاز هست متقاضی پناهندگی مدارک محکمه پسند و متقنی برای اثبات ادعایش ارائه کند. ولی از آن سو تر و خشک را با هم انقدر بلاتکلیف نگاه میدارند که درصد بالایی از پناهنده هایی که راه برگشت دارند و با انگیزه های کاسبکارانه و به دروغ درخواست پناهندگی داده اند به کشور خود برگردند.
مجموع این شرایط باعث شده که این روزها در عمل پناهندگی تبدیل به آخرین و بدترین گزینه برای خروج از ایران و مهاجرت به غرب شود. این روزها اینجا و آنجا زیاد میخوانم که به فعالین مدنی، سیاسی و یا کنشگران اجتماعی که به دلایل امنیتی مجبور به ترک ایران و آمدن به ترکیه شده اند برچسب میزنند که کارهایشان فقط برای گرفتن پناهندگی بوده. اینجور مواقع میخواهم دست اتهام زننده ها را بگیرم و بیاورم اینجا در ترکیه و بهش بگویم پناهندگی این است. نیاز به ژانگولر بازی ندارد. نیاز به مدرک و رزومه سازی و اسم در کردن و چند صباحی زندان رفتن ندارد. پناهندگی حالا دیگر به ریسک عبور قاچاقی از مرزش هم نمی ارزد چه برسد به ریسک سرشاخ شدن با حکومت برای داشتن رزومه! پناهندگی این روزها فقط کورسوی امید و تخته پاره ای برای نجات آنهاست که بیچاره و مستاصلند و جانشان را برداشته اند و فرار کرده اند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر