بخش اول
محمد تنگستانی
پروژه جدید ایرانوایر «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما، هنرمندان و هنرآموزانِ شهرستانها و روستاهای سراسر کشور را معرفی و با آنها گفتوگو کنیم. اولویت هم هنرمندانی هستند که یا در رسانههای غیرمستقل ایران سانسور شدهاند و یا به دلیل شهرستانی بودن، به آنها اهمیت داده نشده است. ما بدون گزینش و یا جهتگیری سیاسی، آنها را به مخاطبان «ایرانوایر» معرفی خواهیم کرد.
در بخش اول این پروژه، اولویت ما هنرمندان استانهای خوزستان، اصفهان و خراسان است. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان و یا روستای شما زندگی و فعالیت میکنند، میتوانید با info@iranwire.com با ما در تماس باشید.
ما تصمیم گرفتهایم در کنار معرفی کارآموزان هنر، هنرمندان شناخته شده شهرستانها را به شما معرفی کنیم.
«فاطمه اختصاری» شاعر و یکی از غزلسرایان ادبیات ایران است. سیودو سال پیش در شهرستان کاشمر، استان خراسان، زاده شد و تاکنون کتابهایی مانند «یک بحث فمنیستی قبل از پختن سیبزمینیها»، «بت بزرگ» و «شنا کردن در حوضچه اسید» را چاپ و عرضه کرده و در حال حاضر مجموعه داستانی با عنوان «تبر» را در دست انتشار دارد.
یکی از خصوصیات شعرهای خانم اختصاری اهمیت دادن به سوژهها و واژگانی است که ما روزمره به راحتی از کنار آنها میگذریم و به باور من این خصوصیت سبب میشود آثار این شاعر از دیگر شاعران، کمی متمایز شود. در یک سال گذشته فاطمه اختصاری، کتابهایش را مستقل و بدون دخالت ناشران تهیه و از طریق شرکت آمازون منتشر کرده است. ما در ایرانوایر در سالهای گذشته در گزارشها و یادداشتهایی را به موضوع عدم اعتماد مخاطب و مولف به ناشران مستقل خارج از کشور اختصاص دادهایم. انتشار کتابهای این شاعر بدون همکاری با ناشران مستقل خارج از کشور انتقادی به عملکرد نامناسب ناشران مستقل است.
در خصوص ناشران مستقل بیشتر بخوانید
سال ۱۳۹۴ خانم اختصاری با حکم دادگاه انقلاب تهران به اتهام توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام به ۱۱/۵ سال حبس و ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد و در نهایت از ایران گریخت و در حال حاضر ساکن کشور نروژ است.
در انقلاب ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند و شاعران پیامبران احزاب سیاسی بودند. آیا هنر و هنرمندان در اعتراضات اخیر ( دی ماه )حضور داشتند؟
ـ متاسفانه شاعران این نسل، آن یکدستی و همصدایی شاعران آن دوران را ندارند. هرچند که همان گروه شاعران نیز پس از گذشت چند سال از انقلاب، به جریانها و دستههای مختلفی تقسیم شدند و عقاید و موضعگیریهایشان تغییر کرد. هنرمندان معاصر را نمیتوان یک کلیّت درنظر گرفت و دربارهی آنها نظر داد. ما در حال حاضر هنرمندان وابسته به حکومت را داریم که نظرگاه آنها در راستای اهداف حکومت بوده و از تریبونهای نظام در این راه استفاده میکنند. همچنین هنرمندان اصلاحطلب را داریم که بیشتر حامی دولت هستند و با وجود نقدهای گاه به گاهشان، سعی میکنند چیزی ننویسند تا عملکرد دولت زیر سوال نرود و در برخورد با مسائل تند سیاسی (مثل اعتراضات نه دی یا حضور سپاه در منطقه) اکثرا سکوت میکنند. هنرمندان معترض هم همیشه هستند که موضعگیریهایشان وابسته به جریان و گروهی نیست. این افراد با نگاه خود نسبت به اتفاقات موضعگیری میکنند و از حکومت و دولت و حزبی خط نمیگیرند. علاوه بر این فکر میکنم اختصاصا درباره ورود شعر و ادبیات به یک حرکت اعتراضی مثل اعتراضات اخیر، زمان نقش مهمتری دارد. از این لحاظ که شاعران و نویسندگانی بودهاند که قبل از شروع این اعتراضات، در آثارشان منتقد بودهاند و همچنین در حین و پس از سرکوب اعتراضات، حامی مردم و بازگو کننده غم آنها بودهاند. من شخصاً شعرهای شعاری و انگیزاننده را نمیپسندم. این موضوع در زمینه اعتراضهای خیابانی هم برایم صدق میکند. شعر برای من حرکتی آهسته و زیرپوستی در اندیشه و تفکّر است. جوری که بر ظریفترین و عمیقترین احساسات مخاطب تاثیر بگذارد و نه اینکه تنها مشوّق او برای ریختن به خیابان باشد. چون اگر کسی بدون تفکر و اندیشه و فقط از سر هیجانِ پس از خواندن یک شعر به خیابان بریزد ممکن است فردا با شعر و متنی دیگر موضعش را عوض کند و مثلا مردم را در خیابان سرکوب کند. پس شعر باید عمیق باشد و از درون بتراشد و تغییر ایجاد کند.
هر منطقه با توجه به آب و هوا، زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند. در چهار دهه گذشته، سیستم ایدهئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدهئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است. گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
ـ متاسفانه باید بگویم حکومت در اهداف خود در اغلب موارد موفق بوده است. اما ابعاد این موفقیت در هر زمان و دورهای متفاوت است. زمانی هنرمندان ایدئولوگ انقلاب، پا به عرصه هنر گذاشتهاند و بر اساس فکر و عقیدهشان، که همسو با حکومت نیز بوده است، آثاری تولید کردهاند. در ایران معاصر هم این تولیدات کماکان ادامه دارد اما به ندرت تولیدکنندگان آن ایدئولوگ هستند، بلکه حکومت موفّق به تطمیع هنرمندان ظاهرا مستقل میشود. هنرمندان حاضر میشوند در قبال امتیازی که دریافت می کنند (امتیازات مالی، عدم سانسور محتوا، در اختیار داشتن فضای کار و تریبون، تحت فشار قرار نگرفتن توسط سپاه و...) هنر خود را در جهت اهداف نظام جمهوری اسلامی پیش ببرند. همین که امروزه با افراد ایدئولوگ کمتری روبرو هستیم به نظر من نوعی کم شدن موفقیت حکومت در اهدافش است. امّا مبارزه با فردی که به خاطر پول در خدمت نظام است دشوارتر است. چون کسی که خوابیده را میشود بیدار کرد امّا کسی که خود را به خواب زده نه!
از طرفی به نظر می رسد نسل جدید، نسلی پر از خشم و بغض است. یکدست کردن این گلوله انفجاری کار سختتری است. اگر قبلا یک معلم پرورشی یا یک شاعر حکومتی میتوانست بر عدّهای نوجوان تازهکار تاثیر بگذارد، امروزه دیگر این اتفاق به این آسانی نخواهد افتاد. نوجوانها و جوانهای امروز ایران، هیچ چیز را به سادگی قبول نمیکنند، حتی حرف منطقی را! چه برسد به گزارههایی که برای قبول شدنش نیاز به خام شدن و خواب شدن دارد. متاسفانه همهچیز در شهرستانها سختتر هست. زیرا جلسات خانگی و کافهای با محدودیتهای بیشتری روبرو هستند. در کنار فشار حکومت، فشار جامعهی سنتی نیز کار را برای یک هنرمند پیشرو سختتر میکند. و همه اینها اگر زن باشی دشوارتر هم هست. آموزش و پرورش، صدا و سیما و... سعی میکنند نوعی فرهنگ مطابق سلیقه حکومت را تبلیغ کنند. و رشد خلاف این تبلیغات و آموزش، در شهرستانهای مذهبی که حتی نصب ماهواره دشوار است برای یک نوجوان کار راحتی نیست. هرچند گسترش اینترنت خیلی از موانع را برداشته است. اما فیلترینگ گسترده، گران بودن خدمات اینترنتی، محدودیت برای داشتن اینترنت با سرعت بالا و... مشکلاتی است که نمیگذارد نسل جوان به اطلاعات آزاد دسترسی داشته باشد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر