اصولا پیرهن مردانه یخه دار هروقت روی شلوار پارچه ای میافتد و این ترکیب با انگشتر عقیق و مقداری ریش و موهای آب و شانه کرده سِت میشود آدم ناخودآگاه به یاد کتک خوردن میافتد... البته خیلی ها هم شاید به یاد مردن بیفتند که چون امکانش نیست از مرده ها نظرشان را پرسید ما صرفا کتک خوردن را ذکر کردیم... در جمهوری اسلامی از افرادی با این شکل و شمایل، تحت عنوان «نیروی امنیتی لباس شخصی» یاد میشود که به مراتب ترسناک تر از سایر نیروهای امنیتی هستند... چرا که به گفته هیچکاک آن چیزهایی که نمیبینیم به مراتب از آن چیزهایی که میبینیم ترسناک تر هستند... البته شاید هم هیچکاک چنین چیزی در عمر خودش نگفته باشد ولی مقصود من این است که وقتی ما یک مامور امنیتی با یونیفورم و تجهیزات پلیس میبینیم برایمان مسجل است که خب مثلا با چه چیزی طرف هستیم... مثلا طرف دو تا ستاره دارد پس سروان است...یک باطوم به کمرش است پس میتواند آدم را با آن بزند و یک اسپری فلفل هم دارد که میتواند توی چشم بپاشد و ته تهش هم باید بروی کلانتری... بر اساس این مشاهدات میشود یک برآورد نسبتا دقیقی داشت که در صورت درگیری با این نیروی امنیتی در بدترین حالت چه اتفاقی برای آدم میافتد...! ولی نیروی امنیتی لباس شخصی را که میبینی از ظاهرش فقط متوجه میشوی که نیروی امنیتی ست ولی نمیفهمی که طرف مثلا سرهنگ است یا گروهبان... زیرپیرهنش کلت دارد یا شوکر... فرمانده سپاه و یا مداح رده بالاست یا یک بسیجی ساده... آتش به اختیار است یا باطوم به اختیار؟ یا اصلا بدتر از آن اختیارات کهریزکی ویژه ای دارد... و این که تو نمیدانی در برخورد با او چه سرنوشتی در انتظارت است و با چه حجمی از ویرانگری طرف هستی این خودش ترسناک است... باز هم به گفته ی هیچکاک از آن کوسه ای که میبینی نترس... از آن کوسه ای بترس که آن را نمیبینی! حالا حساس نشوید بروید سرچ کنید کوسه + هیچکاک...اینها مثال است و مهم این است که مفهوم مورد نظر من را این جملات منتقل میکند.
اما درست است که فلسفه وجودی نیروی امنیتی برای برقراری امنیت است و بالطبع اگر ریگی به کفشمان نباشد نباید از آن ترسید، اما نکته اینجاست که او برای حفظ امنیت بنده و جنابعالی نیست که حقوق میگیرد... بالاخره نوکر بابای ما که نیست... یک نیروی امنیتی برای برقراری امنیت نظام و حفظ حکومت از گزند خطرات است که حقوق میگیرد... برای همین هم هست که گاهی که ما پایمان را از گلیم خود فراتر میگذاریم و حکومت از جانب ما احساس خطر میکند، نیروی امنیتی میشود مزدور و ساندیس خور و چماق به دست و دور از جان وحشی و به جان ما میافتد و وقتی که حکومت مثل همین چند روز پیش از جانب تروریستها احساس خطر کند نیروی امنیتی میشود قهرمان وطن و سرباز میهن و حافظ کشور و میزند پدر تروریستها را در میآورد... البته میدانم کمی اوضاع گیج کننده است ولی خب بحث امنیت و نیروی امنیتی نیز در کشور ما یک بحث پیچیده و چند لایه است... در حد فیزیک کوانتوم...! همانطور که در فیزیک کوانتوم یک ذره همزمان و در آن واحد میتواند هم وجود داشته باشد و هم وجود نداشته باشد در مباحث امنیتی نیز یک نیروی امنیتی همزمان میتواند هم جیره خور و مزدور و فلان فلان شده باشد و هم ناجی و قهرمان وطن... برای درک درست این مساله هم به جای چپ چپ نگاه کردن به نگارنده، بهتر است بروید و کمی فیزیک کوانتوم بخوانید... همین دیگر...زیاده عرضی نیست!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر