محمد تنگستانی
بخش دوم
همانطور که در معرفی این پروژه نوشتهایم در حال حاضر به معرفی هنرمندان سه استان میپردازیم. از روزی که شروع به انتشار این پروژه کردهایم برخی از شهرها و استانهایی دیگر پیام دادهاند که تمایل دارند در این پروژه مشارکت کنند و ما بعد از تشکر، برایشان نوشتهایم که در آینده حتما منتظر آنها خواهیم بود. اما«مهسا» با توجه به سن کم، هفده سال، خوب نوشته بود به همین دلیل نتوانستیم منتشر نکنیم.
در اولین بخش از این گفتوگو «مهسا» در معرفی خود و خانواده خود نوشته بود:
« یک بار مسئول بسیج مدرسه به خاطر اعتراضاتم خطاب به من گفت: «مگر تو عضو داعش هستی که این حرفها میزنی». یک بار به اجبار از طرف مدرسه به نمایشگاهی که بسیج شهر راهاندازی کرده بود رفتیم ورودی نمایشگاه پرچم آمریکا و اسرائیل را روی زمین گذاشته بودند تا از روی آن عبور کنیم. من از کنار پرچم گذشتم و به خودم اجازه توهین به یک ملت را ندادم. چند روز بعد فرمانده بسیج محلهمان به همراه یک سرباز به مدرسه ما آمد میخواستند من را به دلیل پا نگذاشتن روی پرچم آمریکا و اسرائیل به مرکز اصلی سپاه ببرند که مدیر مدرسه و تعدادی از معلمهایم پادرمیانی کردند اما در جمع دوستانم آن فرمانده بسیج تا میتوانست به من توهین کرد. پدرم دستفروش است، بیماری قند دارد و ما هفت فرزند هستیم که در مجموع یک خانواده ۹ نفره تهیدست را تشکیل دادهایم. برادرم در اعتراضات ۱۳۸۸ از محل کارش اخراج شد و دستآخر به دلیل بیکاری و فشارهای مالی معتاد شد. یکی از خواهرانم چند سال پیش خودکشی کرد. در نتیجه باید یک نفر از خانواده ۹ نفره ما را خودتان کم کنید. من قادر به کمکردنش از تعداد اعضای خانواده نیستم. اگر شما دلتان آمد این کار را بکنید.» در ادامه پرسشهایی که با «مهسا» مطرح کردهایم را میخوانید:
در انقلاب ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند به عنوان مثال شاعران پیامبران احزاب سیاسی بودند. آیا هنر و هنرمندان استان شما در اعتراضات اخیر دی ۱۳۹۶ حضور داشتند و کنار مردم بودند؟
ـ در شهرِ من یعنی «آبدانان» مردم خیلی اهلِ اعتراض و گفتوگو نیستند اکثر آنها کارهای خود را با دعوا راه میاندازند و متاسفانه به فرزندان خود یاد دادهاند که حامی بسیج و این حکومت باشند تا شغل خوبی در آینده داشته باشند. اما هستند کسانی که هنوز هم فکر میکنند. تا جایی که من از «آبدانان» اطلاع دارم بعد از پیروزی انقلاب فردی هم سن و سال الان من به سیاستها و رفتارهای جمهوری اسلامی اعتراض میکنند به دستِ دوستان صمیمی خودش به زندان منتقل میشود و سالها در زندان میماند. البته بعد از آزاد درس میخواند در حال حاضر دکترای فلسفه است.
هر منطقه با توجه به آب و هوا، زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند. در چهار دهه گذشته، سیستم ایدهئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدهئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است. گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
ـ در اعتراضات دی ماه چند نفر از جوانان ورزشکار در بین معترضان بودند. گرسنگی و فقر به استخوانشان رسیده بود. روی دیوار ورزشگاه شعار مرگ بر خامنهای نوشتند که بلافاصله آنها را دستگیر کردند. طوری شکنجه داده بودند که تا هفتهها قادر به حرف زدن نبودند. کارمندان، معلمان زن در شهرستانِ آبدانان و کارمندان دیگر ادارات به خوبی از شرایط خیلی بد جامعه، شکنجهها و کشتارهای مخفیانه و ... اطلاع دارند ولی سکوت اختیار میکنند. نمیخواهند به روی خودشان بیاورند که چه دیدهاند و چهها شنیدهاند. پدر و مادران، ما را بهانه کردهاند که ایران به دست جمهوری اسلامی نیست شود. این دیدنها و به روی خود نیاوردنها. این نیست شدن شدن تدریجی محیط زیست و نابود شدن معرفت در جامعه ثمره موفقیت تلاشهایی جمهوری مستند ایران است. چرا من با این سن باید آرزوهایی داشته باشم که برای خیلی از هم سن و سالهای من در نقطهای دیگر از جهان یک شوخی باشد.
یک نوشته از «مهسا» با عنوان «آمدنِ بی ن»:
گذشت تا گذشتهای که گذشته است بگذرد از تمامِ آینده و به حالی برسد که بشود گفت:
زندگی را کردهام
به چه چیز میرسم وقتی من خودِ حماقتم
زادهٔ عمویی که به مرگِ سبز دچار شده
پر از هیاهو با تمامِ خود که حماقتِ من است جنگید و خسته شد از بحثهای فلسفیِ درون نور..
اما نور به من گفت:
دلت قرص حقیقت روشن میشود.تو بخند و توکل کن تا تجاوز کند آرامش در تمامِ هستیات و جوری تمامت کند که دیگر به فکرِ مرگِ احساست نباشی
نور بارها گفت که حیات را پیچیده نبین تا همچون سرسرههای مارپیچ باتو سخن نگوید
من تورا باور دارم و میدانم موفق خواهی شد
خودت را باور داشته باش
و همواره به خود اعلام کن که پیروزی بر حیاتِ کریمی که بر آن تکیه دادهای
حقیقتهایی که با جیغِ زنان زاییده شدند
همانهایی که دار بوسهٔ بهشت بر پیشانیشان زد
خود را پیروز اعلام کنم؟
اما من که در حصر روانِ خود دچارم
من که کسی را ندارم که برایم ساندیس پخش کند!!
چه میگویی؟؟
پیروزی مرا میخواهی؟؟
تاریخِ سَبْزَت را بنگر
کلید را زد و خاموش شد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر