شراگیم زند
اگر یک نفر عاقل و مصلحت اندیش بین تصمیم گیرندگان اصلی نظام بود، حصر سالها پیش از این باید رفع میشد. شکی نیست که ادامه حصر حتی یک روزش هم نقض حقوق انسانی محصورین است و باید خاتمه پیدا کند. منتهی این تصمیمیست که حکومت وقتی در موضع قدرت بود و دست بالا را داشت باید میگرفت که نگرفت و حالا مجبور است از سر استیصال و از موضع ضعف به آن تن دهد. نوشیدن جام زهر انگار در جمهوری اسلامی تبدیل به سنت ثابت رهبران آن شده است. جامی که سر کشیدن آن در زمان درست میتواند کام همه را شیرین کند، اما با تندی و غرور پس زده میشود و تنها وقتی به سراغش میروند که تاریخ مصرف آن گذشته باشد و شهد موجود در آن به زهر تبدیل شده باشد.
شاید زمانی با رفع حصر و یا معرفی و محاکمه عوامل سرکوب جنبش سبز و اقداماتی از این دست میشد شکافهای بین مردم و حکومت را تا حدی پر کرد و یا لااقل جلوی گسترش و عمق پیدا کردنشان را گرفت اما حالا دیگر همه شکافها تبدیل به گسل شده اند و به قدری عمق یافته اند که پر کردنش با چنین چیزهایی ممکن نیست. بخش بزرگی از جامعه حالا به وضوح از اصلاح طلبان هم عبور کرده و خواستار تغییر حکومت و یا لااقل تغییرات ساختاری در حکومتند. در چنین شرایطی حالا تازه حاکمان ایران به فکر افتادهاند که میتوانند با کارتهای محصورین بازی کنند و تصورشان این است که با رفع حصر برگه آسی که تا امروز نگاه داشته بودند را برای مقابله با فروپاشی رو کردهاند. غافل از آنکه آسی که به موقع پائین نیاید فقط یک برگ سوخته است!
میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سایر محصورین به خاطر ایستادگی شجاعانهشان بر سر آرای مردم برای من و بسیاری از مردم ایران همیشه قابل احترام هستند و همیشه قابل احترام خواهند بود. اما همان میرحسین موسوی هم زمانی گفته بود که جنبش سبز رهبر ندارد و مردم رهبران واقعی آن هستند و حالا سالهاست که این مردم از مطالبات اولیه خود که هیچگاه محقق نشد عبور کرده اند. در این سالها رنگ و شکل و ابعاد مطالبات و اعتراضات به کل عوض شده است.
طنز سیاه روزگار اینکه کاری را که مردم ایران در خیابان و اصلاح طلبان حکومتی با لابی و مذاکره و فشار از داخل ایران نتوانستند انجام دهند ترامپ با یک تهدید (که حتی هنوز عملی هم نشده!) انجام داد و حالا امتیاز همین رفع حصر هم متعلق به ترامپ خواهد بود. این برای بدنه جنبش سبز و اصلاح طلبان ایرانی که در برابر دستگاه سرکوب کاری از پیش نبرده بودند دردناک و البته باعث سرافکندگیست اما یک پیام بسیار روشن هم برای همه ما دارد. جمهوری اسلامی هیچگاه در جهت منافع و خواست مردم تن به اصلاح نمیدهد، اما در صورتی که زیر فشار قرار بگیرد تسلیم میشود.
این روزها اصلاح طلبان با روزهای خوب خود که هر «تَکرار میکنم» شان میتوانست تعیین کننده سرنوشت انتخابات باشد فاصله دارند و حکومت هم البته این را خوب میداند، اما همین حکومت در شرایط استیصال تیری را در تاریکی رها کرده و اولین جام زهر را به امید بقا در حال سر کشیدن است. و البته جمهوری اسلامی اگر میخواهد باقی بماند باید جامهای تلخ تری را هم چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بینالمللی پی در پی سر بکشد:
تجدید نظر در سیاستهای دخالتجویانه در منطقه، تعامل با جهان به جای تقابل با آن، مذاکره مستقیم با آمریکا، آزاد کردن زندانیان سیاسی و عقیدتی، کوتاه کردن دست نهادهای نظارتی مثل شورای نگهبان از رای مردم، اعطای آزادیهای سیاسی و اجتماعی، تغییرات اساسی در قوه قضائیه که بازوی سرکوب حکومت شده است، مقابله با فساد ساختاری و مافیای هزار فامیل در حکومت، بازنویسی قوانین و الغای قوانین تبعیض آمیز بخصوص در حوزه حقوق زنان و اقلیتهای دینی، کوتاه کردن دست سپاه از اقتصاد ایران، اصلاحات اساسی در ساختار اقتصاد رانتی و رابطه ای و...
این لیست طولانی ست. اینها معضلات و آفاتی ست که برخی از آنها عمری به اندازه خود جمهوری اسلامی دارند. تن دادن به این تغییرات منجر به تغییر ماهیت جمهوری اسلامی میشود و این به معنای تغییر نظام و جایگزین شدن یک نظام دیگر است. جمهوری اسلامی همه سعی خود را خواهد کرد که به چنین تغییراتی تن ندهد اما اتحاد و پافشاری ما و البته حمایتها و فشارهای جهانی که حالا میدانیم چقدر میتواند در تصمیمگیریهای نظام موثر باشد، درنهایت باعث فروپاشی و یا تسلیم کامل جمهوری اسلامی در برابر اراده مردم خود خواهد شد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر