بخش دوم
محمد تنگستانی
اندام زن در نقاشی و نگارگری، که یک هنر ایرانی به حساب میآید، از گذشته تا به امروز بنا به قرائت حکومت حاکم و یا تصورات و واقعیتهای اجتماعی نبوده است. در تاریخ نقاشی ایرانی بعد از صفویه، نگارگری، که یکی از مهمترین ژانرهای هنری در ایران بوده است، به موازات و همراستا با شعر و داستان ایرانی قرار میگیرد. در ادبیات کلاسیک ایران، شاعران بیشتر به صورت زن پرداختهاند و پستان، گردن، ران و مابقی اندام زن را یا نادیده گرفتهاند و یا کمتر به آن اشاره کردهاند. در نتیجه حضور زن و اندامش به عنوان یک ابژه از قرنهای گذشته تا کنون کمرنگ و کمرنگتر شده است. نگارگری ایرانی و محوریت غالب صورت زن در گذشت زمان، ناخودآگاه جامعه امروز را آنقدر تحت تاثیر گذاشته است که اغلب زنان ایرانی زیبایی را فقط در صورت خود دنبال میکنند و به باور من یکی از دلایل جراحی صورت در ایران همین نکته فرهنگی است.
در اولین بخش از این گفتوگو «افشین ناغونی» نقاش چهلوهشت ساله زاده اهواز در خصوص حذف اندام زن در دهههای گذشته از تابلوهای نقاشی و گالریهای ایران گفت: « فاشیستها واستالینیسمها هم همین کاری را با هنر کردند که جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته کرده است. در هنر فرم است که مفهوم را میسازد و هر حکومت مستبدی از مفهوم هراسان است. برای همین مجبور میشوند فرم را سانسور کنند.»
افشین ناغونی فارغالتحصیل رشته هنر از دانشگاه متروپولیتن و در حال حاضر ساکن لندن است. این نقاش شناخته شده ایرانی در دهههای گذشته در ژانر نقاشی Nude آثاری را در اروپا و امریکا عرضه کرده است.
در ادامه دومین بخش از این گفتوگو را میخوانید:
پرداختن به بدن زن ریشه در عقدههای اجتماعی شما دارد و بیانگر تحمیل سانسور بر هنر است و یا اینکه در تلاش هستید با پرداختن به این موضوع اعتراضی به عدم حضور زنان در نقاشی رسمی و عرضه شده به نام نقاشی ایران داشته باشید؟
ـ شاید آن عقده وجود داشته باشد و در ناخودآگاه من به این شکل خودنمایی میکند. من به اعتراض هنرمند در هنر و تعهدش باور ندارم اما در نهایت یک سری باورها در ناخوآگاه آدمی درونی شده است که احتمالا در آثار هنری گاهی خودنمایی میکند و این در نکته و محوریت هم میتواند همان باور وجود داشته باشد اما در نهایت به تعهد هنر باور ندارم هنرمند قبل خلق یک اثر و یا هنرمند شدن یک شهروند است. هرچند که شهروند و شهروندی در جامعه و هنر ما آنگونه که در جهان معنی شده است وجود نداشته و ندارد. بر این باورم که هنرمند تنها به هنرش تعهد دارد. فرم نقاشی زن در هنرنقاشی ایران به دلایل زیادی در صدههای گذشته کمتر به آن پرداخته شده است یعنی نگاه نقاشان به بدن زن با تفکرات و اندیشه ایرانی تا کنون آنگونه که باید ثبت و عرضه نشده است. قبل از هر چیز باید یک مفهموم مهم را معنی کنم. هویت ایرانی خودم را به صورت ملی نمیبینم، بلکه بخش ایرانی هویت من، فرهنگی است.
نگاه من به جهان نژادپرستانه نیست. من با جهان به واسطه انسانها برخورد میکنم نه هویت ملی افراد. ملیت ایرانیام برای من اهمیت ندارد. هرچند که در ایران بزرگ شدهام و آن جامعه بر من تاثیراتی گذاشته است اما مخاطب با من در دو دهه گذشته در نگاه اول به عنوان یک هنرمند برخورد کرده و بعد گفته، خوب این هنرمند زاده خاورمیانه و ایران است که بخش دوم همیشه کمرنگ بوده است.
وقتی من به عنوان یک نقاش در انگلستان امکان خلق و عرضه را دارم چرا نباید این کار را بکنم. البته اصلا بعید نیست که در برخی از تابلوها اعتراضی مدنی به عدم حضور زن در جامعه و هنر داشته باشم اما جذابیتی که سوژه Nude برایم دارد و سبب میشود مرتب با آن درگیر باشم این است که من به عنوان یک هنرمند ایرانیتبار وقتی یک اثر Nude میکشم به دلیل محدودیتها و برخوردهای مذهبی، اجتماعی و فرهنگی که در کشور من با بدن زن شده است با نقاشی که ملیتی دیگر دارد و آن تجربهها، محدودیتها یا مردسالاریهای اجتماعی و فرهنگی را به آن شکل زیست نکرده است سبب میشود تابلوهای من تفاوت چشمگیری با آثار آنها داشته باشد. من از محدویت به آزادی و بدن زن نگاه میکنم در حالی که نقاشی دیگر که درکی از این محدودیتها ندارد به شکلی دیگر میبیند و به تصویر میکشد. مخاطب ایرانی و خاورمیانهای به دلیل نوع زیست و برخوردی که من با بدن زن داشتهام برخوردش قاعدتا متفاوتتر از مخاطب غربی است.
مورخان برای شناخت بهتر تاریخ و گذشته از آثار هنری استفاده میکنند. اندام زن در چهار دهه گذشته یعنی بعد از روی کار آمدن دولت جمهوری اسلامی یا حذف شده است و یا اگر در آثار نقاشی به تصویر کشیده شده، در ایران به آنها اجازه عرضه عمومی داده نشده است. نقاشیهای خلق و عرضه شده در گالریها و موزهها چه سهمی در تاریخنگاری برای آیندگان دارند؟
ـ ناخودآگاه هنرمند ایرانی با سانسور عجین شده است. در اغلب آثار هنری با گذشت زمان و تداوم سانسور، هنرمندان خودشان یک پا سانسورچی شدهاند من دیده و شنیدهام که گاهی در بین همکاران و دوستان ساکن ایران قبل از اتمام کار به یکدیگر خطقرمزها را گوشزد میکنند این یعنی حکومت در امر فرهنگسازی و آموزش سانسور موفق بوده است. هنر نقاشی ایرانی را باید در چهار دهه گذشته به دو دسته تقسیم کرد. نقاشانی که در ایران با تفکرات و رعایت خط قرمزها کار میکنند و نقاشانی که کاری به خط قرمزها و سانسور ندارند، آثارشان را خلق میکنند و در نمایشگاههای کاملا خصوصی و محفلی عرضه میکنند و یا امکان به نمایشگذاشتن کارهایشان را در خارج از کشور دارند. دسته اول به این دلیل که حداقلهای حکومتی را، خواسته و یا ناخواسته، رعایت کردهاند بدون حضور مستقیم حکومت فضای بهتر و بیشتری برای عرضه دارند به نوعی قرائت و مشروعیت بیشتری دارند چرا که استانداردهای حکومتی را برای عرضه در آثارشان رعایت کردهاند.
وقتی در مورد تاریخ حرف میزنیم یعنی در مورد مورخ و استقلال آن در تهیه و تنظیم گذشته سخن میگوییم. یک تاریخنویس زبردست بدون تردید قرائتی از بین خطوط هم خواهد داشت. نقاشانی که تن به سانسور نمیدهند بدون تردید در این قرائت حضور خواهند داشت. آنها امروز ما را سانسور میکنند، اما شک ندارم که فردا در خوانشی که آیندگان از امروز دارند به سانسور افرادی مانند من اهمیت نمیدهد و آثار ما را نه به عنوان سپیدخوانی تاریخی بلکه به عنوان نگاههایی که حذف شدند ثبت خواهد کرد. اندام زن و تفکرات و حضورش بخش انکار ناپذیر جهان است. آیندگان بخشهای به تصویر کشیده نشده جامعه امروز را خواهند خواند، حالا اینها پاره و سانسور کنند، تاریخ به این چیزها اهمیت نمیدهد، اتفاقا تنها چیزی که از این حکومت برای آینده به جا خواهند ماند یاد و خاطره آنها در سانسور و خفقان و نابودی استعداد هنرمندان است.
بخش اول این گفتوگو را اینجا بخوانید
نقاشیهای افشین ناغونی را در اینجا ببینید
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر