محمد تنگستانی
بعد از انقلاب اسلامی در ایران و حذف موسیقی پاپ و مردمی، تا اواخر دهه ۷۰ شمسی ترانهها و آهنگهای خوانندگانِ به اصطلاح «لس آنجلسی» در ایران مخاطبان زیادی داشت. اما بعد از به روی کار آمدن دولت «محمد خاتمی»، فضا برای موسیقی پاپ و مردمی اندکی در جامعه باز شد. باز شدن فضای موسیقی در آن زمان از نظر برخی، جفا و خیانت تفکرات اصلاحطلبی به هنر موسیقی ایران بود. زیرا با صدور مجوز کنسرت و آلبومهای موسیقی برای خوانندگانی که از فیلتر و سانسور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می گذشتند، حکومت اسلامی در ایران موفق شد با گذشت زمان، سلیقه مخاطب در موسیقی را به سمت تفکرات اسلامی و ایدئولوژیهای فکری خودش هدایت کند و به قول معروف، موسیقی را به ابتذال بکشد.
در حال حاضر خوانندگانی که با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تن دادن به سانسور در ایران فعالیت میکنند، بازار موسیقی پاپ و مردمی را در داخل و خارج از ایران در دست گرفتهاند. در سالهای گذشته، خوانندگانی که با همکاری و تریبونهای حکومتی ایران در عرصه موسیقی معرفی شدهاند، توانسته اند در کنسرتهایی که در خارج از کشور برگزار میکنند، سالنهای هزار تا دوهزار نفری را پر کنند. در حالی که خوانندگان هم نسل آن ها، کسانی که بدون سانسور و بدون تن دادن به ابتذال در خارج از ایران به شکلی مستقل فعالیت میکنند، به سختی میتوانند سالنهای ۲۰۰ تا ۵۰۰ نفره پر از مخاطب داشته باشند.
علاوه بر موفقیت سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی در به ابتذال کشیدن هنر موسیقی، نباید نقش شبکههای اجتماعی را هم نادیده گرفت. از طرفی دیگر، رسانهها، چه رسانههای مستقل خارج از کشور و چه رسانههای خصوصی در ایران، کم تر از گذشته به موسیقی به اصطلاح لسآنجلسی و موسیقی مستقل اهمیت داده، در حالی که موسیقی سانسور شده و مبتذل را حمایت کردهاند؛ یعنی به آن گونه موسیقی اهمیت دادهاند که مشروعیت نظام مستبد فرهنگی ایران را به همراه داشته است.
در این پروژه قرار است با نوازندگان و خوانندگان مستقل در حوزه موسیقی گفتوگو کنیم. در این بخش به سراغ «آرش سبحانی»، نوازنده و خواننده رفتهایم. او ۴۷ سال پیش در تهران زاده شده و فارغالتحصیل رشته معماری است. سبحانی تا کنون با گروه «کیوسک»، 10 آلبوم موسیقی تهیه و عرضه کرده است.
از خواننده و نوازنده گروه موسیقی کیوسک پرسیدهایم:
چه طور آهنگسازان لسآنجلسی تا چند دهه پیش در ایران مخاطب داشتند اما در حال حاضر ماجرا برعکس شده است و خوانندگانی که تن به سانسور دادهاند و مروج تفکرات استبداد فرهنگی هستند، مخاطب زیادی پیدا کردهاند؟
ـ مثل هر اتفاق دیگری، جمهوری اسلامی یک نمونه تقلبی از اتفاقات هنری و اجتماعی موجود درست کرده است؛ نه تنها موسیقی تقلبی بلکه اپوزیسیون تقلبی، سینمای روشن فکری تقلبی، موسیقی اعتراضی تقلبی و... . همه این موازی سازیها را جمهوری اسلامی انجام داده است تا صداهای واقعی را یا به حاشیه بکشاند و یا نابود کند. سرمایه گذاری مالی زیادی انجام داده است و میدهد چون پول و سرمایه دارد و هیچ هنرمند و جریان مستقلی نمیتواند با پولی که حکومت هزینه میکند، مقابله کند. با همه احترامی که برای دوستان و همکارانم در حوزه موسیقی دارم اما در سالهای گذشته اغلب با تهیه کنندگان ایرانی کار کردهاند که خیلی از آن ها با گذشت زمان مشخص شده است به کجا وصل هستند و تهیه کننده کدام سریال با بودجه آن چنانی بودهاند. خب، همه اینها هدفمند هدایت شدهاند. جمهوری اسلامی دارد موازی سازی میکند. گروههایی را معرفی و پررنگ میکند که پیامی در موسیقی و کارشان ندارند و یا تنها ملودیهای قدیمی را بازخوانی میکنند. این گروهها حتی اگر در کارهایشان اعتراضی هم داشته باشند، اعتراضشان در سطح است و صدایی از جامعه در آن شنیده نمیشود. شخصیتهایی که از موسیقی دولتی و حکومتی متولد شدهاند، مقوایی هستند؛ مثل شخصیت "امیر تتلو" که یک روز او را روی ناو جنگی میبرند و یکی رو او را سیاسی میکنند و روز بعد که به مهرهای سوخته تبدیل میشود، کنارش میگذارند. من فکر میکنم وقتی جمهوری اسلامی دید که موسیقی آلترناتیو و زیرزمینی بین جوانان ایرانی رشد کرده و استودیوهای خانگی زیادی در شهرها به وجود آمده است، شروع به سرمایهگذاری کرد و با بودجههای کلان، موزیسینهای مقوایی را صادر کرد. موزیسینی در ایران گفتوگو میکند و از تاثیر امام سوم شیعیان میگوید و بعد مداحی میکند، سپس کنسرتی با هزینه زیاد در خارج از ایران برگزار میکند و قیمت بلیت کنسرتش برای کسانی که نزدیک بار مشروب هستند، گرانتر است. این اتفاق مضحک نیست؟ در ایران از تاثیر امام سوم شیعیان گفته است و بعد در کنسرتش الکل مینوشند و ملت هم خوشحال میرقصند. مردم هم هرچیزی که رسانههای دولتی و مستقل خارج از ایران معرفی کنند را دنبال میکنند. رسانهها هم که در کنار مابقی ارکان حکومت، نقش تخریب کنندهای داشتهاند و هیچ کمکی به هنر و موسیقی نکردهاند.
در دولت «حسن روحانی» مجوز های بسیاری از کنسرتها لغو شدند. بنا بر اخبار منتشر شده در پنج سال گذشته، تعداد کنسرتهایی که در دولت یازدهم و دوازهم لغو شده اند، از لحاظ آماری بیش تر از دولت «محمود احمدینژاد» بوده است. این در حالی است که رسانههای وابسته به جریان اصلاحطلب حرفی از لغو کنسرتها و سانسور هنر در دولت روحانی نمیزنند. از آرش سبحانی، خواننده و تنظیمکننده آهنگ «بارون نمی آد این جا مرتضی» پرسیدیم سانسور چه لطمهای به هنر موسیقی زده است؟
می گوید: «سانسور لطمه عظیمی به همه حوزه های فرهنگی و هنری زده است. این یک جنگ فرهنگی است. جمهوری اسلامی تلاش میکند هنر و هنرمندان ایرانی را از مسیر پویای خود منحرف کند و تا حد زیادی هم موفق شده است. در کجای دنیا موسیقی تا به این اندازه سانسور می شود؟ حتی با موسیقی کلاسیک و فولکلور هم مخالف هستند و سانسورش میکنند به طوری که "محمدرضا شجریان" و "شهرام ناظری" در ایران به راحتی نمیتوانند کنسرت برگزار کنند. شعرهای "حافظ" که در قرن هشتم هجری سروده شدهاند، الان امکان و اجازه خواندن اغلب این شعرها را خوانندگان کلاسیک ندارند. این یعنی حکومت ایران با موسیقی مشکلی بنیادی دارد و آن را تهدید میداند. ایدئولوژی جمهوری اسلامی کاملا ضد فرهنگی است. در خوش بینانهترین حالت ممکن، موسیقی در طول چهار دهه گذشته در حالت احتضار بوده است. امیدوارم هرچه زودتر این کابوس، یعنی حضور جمهوری اسلامی در راس حکومت تمام شود و بعد از پایه، یعنی از دوران کودکی شروع به آموزش موسیقی به کودکان کنیم و به آن ها بگوییم موسیقی واقعی چیست. به آن ها آموزش بدهیم که زبان و هنر موسیقی چه ارزشی دارد. زبان موسیقی نه تاریخ میشناسد و نه مرز. این را باید آموزش بدهیم. سانسور سبب شده است که نسل جوان اصلا درکی از این اهمیت نداشته باشد. موسیقی فارغ از دیدگاه سیاسی خالق اثر باید بررسی شود. در حالی که حتی رسانههای خارج از ایران که تیغ سانسور بر آن ها وجود ندارد و مدعی استقلال هستند هم موسیقی را سانسور میکنند. سانسور فقط در ایران و توسط جمهوری اسلامی انجام نمی شود. در رسانههای مستقل هم سانسور و برخوردهای سلیقهای وجود دارد. رسانههای خارج از ایران باید کم کاری و نبود اطلاعرسانی نسبت به اهمیت هنر و موسیقی در رسانههای حکومتی داخل را جبران کنند در حالی که اینگونه نیست. ما اگر به چهار رکن دموکراسی باور داشته باشیم و بگوییم یکی از ارکان آن رسانه است، باید به آن اشراف داشته باشیم و به دلیل دیدگاه یک هنرمند نسبت به موضوعی سیاسی، هنرش را سانسور نکنیم.»
زنان نیمی از جامعه ایران را تشکیل دادهاند اما صدای آن ها در چهار دهه گذشته از هنر موسیقی ایران حذف شده است. سانسور صدای زن چه لطمهای به هنر موسیقی زده است؟
ـ وقتی 50 درصد از جمعیت یک کشور را از موسیقی حذف کنند، معلوم است که آن هنر ناقص تولید و بعد عرضه خواهد شد. در افغانستان و پاکستان که گروه افراطی "طالبان" وجود دارد هم حتی زنان اجازه خوانندگی دارند و در تلویزیون صدا و تصویر آن ها پخش میشود. متاسفانه اسلام رادیکال و افراطی نه تنها در ایران بلکه در همه خاورمیانه مشکلات زیادی در حوزه هنر به وجود آورده است. اینها میخواهند زنان را به حاشیه بکشانند و نادیده بگیرند. هر خواننده و نوازنده زن خیلی قویتر از یک گردان نظامی میتواند در یک جامعه تاثیر بگذارد. جمهوری اسلامی و اسلامگرایان افراطی از این قدرت و تاثیر میترسند. به همین دلیل آن ها را سانسور و حذف میکنند. جمهوری اسلامی از موسیقی میترسد، از زنان میترسد و از همه مهم تر، از زنی که موسیقی کار کند خیلی بیش تر از هرچیزی میترسد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر