گفتوگو با لیلا محمدی
محمد تنگستانی
ضربالمثل«زبان سرخ سر سبز میدهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکتهسنجی میدانند وعدهای آن را محافظهکاری و خودسانسوری تعریف میکنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیهکردهایم قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبهشوندهها پرسیده میشود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح میکنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبههایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبهشوندهها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس میدهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعیشان را با شما به اشتراک میگذاریم و درصورتیکه تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبهشوندهها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کردهایم، معرفی نمیکنیم و علتش برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز میتوانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیتهای ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. چهلوسومین نفری که با او گفتوگو کردهایم «لیلا محمدی» است. این خواننده ساکن امریکا در تعریف خودسانسوری میگوید: « خودسانسوری یعنی هراس، دروغ پنهان، و نادیده گرفتن خویشتن. اما به عنوان زنی که پس از انقلاب ۱۳۵۷، چشم به جهان گشوده، پیش از آنکه خود را به شکل انسانی آزاد و برابر بشناسم ، انعکاس جامعه پر از سانسور و مرد محور به من و هم نسلان من با بدترین شیوه، گوشزد کرده که «زن» هستم. خود سانسوری برای زنان حتی معنایی ژرفتر از مردان دارد چون همیشه و حتی هنوز، اشل یک زن موفق را با نمونه «مرد» اندازه میگیرند . بنابراین پیش از آنکه من یک انسان مستقل باشم ، جنسیت من به عنوان زن و آن هم به موازات سانسوری تحمیل شده که رفتهرفته درونی میشود، حرف اول را میزند. طبیعی است که خودسانسوری در چنین جامعهای تبدیل به نخستین غریزه اصلی و آموختنی میگردد . زمان به سختی گذشت تا به خود آموختم، اولین گام برای پیشرفت از بین بردن خود سانسوری است.
خودسانسوری را یک بداخلاقی فرهنگی تعریف میکنید یا محافظهکاری؟
ـ جامعه ما نه با پنهان کردن اطلاعات حقیقی بلکه با هجوم دادههای غیرواقعی، سطحی و غیرضروری، دست به یک خود سانسوری جمعی زده است. به این ترتیب، خود سانسوری هم یک بداخلاقی فرهنگی و هم محافظه کاری تعریف میشود. به تعبیری دیگر، خودسانسوری یک تبلیغ تجاری بزرگ و پنهان از سوی دولتهای مخالف با عدالت است که بهای گزاف آن را مردم میپردازند. خودسانسوری از یک محافظه کاری به بداخلاقی فرهنگی و آهسته آهسته به ناهنجاری اجتماعی بدل میگردد.
پیش فرض ما این است که جامعه ایران جامعهای خودسانسور است. گمان میکنید که این خودسانسوری ریشه در فرهنگ ایران دارد یا تاریخ و اتفاقات سیاسی؟
_ خود سانسوری هم ریشه در فرهنگ ایرانیان و هم در تاریخ و اتفاقات سیاسی دارد. به باور من تفاوت در اینجاست که خودسانسوری فرهنگی ما، شاید به دلیل حفظ آثار هنری و زبان پارسی در مقابل حمله نظامی و فرهنگی کشورهای دیگر به ایران بوده است اما خودسانسوری که ریشه در مسایل سیاسی دارد به سوی نامعلوم رفتن است و با وهم و ترس هم ریشه و همزاد است.
قاعدتا تاکنون خودسانسوری داشتهاید. تمایل دارید یک نمونه از خودسانسوریهایی که داشتهاید را همرسانی کنید؟
_اولین خودسانسوری من، در برخورد با بدنم به عنوان یک زن در جامعه اسلامیِ سرکوبگر و زن ستیز بود. خیلی دیر متوجه شدم که اصلا زن کیست و هر عضو بدن من چگونه میتواند زیبا باشد و یا حتی ساده بگویم خیلی دیر فهمیدم چگونه باید از بدنم لذت ببرم. در سن خودم زندگی نکردم. کودکی در جنگ، نوجوانی در سرکوب و هراس و جوانی در تبعید و کشف جهانی نو گذشت. هرگز آنچه یک زن دیگر در سن من و در نقطهای در کشوری دیگر تجربه کرده ربطی به تجربه نا قص من ندارد. خودسانسوری در خنده ، که دختر نمی خندد، از بلندی نمی پرد، حرفش را بی پرده نمیزند، دختر وقتی به بلوغ می رسد غوز میکند و دولا دولا راه می رود....
همه اینها خودسانسوریهای ناخواسته و تحمیل شده از سوی جامعه سرکوبگر بود نه انتخاب شخصی و آگاهانه و یا حتی محافظه کارانه من و مابقی دوستان و هم نسلهایم. اما باید این را بلند بلند و بی پرده فریاد بزنم که: در شخصیت اجتماعی و حرفهای که خودم برای خویشتن انتخاب کردم هرگز خودسانسوری و محافظه کاری نداشتهام.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر