بخش سوم گفتوگو با فرهاد توحیدی
محمد تنگستانی
در بخش اول و دوم این گفتوگو فرهاد توحیدی به تعریف خودسانسوری، سانسور پرداخت و از نحوه همکاری با «مرتضی اصفهانی» که به عنوان نویسنده امنیتی شناخته میشود، گفت.
آقای توحیدی سانسورچیهای سینما را سهیم در خلق آثار سینمایی نمیداند و بر این باور است که به اندازه خود هنرمند سهمی ندارند و میگوید سانسور و مقابله با سانسور مثل بازی موش و گربه است « شاید در برخی موارد سهم گربه زیادتر باشد اما هرگز به پای سهم مولف نمیرسد». در ادامه سومین بخش از گفتوگوی ایرانوایر با این نویسنده ۶۲ ساله زاده رشت را میخوانید.
در مورد آقای اصفهانی، اطلاعات اندکی وجود دارد، در گفتوگویی که با روزنامه «صبح نو» داشتهاند، اشاره میکنند مستند سازی کردهاند، در فیلم «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمد حسین مهدویان، نامشان به عنوان مشاور امنیتی این فیلم سینمایی ذکر شده است. اما مخاطب اطلاعاتی دیگری از ایشان ندارد.
در فیلم «امکان مینا» این فرد به چه اندازه در روایت اتفاقات تاریخی و اطلاعاتی که در اختیار شما گذاشتهاند صادق بودهاند؟
ـ در مورد ایشان اطلاعات من هم مانند شما اندک است. در یک دوره و زمان محدود و اندک با ایشان همکاری داشتم. به من گفته بودند که مستند میسازند، زیاد برایم جای سوال نبود که چه ساختهاند. در جلسات محدودی که داشتیم تمرکز ما بر اطلاعاتی بود که ایشان در مورد اتفاقات زمانی و مکانی و درگیریهایی که بین سازمان مجاهدین و وزارت اطلاعات گذشته، در اختیار ما میگذاشتند. در مورد صداقت ایشان، طبیعتا ما به اطلاعات آن طرف داستان دسترسی نداریم و نمیدانیم آن سوی داستان چه میگوید. اما شخصا، خیلی ایشان را آدم اهل دروغ و ریا نمیدانم. فکر میکنم به عنوان کسی که به ما اطلاعات میداد و نسبت به سازمان مجاهدین موضع سیاسی داشت، در روایتهایشان با گفته کسانی که از سازمان جدا شدهاند و خاطراتی نوشتهاند و امروز از منتقدان سازمان مجاهدین هستند، تفاوتی نبود. جدا شدن آن افراد از سازمان «مجاهدین» شاید به کوشش ایشان و دوستانشان بوده باشد اما ما در روایتها تناقضی ندیدیم. آقای اصفهانی یکی از همین افراد جدا شده از سازمان مجاهدین را یک روز به محل فیلمبرداری آورد و آن چیزی که من لازم داشتم مثل آگاهی از خانههای تیمی را ایشان در اختیارم گذاشت. بعد از پرژه «امکان مینا» هم من دیگر آقای اصفهانی را ندیدم.
در پاسخ به سوالاتی که در راستای سانسور و خودسانسوری مطرح شد بود گفتید با سانسور کنار میآییم تا کارمان را پیش ببریم. چیزی که برای آینده میماند شناسنامه فیلم «امکان مینا» هست و نام «مرتضی اصفهانی» به عنوان همکار نویسنده شما. میگویید برای وارد شدن به داستانهای دهه ۶۰ باید افراد امنیتی برای تعامل حضور داشته باشند. آقای اصفهانی هم در تنها گفتوگویی که داشتهاند به عنوان مستندساز، مشاور امنیتی فیلمهای امنیتی، پلیسی، جاسوسی و یک چریک قبل از انقلاب و یک رزمنده برای جمهوری اسلامی معرفی شدهاند. قضاوت مخاطب نسبت به همکاری با آقای اصفهانی و تحتشعاع قرار گرفتن احتمالی مابقی آثارتان، برای شما به عنوان به یک نویسنده از طرف مخاطب و آینده، آیا اهمیتی دارد؟
ـ من ادعایی از طرف آقای اصفهانی نشنیدهام که خودشان را نویسنده امنیتی، معرفی کرده باشند. این اصطلاح نویسنده امنیتی فکر میکنم انگی است که ساخته شده تا اشخاص دیگری زیر سوال بروند، هر سوالی در مورد آقای اصفهانی باشد، خودشان میتوانند پاسخگو باشند. من وارد یک پروژه شدم. ایشان به عنوان یک مطلع به من معرفی شدند من هم نیاز به اطلاعات داشتم. در نگارش فیلمنامه امکان مینا دخالت موثری در طراحی ساختار دراماتیک کار نداشتند. ایشان یک روزگاری عضو وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بودهاند، خوب هرکسی میتواند در سابقه کاریاش، کاری کرده باشد. ایشان در حال حاضر در دروان بازنشستگی هستند. آقای سعید حجاریان که امروز تئوریسین جریان اصلاحات هستند، از بنیانگذاران وزارت اطلاعات بودند. حالا اگر من یا یکی از همکارانم اگر بخواهیم برای دریافت اطلاعات با ایشان همکاری کنیم، باید متهم به همکاری با یک مقام امنیتی بشویم؟ من فکر میکنم اینگونه قضاوتها درست نباشد. خیلی از کسانی که مامورین سرویسهای اطلاعاتی بودند در دوران بازنشستگی به خاطره نویسی یا کارهایی از این دست روی آوردند. من به شخصه بابت این کار اظهارو یا احساس شرمندگی ندارم. من برای گرفتن اطلاعات با هرکسی در هر مقام و موقعیتی میتوانم مربوط باشم و اطلاعات بگیرم و نوشتهام را هم به اتمام برسانم. تناقضی در گفتههایم احساس نمیکنم. فیلم سینمایی «امکان مینا» را در راستای مابقی کارهایم میدانم. سازمان مجاهدین به عنوان سازمانی که برخلاف منافع ملی رفتار میکند برای من به عنوان سازمانی برانداز شناخته میشود. به این نگاهم عقیده دارم. پرونده سیاسی من هم روشن است و همواره سرم را بالا میگیرم. در مورد تعامل با دستگاه سانسور، من معتقد نیستم که باید با سانسورچی تعامل کرد. اگر کلمه «تعامل» را بکار بردم منظورم من وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که در حوزه فرهنگ وظیفه نظارتی دارد.
وقتی در ایران کار کنید، مجبور خواهید بود با این وزارتخانه تعامل داشته باشید. من کسی نیستم که فیلم زیرزمینی بسازم. متکی به هیچ رانتی نیستم. من باید در همین مملکت کار کنم و طبیعی است که گاهی باید داد بزنم، گاهی بجنگم و گاهی هم گفتوگو کنم. من به همه تاکتیکها معتقد هستم. وزارت ارشاد سال ۱۳۹۶ اصلا با وزارت ارشاد دهه ۶۰ قابل مقایسه نیست. آقای خاکبازان را نمیتوانم با آقای دکتر داروغهزاده مقایسه کرد که در حال حاضر در همان سمت هستند. از دهه ۶۰ به اینجا رسیدن حاصل همان گفتوگوها و تعاملهاست.
سینمای اجتماعی، در حال حاضر آیا بازتاب جامعه ایران هست یا نه؟
ـ به گمان من سینمای اجتماعی امروز ایران در وضعیت بهتری از یک دهه گذشته است و مجال طرح بسیاری از مسائل اجتماعی در پروژههای اجتماعی امکان پذیر شده است. در همین جشنواره فعلی شما از فیلم «خوک» ساخته مانی حقیقی و «ملی و راههای نرفته» خانم میلانی و «لرد» ساخته محمد رسولاف طیف گستردهای از مسائل اجتماعی را مشاهده میکنید. که هریک به جنبههای پیچیده و مسائل حل نشده جامعه ایرانی، از حقوق زنان گرفته تا طرح معضل فسادهای ویرانگر و نهادینه شده تا دخالت دستهای پنهان قدرت در حوزه فرهنگ اشاره میکنند. طبیعی است که سینما شباهتی به روزنامه یا رادیو، تلویزیون و آگهی خبری ندارد بسیاری از مشکلات اجتماعی که جامعهِ در حال گذار ایران با آنها دست و پنجه نرم میکند وقتی به عرصه تولید میرسند مشمول مرور زمان واقع میشوند. نباید همان توقعی که از تلویزیون داریم از سینما داشته باشیم. در سینما شما با نظام علیتها و ریشهیابی آسیبها بیشتر کار دارید.
مطالب مرتبط:
محمود صباحی؛ ترجیح میدهم خواننده با کتاب لاس بزند
باید فکری برای تقویت مایه اخلاقی ملت بشود
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر