close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مینا؛ ما بچه‌شهرستانی‌ها در پستو هستیم

۲۸ خرداد ۱۳۹۷
ایران فقط تهران نیست
خواندن در ۵ دقیقه
مینا؛ ما بچه‌شهرستانی‌ها در پستو هستیم

محمد تنگستانی

پروژه جدید ایران‌وایر «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه  قصد داریم با کمک شما هنرمندان و هنرآموزان شهرستان و روستاهای سراسر ایران را معرفی و با آنها گفت‌وگو کنیم. در این پروژه اولویت ما هنرمندانی است که یا در رسانه‌های غیرمستقل ایران سانسور شده‌اند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن به آنها اهمیت داده نشده است و ما بدون گزینش و یا جهت‌گیری سیاسی آنها را به شما معرفی می‌کنیم. در بخش اول این پروژه اولویت ما هنرمندان استان‌های خوزستان، اصفهان و خراسان است. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان‌ و یا روستای شما زندگی و فعالیت می‌کنند می‌توانید با info@iranwire.com با ما در تماس باشید. «مینا» در معرفی خود می‌گوید:

من مینا و متولد تابستان ۱۳۷۴هستم.  متولد تهران هستم اما چند سال بیشتر از تولدم نگذشته بود که با خانواده به شهر پدری‌ام، «دورود» در لرستان مهاجرت کردیم. شهر و کشور آدم جای‌ست که در آن بزرگ می‌شود و خود را می‌شناسد در نتیجه من دورودی هستم. عزیمت را از کودکی یاد گرفتم و مهم‌تر از آن از محدودیت‌هایی که در دورود وجود داشت فهمیدم  هرجا که سرسبزی بیشتری باشد به مراتب بیشتر مورد بی مهری قرار می‌گیرد. استان لرستان همیشه سبز بود. درخت‌های بلوط و افرا همیشه بهار را به آغوش آدم هدایت می‌کنند. اما خوب متاسفانه سرسبز است و جامعه و حکومت با خشکسالی رابطه بهتری دارد.

دیپلم طراحی و گرافیک گرفتم و زمانی که دانشجوی همین رشته بودم با تصویرسازی‌هایی که ادامه شان وابستگی عجیبی به جیب داشتند،  متوجه شدم این راه من نیست و انصراف گزینه مناسبی بود و از دانشگاه انصراف دادم. کلمات برایم بی‌ریاتر بودند در نتیجه ادبیات لحافی شد که شب‌ها به روی خودم می‌کشیدم.

حقیقت صریح، محدودیت و کمبود در طراحی و گرافیک و عدم امکانات رشته تحصیلی‌ام جدا از علاقه‌ام من را به سمت ادبیات و شعر هدایت کرد.

در شهر همیشه بارانی‌ و سرسبز «دورود» کم لطفی زیاد است. هیچ راهی برای عرضه هنر نیست و اگر هم باشد سخت و دشوار است. در بین همشهری‌هایم کافیست از هنر حرف بزنی، آنوقت  است که به ریشت می‌خندند.

در شعر و ادبیات کارآموز هستم و هر روز زمین می‌خورم. دوستان شاعرم در تهران بصورت مجازی کمک‌ام می‌کنند. عروض و قافیه را از طریق شبکه‌های اجتماعی و لطف دوستان تهرانی یاد گرفتم. در ادبیات همه گام‌هایم به کمک دوستان مجازی رقم خورد. هنوز هم بزرگترین نگرانی من همین محدودیت‌هاست. برای  چاپ کتاب مرتب به تهران رفتن مشکل است. برای شرکت در کلاس‌ها و انجمن‌های ادبی هم همین مشکل وجود دارد. در این خطه بزرگ و  پرافتخار همه ما،  بچه شهرستانی‌ها در پستو هستیم.

در انقلاب ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند به عنوان مثال شاعران پیامبران احزاب سیاسی بودند. آیا هنر و هنرمندان استان شما در اعتراضات اخیر دی  ۱۳۹۶ حضور داشتند و کنار مردم بودند؟

ـ  اعتراضات دی ماه بخشی از  زنده‌ترین حقایق زندگی من تا آخر عمر خواهد بود. سه روز متوالی بین اعتراضات مردم حضور داشتم. بدنم آسیب دید. با مردم دویدم و با سوزش گازهای اشک‌آور و بغض‌های پنهانشان گریه کردم. از حضور هنرمندان شهرمان همین قدر بگویم که باید می‌بودند، اما صدایی ازشان درنیامد. فکر می‌کنم واژه هنر و هنرمند هم از آن‌ها فراری باشد. هنرمندی که دغدغه‌ اجتماعی نداشته باشد و متعهد نباشد را چگونه هنرمند بنامیم؟! درواقع می‌شود گفت جز همین من و ماها شخص شناخته شده خاصی حضور نداشت. نان به نرخ روزخورهایی که همیشه صدایشان بلند بود آن روزها تبدیل به صامت‌ترین افراد جامعه شده بودند. به جرات می‌گویم ما همین افراد عادی بودیم که در خیابان‌ها حق‌مان را می‌خواستیم. پسرجوانی که بدنش را گلوله‌های مشقی سوراخ سوراخ کرده بود پادوی یک نانوایی بود. من شاعر ناشناس بودم وسط جمعیت و آن کسی که جلوی چشمم کشته شد او هم یکی بود مثل همه ما، یک راننده تاکسی. کسانی در تظاهرات شرکت کردند که یک نقطه مشترک داشتند و آن تنگ‌دستی بود.

هر منطقه با توجه به آب و هوا، زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را می‌سازد که خرده فرهنگ تعریف می‌شود و خرده فرهنگ‌ها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل می‌دهند. در چهار دهه گذشته، سیستم ایده‌ئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یک‌دست‌سازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایده‌ئولوژی‌های حکومتی و مذهبی بوده است. گمان می‌کنید این تلاش‌ها به نتیجه رسیده و موفق شده‌اند؟

ـ این اتفاق تا حدودی افتاده است. خیلی از هم سن و سال‌های من که فعالیت هنری دارند را هم تحت تاثیر قرار داده است. اما فکر می‌کنم مسیر کسی که خوب بخواند و خوب ببیند و خوب فکر کند با دستکاری‌هایی که به  این اندازه مبرهن است، تغییری پیدا  نخواهد کرد. ما فرزندانی با هوش‌های سرکوب شده هستیم، کسانی که باید همه چیز را از اساس بی آنکه شک کنیم می‌پذیرفتیم، اما برای آینده اینطور فکر نمی‌کنم. به هوش سرکوب نشده نسل آینده امیدوارم.

 

یک شعر مینا با عنوان «بازیگر غمگین پِرفُرمانس»:

اینجا یه صحنه روبروی توست

 بازیگرایی ظاهرا ساده

از نقش اول  _دختری شیرین

تا یه پسر  که فیکِ فرهاده

_یه زن که وحشت داره از سایه!

"کی پشت دیوارا کمین کرده؟"

_مردی که از کابوس می‌ترسه

"آغوشتو کی نقطه چین کرده؟"

_معشوقه بی‌انتخاب قرن!

میکسی شبیه عشق و استقلال

_عاشق ینی محدود من باشی!

آغوش با طعم کمی جنجال

_پسکوچه‌های‌: عاشقت هستم

آواز‌های اندی و سوسن

_امید‌های تا ابد خاموش

سیگار‌های تا ابد روشن

_تکیه به دیوارای: من هستم

تکرار پر معنی  این آوار

_اعظم! قراره قیصرت باشم

باشه ولی...باشه، ولی انگار...

_رویای قرضی با دو چشم خیس

از رقص باله گوشه ی ملبورن!

_ از عشقبازی توی هالیوود

 لبخند مرلین مونرو یا هپبورن‌!

_باید زنی مرموز‌تر می‌شد

بازیگر غمگین پِرفُرمانس

_باید کمی محتاط‌تر می‌شد

مردی که زخمی می‌شه تو هر سانس

_در آخرین برداشت: مرگ عشق

فرهاد، دست از بیستون برداشت

_ شاید به جرم خواستن شیرین

این قصه هم پایان تلخی داشت

 با گریه کم می‌شد ازین صحنه

"زن پشت لبخندای مرموزش

با بغض روی سن فقط خندید

یه مرد باچشمای پر سوزش

این صحنه از آغوش خالی بود

از ترس دسبندای اجباری

ترس از شریک جرم هم بودن

از تیتر‌های تند اخباری

باید که برگردیم ازین کابوس

به حرف‌های اینک آن انسان

وقتی "فری" از  "کوچه" می‌خوند و

"آوازه خوان" و "شهر من تهران"

ما قتل عام سه دهه هستیم

فریاد ما یعنی نفس تنگی

یعنی برای لمس آزادی

تو هر پلان تازه می‌جنگی

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

جام جهانی برای روزبه تمام شد

۲۸ خرداد ۱۳۹۷
گفتگوی ورزشی
خواندن در ۳ دقیقه
جام جهانی برای روزبه تمام شد