رضا حاجیحسینی؛ روزنامه نگار
دو گزاره، دو خبر:
یک- رأی دادن برای من یک انتخاب و امر شخصیست گرچه اثر اجتماعی آن میتواند مهمتر و قابل اعتناتر از انتخابهای معمول شخصی و روزمره باشد. با وجود این گمان میکنم حق رأی دادن حقیست که یک شهروند باید بتواند از آن استفاده بکند یا نکند و رأی دادن یا ندادنش نباید ارزش افزوده پیدا کند یا شرایطی ایجاد شود که او به واسطه انتخابش در رأی دادن یا ندادن مورد آزار و تحقیر قرار بگیرد.
دو- احتمالاً هیچ حکومتی نتوانسته است همچون جمهوری اسلامی رأی دادن را اینچنین به امر ایدئولوژیک تبدیل کند، چنانکه حتی مخالفانش هم با همان استدلالها شهروندان را به حضور در پای صندوقهای رأی دعوت میکنند.
***
یک- علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در آستانه دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران، در دانشگاه امام حسین گفت که کاندیداها مواظب باشند دچار خطای تشخیص نشوند و با حرفهاشان امنیت ملی را به خطر نیندازند که اگر چنین اتفاقی بیفتد سیلی سختی خواهند خورد.
دو- علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در آستانه دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران، از امضا شدن سند ۲۰۳۰ یونسکو از سوی دولت به شدت انتقاد کرد و گفت که اجرای آن به هیچ وجه مجاز نیست. دولت به سرعت پا پس کشید و در آخرین اظهارنظرها اعلام کرده که اصلاً این سند را امضا نکرده است.
***
من بر مبنای این دو گزاره و دو خبر، یک دلیل شخصی و البته استدلالهایی دیگر رأی نخواهم داد چون در رأیی که قرار است به صندوق ریخته شود انرژی فراهم آوردن تغییر در وضع موجود نمیبینم و نهایت آرمان، حفظ وضع موجود و جلوگیری از بدتر شدن شرایط است نه اصلاح امور و رسیدن به آیندهای بهتر. یعنی این رأی تغییری در اراده رهبر جمهوری اسلامی و حامیان تندروی او برای بازتر کردن فضای زیست مردمان در جمهوری اسلامی ایجاد نمیکند و چه بسا با انتخاب شدن کسی که با آنان اختلاف سلیقه و نظر دارد، موضع تقابلی آنها تقویت شود و حتی اگر دولت علاقهمند به انجام کاری برای ملت باشد، با مانعتراشیها و مقاومتهای سختتر و جدیتری روبهرو شود.
وضع موجود اما گرچه در مقایسه با زمانی که محمود احمدینژاد رییس دولت بود ممکن است از برخی لحاظ قابل تحملتر باشد و بعضی به همین دلیل علاقهمند به رأی دادن باشند، منتها در برخی زمینهها و به طور مشخص در زمینه حقوق بشر، عملکرد دولت قابل دفاع نیست و وعدههایش در حد شعار باقی ماندند (توضیح اینکه دیگر کاندیداهای باقیمانده برای من محلی از توجه ندارند).
دولت حسن روحانی بر روی منشور حقو ق شهروندی مانور میدهد در حالی که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت او که امروز در ایران چهرهای محبوب است، بارها از خالی بودن زندانهای جمهوری اسلامی از زندانی سیاسی گفته و از عملکرد حقوق بشری حاکمیت دفاع کرده است. رفتاری شبیه به آنچه از احمدینژاد سر میزد اما طرفداران این دولت او را دروغگو میخوانند و وزیر امور خارجه حسن روحانی را سیاستورز.
طرفه اینکه آنوقت در همین ایام تبلیغات انتخاباتی، شخص حسن روحانی به عنوان رییسجمهوری و نامزد انتخابات پیش رو به قوه قضاییه میتازد که مردم در این ۳۸ سال، جز زندان و اعدام و ممنوعیت و حصر چیزی از شما ندیدند.
او چهار سال پیش با شعار رفع حصر پا به میدان گذاشت اما در این چهار سال در این راه نیز توفیقی نیافت. آیا توضیح شفافی در اینباره ارائه شد؟ آیا در طول چهار سال آینده در اراده بانیان حصر تغییری ایجاد خواهد شد؟ اگر کسی که چهار سال پیش مطالبهاش رفع حصر بوده و رأی داده، حق ندارد به دلیل شکست دولت مستقر در تأمین این مطالبه، از شرکت در انتخابات پیش رو صرفنظر کند؟
سوی دیگر ماجرا اما امیدیست که در روزهای تبلیغات انتخابات در فضا جاری میشود. تلاش برای پیدا کردن روزنههایی هر چند کوچک که امید گشایشی ایجاد کنند. ناامید دیدن این امیدواران، زنان و مردان، جوانان و پیرانی که میخواهند از راه صندوق رأی بر نهادهای غیر انتخابی اثر بگذارند و تغییر ایجاد کنند تلخ است و از همین رو امیدوارم آنها که پای صندوق رأی میروند، ناامید از این میدان بازنگردند چون فکر میکنم نیاز آنها را به اندک فضایی برای راحتتر نفس کشیدن میفهمم و میتوانم درک کنم که انتخاب کمهزینهترین راه تا چه اندازه ممکن است برایشان اهمیت داشته باشد و این راه برایشان از صندوق رأی میگذرد.
***
آن دلیل شخصی:
فکر میکنم احوال شخصی ناظران یک واقعه مشخص بر آنچه از آن واقعه میبینند و احساس میکنند اثری کلان دارد. جنگ داخلی سوریه و کشته شدن هزاران نفر تلخ است اما تلخی و گزندگی آن (به عنوان نمونه دیدن تصاویر کودکان جان باخته) ممکن است (تأکید میکنم: ممکن است) بر او که فرزندی دارد، اثر بیشتری بگذارد چون امکان همذاتپنداری عمیقتری وجود دارد (تأکیدی دیگر: معنای حرفم این نیست که حتماً باید فرزند داشت تا چنین فاجعهای را درک کرد. هرگز! یعنی داشتن فرزند را ارزش افزوده تلقی نمیکنم).
وقتی چنین اوضاعی بر سوریه حاکم است و وقتی من دخترم را جای آن بچهها میگذارم که سیاستهای جمهوری اسلامی در کشته یا آواره شدن، رنج، گرسنگی و تشنگیشان نقش داشته و دارد، رأی دادنم را همدستی در این جنایت میبینم، آن هم وقتی که در تمام این هیجانهای انتخاباتی و کف و سوت زدنها، نامی از سوریه به میان نمیآید و مطالبهای درباره تغییر سیاستهای جمهوری اسلامی در این کشور بحرانزده و گرفتار جنگ داخلی مطرح نمیشود.
به گمان من، هر دلیل منطقیای را که برای شرکت در این انتخابات وجود دارد، میشود با ارجاع دادن به این همدستی باطل کرد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر