گفتوگو با رئوف مرادی
محمد تنگستانی
ضربالمثل«زبان سرخ سر سبز میدهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکتهسنجی میدانند وعدهای آن را محافظهکاری و خودسانسوری تعریف میکنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیهکردهایم قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبهشوندهها پرسیده میشود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح میکنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبههایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبهشوندهها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس میدهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعیشان را با شما به اشتراک میگذاریم و درصورتیکه تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبهشوندهها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کردهایم، معرفی نمیکنیم و علتش برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز میتوانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیتهای ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. سیوسومین نفری که با او گفتوگو کردهایم رئوف مرادی است. آقای مرادی در تعریف خودسانسوری میگوید:
ـ خودسانسوری نوعی فروخوردن گفتار یا نوشتاری است که به آن باور داریم، ولی هرگز جسارت یا امکان ابراز آن را نداریم و یا شرایطی برای بیان آن پیش نیامده است. این کار سبب بغضی میشود، بغضی که در طول عمر در گلو میماند و میماند و هرگز از آن خلاص نمیشویم. البته خود سانسوری شکلهای متفاوتی دارد مانند: خودسانسوری سنتی و خانوادگی، خودسانسوری اجتماعی و خودسانسوری دستگاههای حکومتی. هرکدام از این موارد بنا به شرایط با هم تفاوتهایی دارند، اما در مجموع خودسانسوری محسوب میشوند. کسی که از شرایط خانواده راضی نیست و یا نمیتواند حرف دلش را به دوستانش بگوید و بدون اینکه واقعا راضی باشد طوری وانمود میکند و یا حرف میزند که گویا اصلا چیزی نیست و همه چیز همانگونه است که او میخواهد. صرفا به این دلیل که رضایت خاطر آنها را به دست آورد و یا اینکه سبب دلخوری دیگران نشود. بنابر این نوع رفتار شکل سنتی به خود گرفته و به آن عادت کردهایم و بدون هیچگونه فشاری تن به سانسور میدهیم و سرخوش هستیم. این رویه به نحوی نوعی کنار آمدن با شرایط است. خود این نوع اخلاق ناپسند به دیگر موارد تعمیم پیدا کرده و در همه موارد ناگزیریم خود واقعیمان نباشیم. شما در نظر داشته باشید زن و شوهری سالها با هم زندگی میکنند بدون اینکه از بودن با هم هیچ لذتی ببرند و علت آن را هم میدانند، اما هرگز جسارت آن را ندارند مشکل اصلی را به زبان بیاورند و یا به طور صریح به آن بپردازند. صدها مورد دیگر در این باب وجود دارد که میتوان به عنوان مثال به تکتک آنها اشاره کرد. خوب مشخص است همان فرد وقتی وارد جامعه میشود بنا به همان معذورات دچار ملاحظهکاری میشود. برای حفظ آبرو، روی بسیاری از عادت اجتماعی که آن را برنمیتابد چشم میبندد. و این خود به طور مشخص خودسانسوری محض است. اما خودسانسوری دستگاه حکومتی که خود حکایت جدا دارد، در این مورد یک سیستم حاکم و صاحب قدرت و اختیار است که فرد را مجبور به خودسانسور می کند و اگر نشد فرد را به طور کلی سانسور خواهد کرد. سیستم صاحب قدرت نمی خواهد قدرت و سلطهاش دچار تزلزل شود در نتیجه از قدرت استفاده می ند.
خود سانسوری را یک بد اخلاقی تعریف میکنید یا محافظه کاری؟
ـ هیچ کدام. خودسانسوری در واقع یک نوع کلاهبرداری است. میشود نسبت به کسانی که خودسانسوری میکنند واژه منافق به کار برد. خودسانسورها همیشه یک جور فکر میکنند و طوری دیگر نشان میدهند. دیدگاه و فکر و نظر و افکارشان طور دیگری است اما در نهایت آن را منکر میشوند و به نحو دیگری آن را ابراز میدارند که هیچ منافاتی با آنچه که میاندشند ندارد و این مصداق دو رویی و نفاق است. در واقع خودسانسوری هم میشود نوعی تسلیم هم قلمداد کرد. تسلیم شرایط موقعیت و منافع شدن.
پیشفرض ما این است که جامعه ایران جامعهای خودسانسور است. گمان میکنید این خودسانسوری ریشه در فرهنگ ایران دارد یا تاریخ و اتفاقات سیاسی؟
ـ خودسانسوری از همان دوران رشد در خانواده شروع میشود. فرد ناچار است برای پیشبرد کار فضایی فراهم و زمان زیادی را صرف کند تا حداقل بتواند نصف آنچه که میخواهد را به سرانجام برساند. ما نمیتوانیم صراحت داشته باشیم و یا آنچه میخواهیم را به زبان بیاوریم. بنابراین ریشه فرهنگی دارد دختری را در نظر بگیرید که احساس میکند وقت آن است که ازدواج کند اصلا دوست دارد تشکیل زندگی و خانواده بدهد اما هرگز در برابر پدر و مادرش نمی تواند این خواست را بازگو کند، نمیتواند بگوید من شوهر میخواهم. خوداین یعنی خودسانسوری و ریشهای فرهنگی دارد. این نگفتن با گذشت زمان به یک امر تاریخی تبدیل شده است. یعنی عادی اشتباه که تکرار شده، تاریخچهای پیدا کرده است.
زبان سرخ در سیاست سر را به باد می دهد. ضربالمثل بزرگان به جوانان است. یعنی اگر میخواهی سرت سلامت باشد باید مواظب زبانت باشی. افراد معدودی هستند از برباد رفتن سرشان ترسی ندارند در برابر شمشیر قدرت کمر خم نمیکنند. ما برای مبارزه با سانسور هزینههای زیادی دادهایم. افراد زیادی جانشان را از دست دادهاند. و هنوز کسان بسیاری هستند که با این موضوع مبارزه میکنند و حاضرند هزینه کنند.
قاعدتا تا کنون خود سانسوری داشته اید. یک نمونه از خود سانسوریهایی که داشتهاید را همرسانی کنید؟
ـ حتی در جوامع دموکراتیک هم فکر نکنم کسی پیدا شود که خودسانسوری نداشته باشد و بگوید نداشتهام. اما من در یکی دو مورد از نوشتههایم ناچار شدم در چند مورد خودسانسوری کنم. چون میدانستم ایجاد مشکل میکند. که البته این مورد به سالهای پیش بر میگردد. ولی حدود بیست سال تمام است در هیچ موردی نه خودسانسوری داشتهام و نه تن به سانسور دادهام.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر