بخش دوم
محمد تنگستانی
گاهی در گفتوگوهایی که ما برای شما تهیه و منتشر میکنیم، لابهلای گفتههای مصاحبه شونده پرسشهایی ایجاد میشود که سبب طولانی شدن مصاحبه میشود. به قول معروف میطلبد که برای بازتر و روشن شدن نگاه و نظرش او را به چالش کشید. این به چالش کشیدن با هدف و منظوری خاص نیست. تنها به این دلیل است که گفتههای مصاحبه شونده به شما بهتر انتقال پیدا کند. آقای توحیدی میگوید برای مقابله با سانسورهای دولتی به تعامل و گفتوگو باور دارد و در ادامه میگوید این گفتوگوها به نوعی داد و ستد است، یک امتیاز میدهید یک امتیاز میگیرید. دومین بخش از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
در سالهای گذشته برخی از فیلمنامههایی که نوشتهاید مثل «۵۰ کیلو آلبالو»، «امکان مینا»، «شهرموشها ۲» و ... جزء فیلمهای خبرساز سینمای ایران بودهاند. در نگارش و فعالیتهای سینمایی و صنفی آیا تا کنون با آن «شاخ گاوی» که به عنوان ضربالمثل از آن استفاده کردید، در افتادهاید یا لزومی به درافتادن با آن نمیبینید؟
ـ زندگی من را از راه نوشتن تامین میشود و به شکل دائم و روزمزه با این مسئله دست به گریبان هستم. اینکه روش شخصیام چگونه است، گمان میکنم کارهایی که ارائه دادهام گویای روش من باشد. ممکن است برخی از کارهایم هرگز پروانه ساخت نگرفته باشند. بعضی از کارهایم هم اجازه پروانه ساخت گرفتهاند در مرحله اخذ پروانه نمایش دچار مشکل شده است. به عنوان مثال اتفاق عجیبی که برای فیلم «۵۰ کیلو آلبالو» افتاد. برای پروانه ساخت این فیلم سه بار اصلاحیه گرفتیم و بعد از گرفتن پروانه پخش هنگامی که فیلم در حال اکران بود هفده اصلاحیه به ما ابلاغ شد. قاعدتا این ایرادها فنی نبود و ایرادبه محتوای فیلم بود. مردم در نوروز ۱۳۹۴ برای دیدن این فیلم شبانهروز صف میکشیدند اما با یک مصاحبه وزیر این فیلم از پرده برداشته شد. اخیرا هم نسخه نمایش خانگی این فیلم منتشر شده که آن هم باز حذف داشته است. و یا فیلم «پاداش سکوت» که روایت رزمندهای است که به پدر یک شهید نامه مینویسد و میگوید من قاتل فرزندتان هستم. برای آن فیلم هم همین مشکلات ایجاد شد. روش من این است که گفتوگو کنم. این گفتوگوها به نوعی داد و ستد است، یک امتیاز میدهی یک امتیاز میگیری. گاهی موضوعات رسانهای شدهاند و به خاطر فشارهای رسانه اتفاقات خوبی افتاده و گاهی هم دستتان به جایی بند نیست و کاری نمیتوانید بکنید. من سالها مسئولیت صنفی داشتم و در آن زمان، سازماندهی شده رفتار میکردیم و مجبور بودیم از حق و حقوق همکارانمان حمایت کنیم، با وزرات ارشاد و دیگر مراکز دولتی درگیر میشدیم. گاهی موفق بودیم و گاهی نه، این قاعده زندگی در ایران است. من گمان میکنم این یک مبارزه فرهنگی برای متقاعد کردن مسئولین فرهنگی و سیاسی است. ما به آنها میگوییم که بیان برخی از حقایق به ضرر کسی نیست. جامعه با بیخبری واکسینه نمیشود. اتفاقا، با خبر است که واکسینه میشود. تاریخ نشان داده است که جامعه آگاه بهتر تصمیم میگیرد. من عقیدهای به کارهای رادیکال ندارم. شاید در جوانی افکار و کارهای رادیکال ممکن بود. من شصتسال از عمرم گذشته است و در این سن عقیدهای به مبارزه اهل هنر با سیاستگزاران فرهنگی ندارم. شاید بهتر باشد اصلا بگوییم مقابله نه مبارزه، اما در کل اعتقادی به این مقابله یا تعامل دائمی برای کوتاهتر شدن دیوارهای ممیزی ندارم. جامعه باید جامعهای باشد که بتواند خودش خیر و شر را تشخیص بدهد.
وقتی ادارهای در راس امور فرهنگی در یک کشور باشد که به هنرمند بگوید چه کار بکند و چگونه بنویسد و چه چیزهایی را حذف کند، یعنی در شکل عرضه کالا و تفکرات هنری سهیم است. به سهیم بودن سانسورچی در عرضه و خلق آثار هنری باور دارید؟
ـ قاعدتا به اندازه خود هنرمند سهمی ندارند، اما چه بخواهیم چه نخواهیم مراکز دولتی سهیم هستند. گاهی دیده شده که یک اثر چنان قلب ماهیت شده که مفهموم و شکل آن عوض شده اما در اغلب موارد اینگونه نیست و خود هنرمند هم در این کشاکش، کوشش میکند به شکلی از کنار این موانع بلغزد. یکی را انجام بدهد و دوتا را دور بزند. اینکار و این لغزیدن مثل بازی موش و گربه است شاید در برخی موارد سهم گربه زیادتر باشد اما هرگز به پای سهم مولف نمیرسد. قضاوت نهایی من این است که دستگاه ممیزی به آن اندازه که هنرمند سهم دارد، سهیم نیست. اگر اثری در نتیجه اعمال نظر کارگزارن فرهنگی قلب ماهیت شود. ترجیحا میباید از ساخت یا انتشار آن صرف نظر کرد.
در فیلمنامه «امکان مینا» در کنار نام شما اسم فردی به نام «مرتضی اصفهانی» به عنوان نویسنده فیلمنامه ذکر شده است. از آقای اصفهانی یک گفتوگو بیشتر در دسترس نیست و مخاطب ایشان را نمیشناسد. در مقدمه گفتوگویی که روزنامه صبح نو با این فرد داشته آمده است: « مرتضی اصفهانی را نه ملاقات کردیم و نه صدایش را شنیدیم؛ بلکه بواسطه یک دوست سوالات ما را دریافت کرد و سپس به صورت مکتوب پاسخ ها را برایمان ارسال کرد. او یکی از مشاورین مطرح تولیدات سینمایی ایران در ژانرهای امنیتی، پلیسی و جاسوسی محسوب میشود و از فیلم “بادیگارد “ابراهیم حاتمی کیا گرفته تا روباه افخمی و سیانور شعیبی و در نهایت ماجرای نیمروز مهدویان به صورت مشاور در کنار عوامل فیلم حضور داشته است. او که به گفته خودش تجربه فعالیتهای چریکی و عملیاتی و جاسوسی و... داشته است به دنبال آن است تا تجربه پنجاه سال فعالیت خودش را در اختیار فیلمسازان قرار دهد.» حضور افراد یا نویسندگان امنیتی سبب سانسور تاریخ و اتفاقات سیاسی میشوند؟
ـ در مورد آقای اصفهانی، سهم ایشان در فیلمنامه «امکان مینا» به شکلی نبود که لزومی داشته باشد نامشان در شناسنامه فیلم ذکر شود. ایشان دوست داشت نامشان باشد. من هم در این موارد سختگیر نیستم و گفتم موافق هستم که نام شما کنار اسم من ذکر شود. دلیلش هم این بود که در پروژه «امکان مینا» اطلاعات مفیدی به ما داده بودند. ایده اصلی فیلمنامه از آن آقای «منوچهر محمدی» بود. «کمال تبریزی» هم کنار ایشان بودند، دونفری به من پیشنهاد کردند. وقتی قرارداد بسته شد، آقای اصفهانی را به من معرفی کردند تا به عنوان «مشاور امنیتی» در نوشتن فیلمنامه به من اطلاعاتی را بدهند. آن طور که من متوجه شدم ایشان از نیروهای بازنشسته وزارت اطلاعات هستند و در زمان خدمتشان روی موضوع و پرونده «مجاهدین» کار کردهاند. پیش از این هم به سریالهایی که حول این موضوع نوشته شده است مشاوره دادهاند. بهرحال در این فیلمنامه نقش داشتهاند، مخصوصا پایان بندی فیلم که براساس نگاه ایشان تغییر کرد. ورود به مسائل دهه ۶۰ خیلی ساده نیست و وجود افرادی مثل آقای اصفهانی این امکان را فراهم میکند. روایت رسمی نسبت به وقایع دهه ۶۰ همچنان وجود دارد و سینما هم متکی به عنصر سرمایه است، سرمایه هم قاعدتا خودش را به خطر نمیاندازد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر