محمد تنگستانی
پروژه جدید ایرانوایر «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما هنرمندان و هنرآموزان شهرستان و روستاهای سراسر ایران را معرفی و با آنها گفتوگو کنیم. در این پروژه اولویت ما هنرمندانی است که یا در رسانههای غیرمستقل ایران سانسور شدهاند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن به آنها اهمیت داده نشده است و ما بدون گزینش و یا جهتگیری سیاسی آنها را به شما معرفی میکنیم. در بخش اول این پروژه اولویت ما هنرمندان استانهای خوزستان، اصفهان و خراسان است. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان و یا روستای شما زندگی و فعالیت میکنند میتوانید با info@iranwire.com با ما در تماس باشید.
در سال ۱۳۸۰ مادر و پدرم تصمیم گرفتند و من در باتلاقی به نام زمین در شهری به نام اهواز متولد شد. اسمم علیرضا است. در اهواز که بوی نفت در آن جاریست و گرما لازمه وجودی آن بزرگ شدم. در واقع جهنم برای همشهریهای من بهشت محسوب میشد. اصالتا آبادانی هستم. شهری که قبلا عروس ایران نام داشت و در حال حاضر تنها چیزی که از آن عروس به جای مانده است کفنی از جنس خاک با بوی گس پالایشگاه است. شاید بگویید چرا این همه بوی نفت و گس پالایشگاه اشاره میکنم. نفت و پالایشگاه و بوی گس آن ماهیت این استان است اما برخلاف آنچه که باید باشد ما خوزستانیها هرگز سودی از آن نبردهایم. نه در خدمات شهری و نه استخدام بومیهای منطقه. خوزستان در گذشته دچار استعمار بیگانه بود و در زمان اکنون دیگر و دچار استعمار خودی. خوزستان بیچاره، خوزستان استعمار شده توسط خودی.
در مدرسهای درس می خوانم که ورودی آن پرچم آمریکا را نقاشی کردهاند تا ما آن را لگد کنیم و بگوییم که او زیر پای ما قرار دارد. آنهایی که قرار است ما را تربیت کنند و آموزش بدهند تا برای جامعه و جهان مفید باشیم نمیدانند که پرچم یک کشور نماد یک ملت است و کاری غیراخلاقی و غیرانسانی است.
زیر پا گذاشتن و آتش زدن پرچم چیزیست که قرار بود ما یاد بگیریم و خوشبختانه خنگ بودیم و یاد نگرفتیم. حتی در اعتراضات دی ماه یعنی همان موقع که مامورهای خودشان را با تغییر چهره بین ما فرستادند که پرچم ایران را آتش بزنند و بگویند ما اغتشاشگریم باز هم در تلاش بودند بیشرافتی را آموزش بدهند و ما باز خنگ شاگرد بودیم و گول نخوردیم. در سن ۱۴ سالگی با آشنایی با هنرمندی به نام «شاهین نجفی» خیلی چیزها را در من عوض شد. از خدا گرفته تا مفهوم سرزمین. به جرات میگویم که اگر در طول زندگیم با او اشنا نمیشدم جرات شعر نوشتن را پیدا نمیکردم. از طریق او توانستم با هنر و ادبیات جدی، غیر درسی، غیر رسمی و واقعی آشنا بشوم. در حال حاضر دانشآموز دهم رشته ریاضی فیزیک هستم. به این رشته علاقهای ندارم و قرار شده است سال آینده به این دلیل که در اهواز مدرسه بازیگری وجود ندارد به تهران مهاجرت کنم و به مدرسه هنر بروم. حالا شما باز بگویید ایران تهران نیست. وقتی برای یک رشته معمولی مجبورم به تهران مهاجرت کنم. به نظر شما ایران تهران هست یا نه؟
در انقلاب ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند به عنوان مثال شاعران پیامبران احزاب سیاسی بودند. آیا هنر و هنرمندان استان شما در اعتراضات اخیر دی ۱۳۹۶ حضور داشتند و کنار مردم بودند؟
- کم دیده میشود که هنرمندی غیرتی به خرج بدهد و با مردم همراه شود و دلهره جا و مقام هنریاش را در دستگاههای دولتی به خطر بیاندازد. پیش فرض هنرمندان شناخته شده این است: نکند با این کار دیگر نتوانم فعالیت کنم، نکند ممنوع التصویر شوم و یا دادگاهیام کنند. اما خوب در بین هنرمندان شناخته نشده و یا کمتر شناخته شده این جرات بیشتر است و افرادی هستند که غیرت به خرج میدهند اما چه فایده که مخاطب زیادی ندارند.
هر منطقه با توجه به آب و هوا، زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را میسازد که خرده فرهنگ تعریف میشود و خرده فرهنگها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل میدهند. در چهار دهه گذشته، سیستم ایدهئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یکدستسازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایدهئولوژیهای حکومتی و مذهبی بوده است. گمان میکنید این تلاشها به نتیجه رسیده و موفق شدهاند؟
- حداقل خوشحالم که هنوز نتوانستهاند خرده فرهنگهای اهواز را تغییر بدهند. گاهی با به کارگیری خشونت کارهایی را خواستهاند انجام بدهند اما طایفهها و قومهای ساکن استان ایستادگی کردهاند. هرچند فرهنگ کلی با همان انقلاب ۱۳۵۷ کلی تغییر کرد. شاید در کل موفق بوده باشند اما در فرهنگهای جزء من فکر میکنم نتوانستهاند.
یک نوشته از علیرضا:
کولهای پر از بار بر دوشش
شرم آقا کجا رفته
از نانی بگویم که
سر سفرش آرزوی کباب شدن کرده
از آن زمانی که خدا هم نتوانست کاری کند
سکوت کرده بود و میدید
تن بچه ماهی سیاه در دهان خان رفته
میدید صبحِ بلند شدن کولبر پاهایش یخ کرده
گزگز شدن از جنسی که بخواب رفته
تار موی پایش را کشید بلکه پایش یاری کند
که تا شب شدن وقتی نماده بود و باید کولبری کند
تا دوباره نشود شرمنده جلوی خانوادهاش
تا باز هم شاید خدا کاری کند
اما انگار با آمدن زمستان خدا هم بخواب رفته
کسی نماده بود جز خودش
با کولهای که از باردار بودن ناله کرده
کمرش را بست کوله را بر دوشش گذاشت
انگار که تمام ژتونها را داده بود
و این راه بود که با او قمار زنده ماندن کرده
شروع به حرکت کردن کرد
اینبار باد بود که او را تکان میداد
که انگار بارهای چینیاش هوس شکستن کرده
کمی که جلوتر رفت
برف از شرمندگی آب شد
لیز شده بود زمین
و ناگهان با زمین سلام کردش
بدنش با زمین رو بوسی کرد و زخم شد
که تمام گلها را کاشتیم ولی زرد شد
که فصل زمستان با آن برفش آب شد
که در همین لحظه خدا گریه کردو خدایشو پس داد
ابلیس از غصه مست کرد هر چه خورده بود رو پس داد
قرار شده بود جلوی آن مرد سجده کند
ولی زمستان سخت سرد بود
و آتش بس گرم غرورش اجازه نداد آن مرد گناهی کند
که تا رفتن خورشید چن دانه شن باقی مانده بود
انگار که صاب کارش با او چپ کرده بود
ولی کوله این چیزها را نمیدانست
در همان جا زایمان زود رس کرده بود
چشمانش از شوری اشک خشک شد
اشک از شوری شرمنده شده بود و
داخل چشممش شبیه مشت شد
مشتی بیرحم از جنس آب
مشتی خسته از این زندگی ناباب
خورشید از شرمندگی قرمز شد و غروب کرد
صدای تیر آمد
صدا از بیخ گوشش آمد
مگر میشود تیر هم از او خجالت میکشید
ولی آن مرد نه
اسلحه از ناراحتی فریاد زد بنگ بنگ
ولی آن مرد ای نگ بر تو ننگ ننگ
مگر چکارت کرده بود
گویی ارث پدرش پیش او گیر کرده
مرد با چشمانی بهت زده وسایل را جمع کردش
و شروع ب حرکت کردن کردش
به راه افتاده بود با افکارش
که ای کاش یک شب بخوابد این ساعت
زمین خسته از هیبت کولبر
زمین
ان زمین
کدام زمین
وای بر زمین
گویی زمین هم با او لج کردش
ناگهان از یکجا به بعد فرو رفتش
از اینجا به بعد باید آن کولبر کوهنوردی کند
بدون طناب و جانی که مفت مفت بود
آن مرد زندگی را سخت مجبور بود
آن مرد حتی سقوطش هم آزاد بود
آن مرد حتی سهم زندگیش هم از بیمه، ازاد بود
آن مرد
آن مرد
آن مرد
رَفتَنَش با خودش بود برگشتنش بی خود
مرگش باخودش بود و زندگیش بی خود
پایین را نگاه نکرد
دستش را روی سنگ اول که گذاشت
سنگ با غرور جای خودش را محکم کردش
سنگ دوم از ناراحتی بغض کرد و یکدفعه ریزش کردش
و آن کولبر
ناگهان سقوط ازاد کردش
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر