گفتوگو با محمدرضا حاجرستمبگلو
بخش اول
محمد تنگستانی
غزل به عنوان یکی از ژانرهای شعر فارسی پس از انقلاب ادبی «نیما یوشیج» بیشتر از قرن پيش، دستخوش تحولاتی در فرم و وزنهای عروضی شد. در دهههای گذشته در مجلات، روزنامهها، سایتها و یا جلسات ادبی با اصطلاح «غزل مدرن» بارها مواجه شدهایم.
برای من، غزل مدرن مانند کوزهایست که به جای خم کردن و خالی کردن آب از آن، شیری برایش در نظرگرفته باشیم و دیگر نیازی به خم کردن آن نباشد. این مثال به معنی مخالفت و یا رد غزل امروز ایران نیست. به باور من شاعران معاصر در ادبیات کلاسیک برای به روز نگاه داشتن و فراموش نشدن این ژانر ادبی، خود را با اتفاقات و مبانی ادبی و فکری جهان معاصر هم صدا کردهاند این فعل قابل احترام است.
شاعران نامداری مانند منوچهر نیستانی و سیمین بهبهانی کسانی بودند که به غزل در ادبیات معاصر امروز جان تازهای بخشیدند. غزلنویسان معاصر هرچند که دغدغه دنیای امروز را دارند و سعی میکنند از واژگان و کلماتی امروزی استفاده کنند اما همچنان آبشخور و ماهیت این ژانر ادبی، ریشه در ادبیات و وزن کلاسیک شعر فارسی دارد و کتابهای شاعران کلاسیک ایران پرفروشترین کتابهای شعر است.
در ایران به دلایل مختلفی مانند سانسور پیش از انتشار، عدم قانون کپیرایت، عدم حمایت مالی از ناشران و پایین بودن سرانه مطالعه، صنعت چاپ و نشر در سالهای گذشته با مشکلاتی مواجه بوده و سبب ورشکستگی و تعطیل شدن برخی از بنگاههای چاپ و نشر شده است.
برای جلوگیری از عدم ورشکستگی برخی از ناشران، سهمیه کاغذ دولتی خود را در بازار آزاد میفروشند به همین دلیل آمار دقیقی از تیراژ کتاب در ایران نمیتوان داشت. برای اطمینان در مورد پرفروش بود یا نبودن دیوان اشعار کلاسیک که موضوع این گفتوگو است به چند ناشر که در این حوزه فعالیت میکنند تماس داشتهام. این ناشرین حاضر به گفتوگو نشدند، اما پرفروش بودن این کتابها را تایید کردند.
بنا به اطلاعات و آمار منتشر شده در لابهلای گفتوگویهایی که با برخی از ناشران و نویسندگان داشته و برای شما منتشر کردهایم تیراژ کتابهای شعر شاعران ایران امروز بین ۲۵ تا ۳۰۰ نسخه است. در حالی که تیراژ چاپ دیوان شاعرانی مانند سعدی، حافظ، مولانا و فردوسی سالیانه به صدها هزار نسخه میرسد. قرار دادن ادبیات معاصر که عمری کمتر از یک قرن دارد در برای ادبیات کلاسیک ایران، مقایسهای ابلهانه است هدف ما هم، رو بهروی هم گذاشتن این دو نیست.
اما این سوال مطرح است که چرا شاعران ادبیات کلاسیک با توجه به شناخت توده مردم نسبت به این ژانر، مانند شاعران ادبیات امروز با بحران مخاطب رودررو هستند و سانسورهای دولتی چه نقشی در دیده نشدن غزل معاصر یا همان غزل مدرن داشته است.
مدتی پیش، گفتوگویی با «هومن عزیزی»، یکی از غزلسرایان مدرن ادبیات فارسی، برای شما منتشر کردیم. بعد از انتشار آن گفتوگو برخی ازمخاطبین، شاعران و منتقدین ادبیات معاصر واکنشهایی نسبت گفتههای هومن عزیزی داشتند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که با تعدادی دیگر از منتقدین و غزلسرایان همان پرسشها را مطرح کنیم.
در ادامه گفتگوی ایرانوایر با «محمدرضا رستم بگلو» را میخوانید. آقای رستمبگلو چهلودو سال پیش در تهران زاده شد و فارغالتحصیل رشته مهندسی ترویج و آموزش با گرایش کشاورزی است. محمدرضا رستمبگلو یکی از غزلسرایان ادبیات معاصر است و در حوزه سرایش غزل معاصر فعالیتها و نقدهایی تا کنون داشته است. آقای رستمبگلو در پاسخ به علت پرفروش بودن دیوان اشعار حافظ، سعدی و دیگر شاعران کلاسیک زبان فارسی به ایرانوایر میگوید: پرفروش بودن این دواوین سه علت اصلی دارد. علت نخست، همان فرهنگ و منش اسطوره پرستی و خوی توهم خواهی ماست. علت دوم باقی ماندن ما در قرون گذشته و به روز نبودن شاخصههای زیبا شناختی و از آن مهمتر عدم درک علمی ما از ادبیات است. چنانکه بسیاری از سخنان شاعران کلاسیک به رغم زیبایی و جذابیت با توجه به علم امروز بشر مردود و نادرست است اما زیبایی نوع گفتار و بهره وری صنایع ادبی آنها ما را از نادرستی گفتههایشان غافل میکند و حتی آنرا برایمان حجت میسازد. البته به درصد خرد ورزی هریک از این بزرگان این مساله متغیر است. و اما علت سوم، یک اختلال جامعه شناختی است. مردمی که، هر چه از افتخارات و شکوفایی فرهنگی خود بیاد دارند، داستانهایی از گذشته است و حوادث معاصرشان مملو از سرخوردگیهای فرهنگی، تاریخی، سیاسی و... باشد معلوم است هرآنچه مربوط به گذشتههای دور میشود را اصیل و بینقص میدانند. پیش از این موضوع ساختار سنتی و شالوده دیکتاتوری و قوالب سنتی فکری هم بی تاثیر نیست.
در دهههای گذشته شنیده شده که فلان شاعر را پدر غزل و شاعری دیگر را مادر غزل معاصر معرفی و خطاب کردهاند. یکی از دغدغههای جدی ادبیات معاصر و نویسندگان متعهد مقابله با تفکرات مراد و مرید بازی در ادبیات است. غزل مدرن توانسته است جدا از این گونه تعارفا محفلی رضایت نگاه مخاطب را به خود جلب کند؟
ـ به این پرسش در دو بخش پاسخ میدهم. بخش اول مربوط به خود سوال است. غزل مدرن یا حتی پست مدرن؛ بنظر من این نامگذاری با ماهیت مدرنیسزم و پسامدرنیزم در تضاد است. اثری که برای تعلق داشتن به نامش(غزل) میباید طبق ساختار القا کننده دیکتاتوری از تعظیم همه سطرها به ردف یا روی گرفته تا تقارن عروض که تعریف سنتی و کهنهای از عدالت و حتی زیبایی است و کلیت ساختار تمرکزگرایی آن با پلورالیزم در تضاد است چگونه مدرن خواهد بود و باز به همان دلایل غزل بودن باید دستکم پنج قطعیت را الزامن رعایت کند چگونه پست مدرن قلمداد میشود؟
بخش دوم؛ در این بخش اولا باید توجه داشت کدام واریتهها سعی در دگردیسی فخوی و محتوای اثر، بخصوص بهلحاظ اندیشهگرایی، به سمت مدرنیته داشتهاند (مثل دموکراسی در جوامعی که هنوز ساختار تشریفاتی پادشاهی دارند). و هدف آنها از این رویکرد چه بوده است؟ که البته این واریتهها که بسیار کماند، بواسطه انگیزه درونی از ماجرای مرید و مراد بازی مبری میشوند. اما واریتههای دیگر که صرف بکارگیری لغات فانتزی و نسبتا به روز هستند اما با حضور همان دانای کل و نداشتن روایات و خرده روایات نا همسو، داعیه مدرنیته و پسامدرنیته دارند. بدون تردید به دردهای سنتی و تمرکزگرایی و مراد و... دچارند ولو اینکه بهموجب ناهنجاریهای فرهنگی نوع دوم مخاطب بیشتری از نوع اول دارد. اگر مجاز باشم که خودم را مثال بزنم در دفتر «دختری با کلکسیون کبریتهایش» با هدف دگردیسی فحوا به سمت مدرنیزم تلاش کردم اما در کتاب «واپسین تانگو در مهتاب» نه تنها سعی در اضمحلال و از درون به بیرون پاشی ساختار داشتهام بلکه در مقدمه نیز اعتراف کردهام که غزل گفتن من برای احیای قالب کهنه نیست بلکه بیشتر به بیماری سنت پرستی من بر میگردد که هنوز معیارهای زیبا شناختی من را در قرن هشتم نگاه داشته است. انکار بیماری و وانمود کردن بهبودی تنها فریب خویش و دیگران است. پس سعی داشتهام بیماری ام را شناخته و راههای مدارا با آن را به سمت بهبودی تجربه کنم.
از محمدرضا حاجرستم بگلو بیشتر بخوانید
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر