بخش اول
محمد تنگستانی
سانسور، حجاب اجباری و عدم باورپذیری مخاطب سه مانع مهم در مقابل فعالیتهای هنری سینماگران ایرانی به حساب میآید. بارها در حاشیه جشنوراههای دولتی، مانند جشنواره فجر، سینماگران در نشستهای خبری نسبت به وجود سانسور و استبداد در برخوردهای گزینشی گفتهاند.
مدتی پیش، «مهناز افشار»، بازیگر چهل ساله سینمای ایران، در گفتوگویی تصویری از مخالفتش با حجاب اجباری گفت و یا «کیانوش عیاری» کارگران نامدار سینما، بعد از ساخت و توقیف فیلم سینمایی «کانابه» گفت تا زمانی که حجاب اجباری وجود داشته باشد بازیگران زن را با روسری در خانه به تصویر بکشد، حاضر به ساخت فیلم سینمایی نیست.
ما در ایرانوایر در سالهای گذشته با هنرمندان سینمای ایران در این خصوص گفتوگوهایی داشتهایم. مدتی پیش در شهر کلن، کشور آلمان، جشنوراه فیلمهایی ایرانی برگزار شد.
ما در ایرانوایر با تعدادی از سینماگران شرکت کننده در این رویداد هنری گفتوگو کردهایم و به موضوع زن، سانسور در هنر و سینما، واقعیتهای اجتماعی و بازتاب آن در سینمای ایران پرداختهایم.
در ادامه گفتوگو با «مجید برزگر» فیلمساز، عکاس و تهیه کننده چهل و شش ساله زاده همدان را میخوانید. آقای برزگر تا کنون فیلمهایی مانند «پرویز»، «فصل بارانهای موسمی» و «یک شهروند کاملا معمولی» را کارگردانی کرده است.
تهیه کننده فیلمهایی مانند «سکوت»، «ممیرو» و «مکالمه» علاوه بر شرکت در جشنوراهها و فستیوالهای بینالمللی، جوایز متعددی را تا کنون دریافت کرده است.
در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
سی و هفت سال پیش ، جمهوری اسلامی جشنوراه سینمایی فجر را به نیت تاسیس یک جشنواره «سینمای اسلامی در جهان» پایهگذاری کرد و هدفشان رقابت با جشنوراههایی مانند کن و اسکار بود که به دلیل سانسور و فضای سیاسی در ایران تا کنون موفق نشدهاند. جشنواره فجر برای سینماگران ایرانی یکی از مهمترین رویدادهای سینمایی محسوب میشود. فیلمهایی در سیوششمین جشنوراه فیلم سینمایی فجر کاندید جوایز بودند و یا جوایزی را دریافت کردند که محوریت اغلب این فیلمها «سوریه» و جنگ و جنگستیزی در خاورمیانه است. جمهوری اسلامی در دهههای گذشته تلاش کردهاند به واسطه سینمایی به نام «دفاع مقدس» انگیزه حماسی را در بین ایرانیان تقویت کند و زنده نگه دارد.
در مقابل سیوششمین جشنوراه فیلم سینمایی فجر، سال گذشته جشنوراههای معتبر و با اهمیت سینمای جهان به فیلمهایی اهمیت داداند که محوریت آنها حمایت از پناهجویان و آوارگان جنگ در خاورمیانه بود. اهمیت دادن به سینمای جنگ، هدفی از پیشتعیین شده است؟
- نه با این نگاه موافق نیستم و فکر نمیکنم اینطور باشد. در خصوص جشنواره فجر و یا جشنواره ملی، من امسال در جشنواره ملی حضور نداشتم که همه فیلمها را ببینم. فیلمهایی مثل «تنگه ابوغریب» که از فیلمهای مهم امسال و ساخته بهرام توکلی فیلمساز خوب نسل جدید است، و یا دیگر فیلمهایی که با موضوع جنگ در این جشنوراه شرکت داده شده بودند خود را مقید و موظف به ثبت دورانی از تاریخ معاصر در خاور میانه میدانند که جنگ، بخشی از واقعیت و حقیقت آن است. از نظر من ترویج خشونت اسم مناسبی نیست، در امریکا هم میتوان فیلمهای جنگی، آخرالزمانی و یا حتی فیلمهایی علمیتخیلی که جهان را در معرض یک نابودی تروریستی قرار میدهند، دید. و یا اینکه فیلمهایی که در سال گذشته ساخته شدهاند و موجودات فرازمینی و یک قهرمان در آن فیلمها قرار است موقعیتها را تغییر دهد. به نظر من آن فیلمها هم از این منظر قابل تحلیل هستند. فیلمهای ساخته شده در آمریکا بیشتر از سینمای ایران فضاسازی ذهنی میکنند. به قطعیت میگویم سینماگران ایرانی نقشه و راهکار ترویج خشونت را در فیلمهایشان تبلیغ نمیکنند. هرچند که ذات جنگ خشونت است و ممکن است که هر فیلمی از جمله فیلم «تنگه ابوغریب» پر از خشونت باشد ولی به هرحال یک فیلم جنگی است. گمان میکنم سینماگران ایرانی هشیارتر از این باشند که بخواهند در شرایط کنونی پیامهایی از این دست به مخاطب مخابره کنند. اساسا اعتقاد و نسبتی با این موقعیت جنگی ندارند. آخرین راه حل در ذهن هر شهروند ایرانی جنگ است. حتی اگر مجموعه حاکمیت آن را توصیه کند و یا بعنوان یه آلترناتیو در مقابله با سیاستهای خارج از ایران آن را پیشنهاد کنند. البته فیلمهایی که براساس سفارش و توصیه مراکز و سازمانهایی خاص ساخته میشوند را باید از این تعریف جدا کرد. کارگردانهای سفارسی تعریف خودشان را دارند، قطعا من موافق آنها نیستم، تعریفهایی که حتما با سینما بیگانه است. هرچند همه فیلمها را ندیدهام اما به شکل عجیبی تعداد زیادی فیلم با مضمون جنگ ساخته شده است و این موضوع کمی هشدار دهنده و یا حداقل نگران کننده است. شاید هم یک نشانه است و این نشانه هر چیزی که بخواهید می تواند باشد. قطعا سوال برانگیز است، آن هم برای شما که خودتان شاعر شعرهایی با مضمون ضد جنگ هستید. در این دوره چند فیلم جنگی بعد از سی یا چهل سال ساخته میشود، این چه معنیای دارد، نمیدانم. نمیخواهم نیتخوانی کنم بگویم آگاهانه بوده است یا خیر. اما میتوانم بگویم در بین موضوعات و مشکلات زیادی که وجود دارد و سینماگران میتوانستند به سراغ هرکدام از آنها بروند، خب به سراغ این موضوع رفتهاند. فیلمهایی ساخته شده است که تعدادی از آنها در سینما تعریف میشوند و تعدادی که سفارشی بودهاند نه. جنگ در سینمای واقعی در همه جای دنیا قابلیت این را دارد که از زاویههای مختلف، یک فیلمساز به آن بپردازد. جنگ بهعنوان یک واقعیت ویک اتفاق تاریخی قابل بررسی است و به نظرم حتی ساختنشان لازم است، همچنان که ساخت فیلم در ژانرهای دیگر هم لازم است. نمایش تاریکیها هم لازم است. هر کدام میتواند در تحلیل موضوعات طرح شده کمک کند.
وقتی برای ساخت فیلم مجبور به اخذ مجوزهای متعدد باشید و بعد برای به نمایش گذاشتن همان فیلم ادارهای پروانه نمایش صادر کند یعنی از فیلترهای متعددی آن اثر هنری گذشته است و هنرمند در ساخت و عرضه اثرش استقلالی نداشته است. در ایران سینمای مستقل وجود ندارد و سینماگران به دو دسته، دولتی یا خصوصی، تقسیم شدهاند. سینماگران دولتی وابسته به سازمانها و نهادهایی امنیتی مانند «اوج» هستند و سینماگران مستقل هزینه ساخت فیلمها را از بخش خصوصی تهیه میکنند. نقطه اشتراک هر دو طیف تن دادن به سانسور است. عدهای این تن دادن را رعایت و احترام به قانون معنی میکنند و آن را مفید میدانند و تعدادی دیگر آن را سبب عقیم شدن هنر و هنرمندان میدانند. چه کارگردانهای وابسته ( مانند ابراهیم حاتمیکیا، مسعود دهنمکی والخ) چه کارگردانیهایی که که در بخش خصوصی فعایت میکنند ( مانند عبدالرضاکاهانی، علی احمدزاده و الخ) از سانسور آثارشان گله دارند. سانسور در سینما چگونه است که سبب شده است این دو طیف غیرهمسو یک صدا به آن اعتراض کنند و در نهایت تن بدهد؟
- من فکر میکنم واقعیت اصلی این است که دربخشی از مدیریت اجتماعی سینمای ایران افرادی ایفای نقش میکنند که نه اولویتهای سینما را میشناسند و نه سلیقه سینمایی دارند. اما این وظیفه به آنها محول شده و آنها باید اجراییش کنند. در واقع کارمند هستند تا کاردان. برای حفظ موقعیت شغلیشان ترس و نگرانی دارند. میترسند که مثلا ترس و خشونت در فلان فیلم جنگی یا آن سکانس عاشقانه در فلان فیلم اجتماعی و یا آن نیش و کنایه سیاسی در فلان فیلم مبادا شغلشان را به خطر بیاندازد. در جامعهای که به باور من مردم بسیار جلوتر از سینما هستند یعنی اینکه وقتی شما راجع به موضوعاتی که مردم با پوست و خون خود با آن درگیرند مثلا یوروی ۴۰۰۰ تومانی میشود ۱۰۰۰۰ تومان و این مستقیما بر جامعه و کالاهایی مانند دارو، صنایع غذایی و ضروریترین مسایل جامعه تأثیر میگذارد در نتیجه درگیر بودن مردم با موضوعات جامعه باعث میشود که فیلمها در زمانه خود خیلی موثر واقع شود. موثر بهعنوان محرک که فلان فیلم را دیدهایم همانطور که در تاریخ سینمای ایران فیلمهایی قبل از انقلاب ساخته میشد که میگفتند هشدار دهنده است ومردم با دیدن این فیلمها تحریک به انجام کارهایی شدهاند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر