گفتوگو با نیلوفر شیدمهر
محمد تنگستانی
بخش اول
ضربالمثل«زبان سرخ سر سبز میدهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکتهسنجی میدانند وعدهای آن را محافظهکاری و خودسانسوری تعریف میکنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیهکردهایم قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبهشوندهها پرسیده میشود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح میکنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبههایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبهشوندهها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس میدهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعیشان را با شما به اشتراک میگذاریم و درصورتیکه تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبهشوندهها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کردهایم، معرفی نمیکنیم و علتش برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز میتوانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیتهای ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. بیستوهشتمین نفری که با او گفتوگو کردهایم نیلوفر شیدمهر است. خانم شیدمهر در تعریف خودسانسوری میگوید:
ـ خودسانسوری ابرازنکردن خویشتن به خاطر ترس یا مصلحت یا همرنگساختن خود با جامعه است. بخشی از صدای خود را غایب کردن و امکانِ وجود و هستش ندادن است که میتواند از طریق گذراندن صدا از صافیهای خاص انجام شود. خود سانسوری همچنین میتواند حجاب یا آرایش و پیرایش دادن به حقیقت خویشتن باشد جوری که آنچه به معرض دید و قضاوت دیگران گذاشته میشود خوشایند یا مورد تایید مخاطبان خاصی باشد. خودسانسوری از طرفی با خشونتِ حذف، قطع و مثلهکردن شامل بیصورت کردن همبسته است و از طرفی با بازنمایی برای باز تولید صورتی که زیباشناسی غالب تایید میکند. خودسانسورگر ابتدا برای تنزیه و خلوص چهره و صدای خود با خشونت حقیقت یا پیچیدگی و تناقضی را که نمیخواهد بر دیگران آشکار شود از بین میبرد و بعد به بازسازی قسمتهای حذف شده چهره خود میپردازد به شکلی که از نگاه بیرونی زیبا و موجه به نظر برسد.
خودسانسوری را یک بداخلاقی فرهنگی تعریف میکنید یا محافظهکاری؟
ـ هر دو. محافظهکاری از نظر واژگانی رفتار و شیوه زندگی و اجرا و گفتاری است که فرد و جان و روح و مال وجایگاهِ اجتماعی، معرفتی و فرهنگی و بستگان خود را از خطر یا قضاوتِ دیگران که موجب از دسترفتن حیثیت،نام و وجهه اجتماعی میشود حفظ کند. این رفتار که شما آن را «بداخلاقی فرهنگی» مینامید در جوامعی که در ادامه میآورم متداول است. جوامعِ سنتی سلسلهمراتبی که تنها یک یا تعداد محدودی رفتار معیار یا مشروع وجود دارد (به قول معروف راه یکی است و مسیرِ غیر آن به چاه میرسد و یا به ترکستان ختم میشود) و فرد بیشتر مورد قضاوت دیگران است و«خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» پندی برای همه نسلهاست ؛ جوامع استبدادی که قانون در آنها حاکم نیست و حاکمان به شکل دلبخواهی حدودِ زندگی مردم را معیّن میکنند؛ جوامعی که امکانِ ابرازِ خویشتن محدود است و نوآوری و دگراندیشی و سرکوب و مجازات شده یا نادیده گرفته شده و در حاشیه گذاشته شده یا تشویق و حمایت نمیشوند؛ جوامعی که نهادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی دولتی و غیر دولتی دموکراتیک کم دارند و قوانین ضمانت اجرا ندارد یا شکلهای اجرای معیوب است و نهادهای موجود فاسدند یا شفاف و پاسخگو نیستند و در آنها رقابت ناسالم رایج است جوامعی که امکان آزمایش و سعی و خطا محدود است و جماعت میخواهند همیشه منزه و محبوب همه باشند حسد و کینه و بغض فرمانروایی میکنند. در مورد خاص نشرِ آثارِ ادبی و هنری و فرهنگی، جوامعی که در آن دستگاهِ دولتی ممیزی وجود دارد و صنعت نشر حرفهای نیست، ، نهادهای تخصصی ادبی و فرهنگی وجود ندارند یا به اندازه کافی وجود ندارند، آشوب فرهنگی وجود دارد و رسانهها و استقبال کاربران در شبکههای اجتماعی معیارهای ادبی و هنری و فرهنگی روز را تعیین میکنند و در نتیجه مافیاهای ادبی وجود دارند، خود اهلِ قلم و هنر در رقابتی کاذب گرفتارند و به هم اعتماد کامل ندارند و بسیاری بر هم تیغ میکشند.
اغلب نویسندگان ایران با سانسور مخالفند. اما در نهایت آثارشان را برای انتشار به تیغ سانسور میسپارند. در حالی که ناشران مستقل، بیرون از ایران بدون نظارت دولت و سانسور فعالیت میکنند. در گفتوگوهایی که با برخی از این نویسندگان داشتهام، مشکل آنها و عدم همکاریشان با ناشران مستقل خارج از کشور عدم اعتماد به نحوه پخش، پایین بودن کیفیت اجرایی و چاپ آثار در خارج از کشور است. گمان میکنید ناشران مستقل خارج از ایران توانستهاند رضایت مولف را جلب کنند؟
ـ به چند دلیل آثارم را از طریق ناشران خارج از کشور کار میکنم. مهمترین دلیل آن، این است که در ایران شناخته شده نیستم و نشر کتابهای شعرم در ایران کمکی به فروش آنها نخواهد کرد. تصورم این است که نویسندگانی که آثارشان را برای نشر در داخل به تیغ سانسور میرسانند باور دارند خوانندگان بیشتری آنجا خواهند داشت. مشکلات و نارساییهایی که در زمینه پخش کتاب در خارج ایران و کیفیت اجرایی آثار منتشره برشمردید وجود دارند و واقعی هستند. پخش آثار در کشورها و شهرهای متعددی که ایرانیان در آن پراکندهاند بسیار دشوار است و در این شهرها کتابفروشی ایرانی وجود ندارد. چاپ الکترونیک خواسته این مشکل را حل کند ولی به نظر میرسد خواندن نسخه کاغذی همچنان بیشتر رایج است. دست ناشر در این زمینه بسته است و نمیتوان انتظار زیادی داشت. انتظار من از ناشران مستقل خارج از کشور چیزهای دیگری است. به نظر من، ما صنعت نشر به طور حرفهای آن طور که در غرب وجود دارد در ایران نداریم. ناشران ایرانی مستقل خارج میتوانند به سمت حرفهای شدن حرکت کنند که یکی از شرطهایش ویراستاری حرفهای، ایجاد مجلات حرفهای و ادبی است. از طرف دیگر، گزینشی رفتار کردن، تبعیض بین نویسندگانی که خود ناشر آثار آنها را منتشر کرده است با امکان بیشتر تبلیغی به برخی دادن و همچنین عدم پاسخگویی و شفاف نبودن، از اشکال اعمال سانسور توسط ناشر است. این موارد در مورد نحوه کار بعضی ناشران مستقل خارج از کشور تجربه شخصی من است. این ناشران امکان آن را دارند که در مسیر حرفهای شدن گام بردارند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر