بخش دوم
محمد تنگستانی
در اولین بخش از این گفتوگو با «حبیبمفتاح بوشهری»، نوازنده سیونه ساله زاده بوشهر، به سانسور غیر دولتی، یعنی حذف برخی از مقامها و ملودیهای مناطق مختلف ایران به واسطه خود هنرمندان پرداختیم. آقای بوشهری در مورد سانسورهای غیردولتی میگفت: « ما نوازندگان هستیم که به گوش و سلیقه مخاطب خیانت میکنیم. تا اندازهای سانسورهای ایدئولوژیک اذیت کننده است مثلا نوازنده جنوبی با سازش نمیتواند روی صحنه برقصد. نوازنده سازهای جنوبی هنگام نواختن باید بتواند تحرکت داشته باشد تا حس و حال واقعی را به مخاطب انتقال دهد. اما سهم بیشتر را خود ما در حذف سانسور داریم. مثلا میگوییم فلان قطعه که خیلی قدیمی و ناب است را اجرا نکنیم چون مخاطب دوست ندارد. در حالی که این ما هستیم که باید سلیقه مخاطب را تربیت کنیم. بارها شنیدهام که میگویند این ریتم خیلی سنگین است و مخاطب ریتم تند و شاد بندری دوست دارد. این نگاههای حذفی و سطحی است که سانسور اصلی و واقعی را رقم میزند.» در ادامه دومین بخش از این گفتوگو را میخوانید:
امامجمعه مشهد، احمد علمالهدی، یکی از مخالفان قدرتمند و سرسخت کنسرتعای موسیقی در ایران است. مخالفت امامجمعه شهر مشهد با برگزاری کنسرتهای موسیقی در حالی است که سالیانه در حرم امام هشتم شیعیان به مناسبتهای مختلف طبل و شیپور نواخته میشود. ساختمان نقارهخانه، واقع در یکی از ارتفاعات این بنای مذهبی در قسمت شرقی صحن عتیق قرار دارد. ارتفاع بنا و تسلط این ضلع بر قسمتهای مختلف آرامگاه علی بن موسیالرضا سبب میشود که صدای ساز و دهل در این بنا و اطراف آن شنیده شود. از اواسط قرن نهم هجری نقاره نوازی در این مکان توسط «میرزا ابوالقاسم بابر» نوه گوهرشاد خاتون مرسوم شده و تاریخ و سند مشخص و معتبر دیگری که علت نواختن ساز و دهل در این مکان مذهبی را بازگو کند، در دست نیست. اما نواختن ساز و دهل در این بنای مذهبی در کتابهای تاریخی نشان از اهمیت موسیقی در فرهنگ مذهبی این استان دارد. آیا ریتمنوازی در حرم امام هشتم شیعیان موسیقی محسوب میشود یا نه؟ چرا نوازندگی در حرم امام هشتم شرعی و قانونی است و اما وقتی موضوع برگزاری کنسرت مطرح میشود، موسیقی حرام تعریف میشود؟
ـ در بوشهر هم امام جمعه فتوا داده است کسی اجازه ندارد نیهمبان بنوازد. خوب این فتوا داده شده اما خوب خودشان هم پایبند به آن فتوا نیستند. چرا؟ به این دلیل که در مراسمی برفرض با حضور خود امام جمعه میبینم که برای تولد امام ۱۲ شیعیان نیهمبان میزنند. در مشهد هم همین داستان است. من هرگز نتوانستم بفهمم سانسور به دولت (منظور نگاه سیاسی است) باز میگردد یا به مردم ( منظور جامعه با رویکردی مذهبی است).
هیچوقت نتوانستم معنی لغو کنسرتها را بفهمم. مگر میشود محسن شریفیان در بوشهر کنسرتش لغو شود و دو روز بعد با همان گروه در تالار وحدت به روی صحنه برود؟ به جز آن سه سالی که در ایران ممنوعالخروج بودم هرگز در بوشهر زندگی نکردم. آن سه سال بود که متوجه شدم و به خودم گفتم ای بابا اینجا کجاست و من چرا باید اینجا باشم. به نظر من، نه تنها جای من بلکه جای هیچ هنرمندی در ایران نیست.
برای یک کنسرت یک هنرمند باید هفتخان رستم را طی کند. اینها همه وقتگیر هستند و سبب میشود تفکر هنرمند به بیراهه برود. ذهن هنرمند دائم باید به فکر عبور از این خانها باشد تا پرداختن به هنر. هنرمندان در موسیقی ایران باز زیرمیزی و پارتی سانسورها و امامان جمعه را دور میزنند. در ایران اسم و رسم و سواد موسیقی اصلا اهمیت ندارد. البته برخی از موارد مانند «آواز زن» هم هست که حتی با زیرمیزی و پارتی هم نمیشود کاری کرد.
در این بین هم زنان هنرمندی هم هستند که سواستفاده میکنند. چند بار آوازی را فالش و بد بازخوانی میکنند و بعد مهاجرت میکنند و میگویند آزادی نبود و ما را سانسور کردند و مجبور شدیم مهاجرت کنیم.
هنرمندان زن در کشور خودشان در هر سطحی از هنر که باشد، باید بتواند به روی صحنه برود. این اتفاق ابتداییترین حق شهروندی مردم یک جامعه است.
میگویید خوانندگان زن، فالش میخوانند و بعد مهاجرت میکنند و میگویند سانسور شدهایم، این جمله به این معنی است که با فعالیت هنری زنان مشکل دارید؟
ـ زنان در ایران به غیر از خوانندگی که ممنوع است، در مابقی حوزهها مانند آهنگسازی و نوازندگی نه تنها جایگاه خوبی دارند بلکه تواناییهای خوبی را از خود نشان دادهاند. من هرگز مخالف حضور زنان نیستند، در هنر زن و مرد وجود ندارد. اما در مورد آوازخوانی زنان، بعید است که تا زمانی که این حکومت هست بتوانند موفق شوند.
یکی از نوازندگان شناخته شده ایرانی در اروپا هستید. در کشور ایران، زنان اجازه تکخوانی و یا حتی در برخی موارد حق رفتن به روی صحنه برای نوازندگی را ندارند. برای احقاق حقوق هنرمندان زن در عرصه موسیقی تا کنون چه فعالیتی کردهاید؟
ـ این مشکل وجود دارد، نه تنها من به عنوان یک نوازنده بلکه خود زنان هنرمند هم نتوانستهاند کاری بکنند و حتی نتوانستهاند تواناییهای خودشان را در خوانندگی اثبات کنند. من نباید کاری کنم، خود زنان هنرمند باید برای خودشان کاری بکنند. من زن نیستم و مشکلات را آنگونه که آنها حس کردهاند تجربه و لمس نکردهام. اگر خود نوازندگان و خوانندگان زن شروع به فعالیتهای حرفهای بکنند، بازداشت بشوند، زندانی بشوند و یا جریمه بشوند آن وقت است که نگاه رسانههای به سمت آنها جلب میشود. در دنیای امروز هم وقتی رسانهها به چیزی بپردازد یعنی رسیدن به هدف. اما این اتفاق نیافتاده است، این اتفاق یعنی حضور و مبارزه زنان با حکومت و استبداد. زنهای ایرانی برای خواندن و در عرصه هنر ماندن از کشور خارج میشود. قبل از اینکه از طرف مخاطب مشروعیتی داشته باشند از کشور خارج میشوند یعنی هیچ فعل و اعتراضی در خود کشور صورت نگرفته است. اصلا مخاطب آنها را نمیشناسد.
من به شما قول میدهم اگر چهار نوازنده زن با ماندن و کار کردن شروع کنند به اعتراض کردن نه تنها رسانههای بینالملی بلکه سازمانهای حقوق بشری هم به کمکشان میروند و بر دولت ایران فشارهای جهانی وارد میشود. من همین که از یک موسیقی بومی و کماهمیت (از نگاه دولت و سنت ) به اینجا رسیدهام یعنی موفق بودهام و برای موفقیتام مبارزه کردهام. من نه تنها با حکومت بلکه با اهرمی قومیتر از آن یعنی سنت مبارزه کردهام. با ترس نمیشود به سراغ مبارزه رفت و انتظار پیروزی داشت. به نظر من هنرمندان زن نه اینکه کاری نکردن بلکه تلاشی هم نمیکنند. تا زمانی که خودشان شروع نکنند و نخواهند، هیچ اتفاقی نمیافتد. به عنوان مثال حدودا یک سال پیش در مشهد نوازنده خانمی را از روی صحنه پایین آوردند، هزاران نوازنده زن در ایران وجود دارد چند نفر از آنها حداقل در شبکههای اجتماعی و یا رسانهها اعتراض کردند؟ هیچ. سرپرست و خواننده گروه هم که همسرش بود هیچ کاری نکرد و همان شب بدون همسرس که نوازنده گروه بود کنسرت را ادامه داد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر