پویا غریب
دکتر «فرهاد میثمی»، معلم و فعال مدنی نهم مرداد سال جاری بازداشت شد و از آن زمان در زندان «اوین» به سر میبرد. او از روز پس از بازداشت دست به اعتصاب غذا زده است.
«رضا خندان» در فیسبوک خود نوشته است: «[ماموران] در خانه فرهاد میثمی تعدادی "پیکسل" یا "بج" سینه که روی آن ها نوشته شده "من به حجاب اجباری اعتراض دارم"، چند جلد کتاب "کنشهای کوچک مدنی" و کتاب "حقوق بشر" پیدا کرده و به همین اتهام او را بازداشت کردهاند.»
برای بسیاری از همنسلان من، فرهاد میثمی یادآور موسسه فرهنگی-انتشاراتی «اندیشهسازان» است؛ موسسهای که کتابهای متنوعی مثل شعر و رمان چاپ میکرد اما برای کتابهای مرتبط با کنکورش شهرت داشت.
ما همه آن کتابها را فراموش کرده ایم جز مقدمههای معروفشان که خود میثمی به عنوان مدیرمسوول در آنها نوشته بود: «به اميد روزی كه نوشتههايمان، چيزهايی بيش از رياضی، شيمی و فيزيك برای آموختن داشته باشند!»
شعری که در ابتدای این کتابها میآمد هم فراموش نشدنی است:«زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست... .»
اما برای من، فرهاد میثمی تنها یادآورد اندیشهسازان نیست. در واقع، او موسسه اندیشهسازان را در سال ۱۳۸۴، در اوج درآمدزایی و موفقیت بست. این را من همان سال شنیدم. خیلی هم تعجب کردم که چه طور یک آدمی قید اینهمه پول و موفقیت را زده است؟
دو سال بعد که با خودش آشنا شدم، بدون این که چیزی بپرسم، جوابم را گرفتم؛ این که در مقدمههایش مینوشت دنبال آموختن چیزهایی بیش از ریاضی و شیمی باشیم را از روی شعار نمیگفت. واقعا دنبال همین بود؛ در پی مطالعه تاریخ، اقتصاد، روانشناسی و یا اصلا چیزهایی که در دانشگاه درس نمیدادند.
ما جمعی بودیم که به همراه فرهاد میثمی جلسات هفتگی تاریخخوانی داشتیم؛ بدون حاشیه، بدون خودنمایی، بهقصد یادگیری. نوعی از یادگیری ورای درسهای رسمی دانشگاه و به دور از قیل و قالهای سیاسی.
اینکه در جمله اول این نوشته از فرهاد میثمی بهعنوان معلم نام بردم، به همت او برمیگردد برای یادگیری جمعی و سخاوتمندیش در این راه برای به اشتراک گذاشتن اوقاتش، دانستههایش و کتابخانه خانگیاش.
اما در واقع، فرهاد یک دانشجو بود نه یک معلم. چون خودش دنبال یادگیری بود و ادعای تخصص هم نداشت. همراهانش هم در همه چیز موافق او نبودند. ما در همان مطالعه تاریخ ایران، سر خیلی چیزها توافق نداشتیم اما یک جور تمرین پذیرش و مدارایِ فکر ناموافق بود برای ما. نوعی تمرین پرهیز از پرخاش و ترغیب به گفتوگو.
تمرین و تشویق به مدارا و دوری از خشونت چیزی است که برای فرهاد، بهویژه در زمینه فعالیتهای اجتماعی روز به روز مهمتر شد. او نه هیچوقت وابستگی به تشکیلات سیاسی داشته و نه به دنبال هیاهوهای ژورنالیستی بوده است. علاوه بر اینها، چیزی که جایگاهش را ممتاز میکند، انطباق حرف و عملش است.
در حداقل دو مورد، وقتی «نسرین ستوده» و «بهمن امویی»، وکیل و روزنامه نگار زندانی دست به اعتصاب غذا زدند، فرهاد به دلایلی که در نامهاش به بهمن امویی هم آمده است، در کتابخانه خود دست به اعتصاب غذا زد.
گفتنش یک چیز است که از عهده خیلیها برمیآید، ولی انجام دادنش، آن هم در حد بدون خدشهای که او در برابر چشمان ناظر و نگران دوستانش انجام داد، چیزی دیگر است و بسیار کمیاب. اما این مرحله جدیدی از سیر فرهاد بود که در کنار مطالعه و پژوهش، پیگیر فعالیتهای مدنی بود؛ برای رفاه کارگران، حقوق زنان و یا رسیدگی به احوال زندانیان سیاسی. میتوان پرسید که چه میشود فردی قید راحتی خودش را میزند و پی گیر حال دیگران میشود؟
کم هستند کسانی که کنش سیاسی را با باورهای اخلاقی خود درونی میکنند و همزمان، اخلاق فردی خود را جدای از امر سیاسی نمیدانند. اصرار فرهاد میثمی بر پیشبرد اهداف مدنی با تکیه بر اصول جنبشهای خشونتپرهیز، محصول چنین رویکردی به اخلاق و سیاست است. خشونتپرهیزی برای او، به تأسی از بزرگانی چون «گاندی»، نه تنها مترادف با انفعال نبوده بلکه اغلب کنشهای صریحی را به همراه داشته است؛ کنشهایی که تحمل هزینههای مترتب بر آن ها تنها از عهده کسانی برمیآید که به لحاظ فردی، به بلوغِ اخلاقیِ پایبندی به خشونتپرهیزی رسیده باشند.
فرهاد هیچ فرصتی را، چه در گفت وگو و چه در فعالیت مدنی، برای مشق این پایبندی از دست نمیداد و شاید اینک مشق دیگر و چه بسا سختتری پیش روی خودش میبیند.
این که چنین انسان شریفی در بند است و بیشتر از ۲۸ روز در اعتصاب غذا، دردناک است. او درخواست دوستانش برای شکستن اعتصاب غذایش را نپذیرفته و تاکید کرده که در اعتراض به روند ناعادلانه بازجویی و دادرسی و نیز عدم دسترسی به وکلای مستقل دست به اعتصاب غذا زده است.
حالا این ما هستیم و این پرسش که آیا واقعا میخواهیم از کنار زندانی شدن و اعتصاب غذای او بیتفاوت بگذریم؟ در جلسات تاریخخوانی، مجسمه کوچکی از گاندی در انتهای میز، ناظر بر بحثهای هفتگی ما بود. برای بسیاری از ما، آن مجسمه بخشی از دکور دفتر فرهاد بود. ولی برای او، نویدی بود برای یک امکان جدی یا شاید تنها امکان جدی برای آینده تحولات مدنی در ایران.
مطالب مرتبط:
ماموران وزارت اطلاعات دنبال پیکسلهای اعتراض به حجاب اجباری میگردند
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
سلام، من هم بعد از ۱۵-۱۶ سال هنوز تحت تاثیر مقدمههای اقای میثمی در کتابهای اندیشه سازان هستم و دوستشون دارم. به نظر شما چطور میشه به ایشون کمک کرد؟ از چه راهی میشه حمایتشون کرد؟