سعید قاسمینژاد، پژوهشگر بنیاد دفاع از دمکراسی ها
برای کسانی رای دادن یا رای ندادن در انتخابات مسئلهای "ناموسی" است، طنزپرداز اصلاحطلب مقیم ایران برای تحقیر تحریمیان مینویسد آنها که رای میدهند "فاعلند" و آنها که نمیدهند "مفعول". آگاهان اگر چه انذار میدهند که واژههای ناموس و فاعل و مفعول متعلق به زمانهای هستند که ما امید داریم دیگر در آن زندگی نکنیم و نشانه بدویتی عبادی-سیاسی و انشالله درمانپذیر، اما بیان میکنند اگر طناز مصلح مصر است در بحر معانی "فاعل" و "مفعول" فرو برود و غور کند بهتر است متوجه باشد شاید آنکه معانی این واژگان را اینگونه به او آموخته نیت خیری نداشته.
میگویند در جنگ و عشق هر چیز مجاز است، انتخابات ایران قطعا صحنه عشق و جنگ است. هم عاشقانهترین نامهها را میتوان در تغییرات ملموس دید و هم تیرهای بلا را که به هر سو روان است. عمو سیبیلویی که مدعی است نژاد از اسلام دارد به گور پدر نگارنده نفرین میفرستد، آن دیگری تهدید میکند که اعضای فامیل نگارنده را به " شکلی خشن و غیرانسانی" مورد تجاوز قرار خواهد داد، جوانی ریشو درباره فتح اندام زنانه مادر کاربر "سیزده" رجزخوانی میکند و بانوانی عاقله و جوان که مزین به "با روحانی تا 1400" هستند "گاییده" شدن مادر سیزده را میپسندند و به قلبهای سرخ مزینش میکنند. یکیشان در بیوگرافی کوتاهش مینویسد که به شدت از توهین به خانواده افراد منزجر است و با آن مبارزه میکند، از باب شوخی شاید؟ تیر بلا البته از هر دو سو روان است و در هر کوی و برزن مجازی سرهای بریده و تنهای دریده به وفور بر زمین.
نگارنده بعید است در این انتخابات رای بدهد. نه اینکه با صندوق رای پدرکشتگی داشته باشد، بعد از حساب و کتاب بر اساس ارزشها و اهدافی که برای خود در نظر دارد احساس نمی کند ارزش خالص فعلی[i] جمعی رای دادن در این انتخابات مثبت است. اگر به بارگاه ملکوتی معلم شهید کارل مارکس علیه الرحمه دخیل ببندیم و از واژگان او کمک بگیریم نگارنده به لحاظ طبقاتی "در ایران" در بخشی از جامعه، طبقه متوسط، منزل دارد که در رای دادن به روحانی منافع طبقاتی و اقتصادی دارد. نویسنده این سطور هر چند سخت مایل است برای خودش نوشابه باز کند و تاکید کند که منافع جمعی را بر منافع شخصیش مقدم میدارد اما کلبی مسلکی و طبع خردهگیرش[ii] قلقلکش میدهد که اگر "در ایران" بود یا در شهر شهیدپرور نیویورک نیازمند آن بود که ددی[iii] هر ماه برایش چند هزار دلار پول توجیبی بفرستد یا درگیر معاملات اقتصادی با ایران و نشستن سر سفره انقلاب بود شاید او هم الان علمکش هیئت "با روحانی تا 1400" میبود و در نیویورک المقدسه برای آن کلید و نقش ظریفش دستافشانی و پایکوبی میکرد. راوی اوایل امسال مشغول بحث با بانکداری بود که سخت به تاثیر دورانساز حضور احتمالی شرکتهای نفتی آمریکایی بر گسترش حقوق بشر و دموکراسی در ایران تاکید داشت و از این لحاظ او را به خاطر مانع ایجاد کردن بر سر گسترش حقوق بشر در ایران در لشگر جرار یزید میدانست. پاسخ راوی این بود که فعلا مشغول تمام کردن تز دکترای فایننس است، در دانشگاه کار میکند و همزمان در اندیشکدهای مشغول کار است که عموم اعضایش همچون نگارنده معتقدند اسلامگرهای حاکم بر ایران در نهایت و در نگاه کلی سر و ته یک کرباسند هر چند با نقش و نگارهای مختلف، ولی اگر در آینده نزدیک در بانکی مشغول به کار شود و مشتریهای نفتی داشته باشد شاید او هم چنین تجربه در راه دمشقی[iv] پیدا کند. خدا را چه دیدی شاید او هم دست آخر دریابد که سریعترین راه گذار به دموکراسی در ایران این است که شرکتهای نفتی آمریکایی در ایران چاه نفت حفر کنند و کمیسیون نگارنده را هم بپردازند، بالاخره این دموکراسی پویایی که عربستان دارد از صدقه سر حضور کمپانیهای نفتی آمریکایی است.
به گمان نگارنده ارزش خالص فعلی جمعی رای دادن در این انتخابات مثبت نیست. این محاسبه البته پیشفرضهایی دارد. یکی از آن اهداف مفروض مطلوبیت گذار به دموکراسی، افزایش رفاه عمومی، حکومت قانون و رعایت حقوق بشر در ایران در میان مدت است. تاکید بر میان مدت در برابر کوتاهمدت و درازمدت دلیل دارد. اینکه سرنوشت میهن آریایی-اسلامی [v]دویست سیصد سال بعد چه میشود یا چه بشود خوب است از حیطه قوهی تحلیل و تخیل راوی خارج است. از این لحاظ اگر برنامهای با این وعده که پانصد سال بعد ایران بهشت میشود ولی تا قبل از آن انتظاری نداشته باشید بیاغازد به سرعت خط میخورد. راوی به اندازه کافی سن دارد و کتاب خوانده است که برنامه های صدروزه و پنجساله را هم باور نکند. افق منفعت جمعی مورد نظر در این تحلیل حداقل 10-15 ساله و حداکثر چهل-پنجاه ساله است. خوانندهای که همچون نگارنده طبعی باریکبین داشته باشد تذکر خواهد داد که این اعداد در مرزهای امید به زندگی راوی هستند. یحتمل درست میگوید.
نظام مقدس از 20 سال پیش درگیر اصلاح است و طی این بیست سال گامهای چشمگیری به سمت تمدن و خروج ازتوحش بر نداشته است. اینکه مثل سال 67 نمی شود چندهزار زندانی سیاسی را کشت بدون اینکه مردم خبردار شوند یا اینکه دیگر نمیشود مردم را مجبور کرد دو کانال تلویزیونی که مدام روضه و آخوند و مهملات انقلابی پخش میکردند را ببینند ربطی به اینکه روحانیون حاکم و دستیاران مکلاشان آدم شدهاند ندارد، دستاورد ابزارهای جدید ارتباطی است که از قضا نخستین بار در ارتش آمریکا پرورده و ابداع شدند.ائتلاف حوزه و بازار در این بیست سال اصلاحات بیش از آنکه اصلاح شود، رویینتن شد و با فراست تمرین کرد چگونه یک نظام اقتدارگرای رقابتی برپا کند و سوراخ سنبه های نفوذ را قیرگونی کند.هر چه میگذرد نظامهای اقتدارگرایی رقابتی تکنولوژی سیاسی خود را ارتقا میدهند. نظامهایی که تا دیروز نگران انقلابهای مخملی در خاک خود و متحدینشان بودند، امروز نه تنها راه دفاع در برابر آن را یادگرفتهاند بلکه با ارتقای آن تکنولوژیها در موضع حمله هم هستند و انتخابات کشورهای دموکراتیک را دستکاری میکنند. در داخل اینک این نظام مقدس است که توانسته بخشهای مهمی از طبقه متوسط را اصلاح کند و از آنها برای قاتلینی مثل ریشهری و دری نجف ابادی در تهران رای میلیونی بگیرد. تاییدشدگان شورای نگهبان نه دغدغه دموکراسی و حقوق بشر دارند و نه برنامهای برای آن. ابراهیم بیت، آن خادم رضوی، از بیست سالگی با اشتیاقی مثالزدنی مشغول آدمکشی بوده است و در یک فقره ظرف چند ماه چندهزار نفر را اعدام کرده. کلیددار نظام افتخارش دیدن هودج پرنده در کودکی، ملقب کردن خمینی به امام در جوانی، دعوت به دار زدن مخالفین در نماز جمعه، اجباری کردن حجاب در اوایل انقلاب، پست و حقیر خواندن دانشجویان معترض کوی دانشگاه و تهدید آنها به شدیدترین برخوردهاست. محمد باقر در نیروی انتظامی گازانبری عمل می کرد و در شهرداری مشغول چپوست. آن یکی به لطف انقلاب جهانگیر شد و برای خود و باقی اعضای خانواده بر سر سفره انقلاب جایگاه مخصوص رزرو کرده است. آن دو دیگر هم که نخودیند و یکی میگوید ستاد انتخاباتی هم ندارد. از آنسو پس از تجربه تلخ 88 برای نظام مقدس، رهبری با دقت صحنه را چیده است تا آن حوادث تکرار نشود و صندوقهای رای به تظاهرات خیابانی که کیان جمهوری اسلامی را تهدید کند راه نبرند. برای همین است که هر موجود اندکی چموش را ردصلاحیت میکنند.
کارنامه اقتصادی ائتلاف حوزه و بازار نشان میدهد که در این سیستم و با این افراد خبری از رفاه عمومی هم نخواهد بود. بالاخره جماعتی چهاردهه است شیر نفت را در دست دارند و مشغول چپو هستند. از این چهار دهه ،به جز یک دههاش، خط امامیهای کارگزار مسند کار بودهاند که ظاهرا منتظر ظهورند و قرار نیست تا قبل از ظهور امام زمان رونق اقتصادی به ارمغان بیاورند. این عزیزان البته بحمدالله بار خودشان را در این سالها خوب بستهاند. امروزه به حول و قوه الهی وزاریی داریم که علیرغم اینکه اکثر عمر را در دولت مشغول خدمت به خلق خدا بودهاند ثروتهایی دارند که با معیارهای آمریکا هم بخشی از یک درصدیها حساب میشوند؛ آنها هم لابد از قدیم باغهای پسته در کرمان و زمینهایی در قم داشته اند که روزبروز به فضل الهی ارزشمندتر میشوند. دستاورد این همه شیفتگی به خدمت البته نرخ بالای بیکاری، نابرابری، فقر، و تورم از یک سو و نرخ پایین رشد اقتصادی، بهرهوری، و رفاه از سوی دیگر بوده است. نگارنده بالاخره درس اقتصاد خوانده و از جوانی هم علاقهمند به بحث توسعه بوده و حقیقتا اینکه قرار است چه معجزهای بشود تا روال کنونی تغییر کند بر او روشن نیست.
عدم شرکت در انتخابات کنونی اما یک جنبه دیگر هم دارد. در این سالها نظام مقدس مشغول کشتار و نسلکشی در سوریه بوده است. صدهاهزار کشته، که دهها هزار آن کودک بودهاند، و میلیونها آواره محصول سیاست خارجی دولت تدبیر و امید و دخالت مستقیم سپاه در سوریه است. بین این کاندیداها نه تنها کسی منتقد این سیاست نیست بلکه همه به دنبال ادامه این کشتار به شکلی موثرتر و بهترند، دعوا بر سر این است که چه کسی بهتر میتواند. ظریف و روحانی میتوانند بگویند با سیاست لبخند پوشش دیپلماتیک لازم را برای سپاه پاسداران فراهم آوردهاند، هر سال بودجه سپاه را افزایش چشمگیر دادهاند، و با باز کردن پای شرکتهای خارجی و افزایش صادرات منابع لازم برای این نسل کشی خجالت آور را تامین کردهاند. آن دیگران هم لابد بهانهای پیدا خواهند کرد که چرا آنها بهتر میتوانند این پاکسازی مذهبی در سوریه را هدایت کنند. رای به هر یک از این کاندیداها تایید و حمایت از نسلکشی و جنایتهای جنگی در سوریه است.
نگارنده اگر چه خود رای نمیدهد اما دلایل بخشی از رایدهندگان را می فهمد. فیالمثل اگر فردی عضوی از برخورداران ایران، وابستگان به حکومت و ریچ کیدز آو تهران است قاعدتا منافع معین و شیرینی در تداوم وضع کنونی دارد و باید رای بدهد، چرا که نه؟
بخشهایی از طبقه متوسط که احساس میکنند "هر که آمد بار خود را بست و رفت"، "دموکراسی پموکراسی" کشک است و مملکت درست شدنی نیست طبیعی است گمان ببرد باید به کسی رای بدهد که اقلا وضع اقتصادی طبقه متوسط وابسته به نفت اندکی و فقط اندکی بهبود یابد و باب ارتباط با جهان اندکی و فقط اندکی بازتر شود تا این چند صباح هم بگذرد، کمی اسانتر، تا مثلا به قول یکی از کاربران توئیتر در سفارتخانهها مدام "ریجکت نشویم". به هر حال آدمیان دوران کوتاهی در این جهانند، باید با طبقه متوسطی که در ایران تحت اشغال این نظام به دنیا آمده اما به مدد ابزارهای ارتباطی هر روزه میبیند هم نسلانش در جاهای دیگر دنیا چطور زندگی میکنند احساس همدلی داشت و او را فهمید.
همین درباره برخی ایرانیان خارج کشور صادق است که دغدغهشان این است که ایران از سرخط خبرهای جهان خارج شود تا هموطنان جدیدشان وقتی اسم ایران را میشنوند سگرمه هایشان در هم نرود. چه خوب اگر به جای احمدینژاد ظریفی باشد که فرید ذکریا قربان صدقهاش میرود. حالا اینکه ظریف و نظام متبوعش در سوریه مشغول کشتار کودکانند یا در ایران منتقدین را بند میکشند و بهاییها را آزار میدهند تا وقتی سرخط خبرهای رسانهها نشود قاعدتا مسئله این عزیزان نیست. چند روز پیش یکی از این بزرگواران در صفحه فیسبوکش هم برای کودکان گازکش شده سوریه پول جمع میکرد هم برای گروهی که در آمریکا به عنوان لابی نظام مقدس معروف است، علیالظاهر یا به نوعی اسکیزوفرنی حاد دچار است یا پلتیک میزند. در نهایت اگر باب تجارت باز شود هم که فبهالمراد و نعم المطلوب. با اینها البته نمیتوان همدلی داشت، اینکه آدمی خودش در جهان آزاد باشد و برای دیگران روضه بخواند که آزادی آش چندان دهن سوزی هم نیست، ساکت باشید و سر و صدا نکنید از حداقلی از انصاف و انسانیت به دور است.
هنوز کاندیداها شعار انتخاباتی مشخصی ندادهاند ولی اگر کسی آمد و وعده صدهزار و دویست هزار تومانی داد رای دادن محرومین به آن شخص قابل درک است. در مملکتی که پول نفت را قطره آخر میبرند و میخورند، توزیع درآمد نفت بین محرومین بهترین کار ممکن است. آمارها هم نشان میدهد که پس از توزیع مستقیم و نقدی یارانهها ضریب جینی در کشور کاهش یافت و با روی کارآمدن روحانی و افزایش نیافتن متناسب مبلغ توزیعی این ضریب دوباره در حال افزایش است. رای محرومین به چنین شعاری قابل درک است. از اختصاصیسازی اموال عمومی به سود رفقا و همفکران به اسم خصوصیسازی آبی برای محرومین گرم نمیشود. نگارنده اگر جای آنها بود در نبود این شعار در انتخابات کنونی به کسی رای نمیداد.
در نبود یک کمپین منجسم و طرح مشخص برای تحریم و برنامهریزی پس از آن سخن از تحریم شوخی است. در فضای کنونی برنامهای برای تحریم وجود ندارد، کسانی هستند که رای نمیدهند، به قول آتنا فرقدانی برای اینکه رایی ندارند که بدهند. کاندیدایی نظرات آنها را در حداقلیترین وجه نمایندگی نمیکند که بشود به او رای داد. اینکه تحریم وجود ندارد البته از کمکاری ماست که از قبل برنامهریزی نکردهایم برای تحریم. قاعدتا اگر اینطور نبودیم اوضاع مملکت اینطور نبود. همه شب آخری هستیم و به قول مرحوم همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید.
[i] Net Present Value
[ii] cynical
[iii] Daddy
[iv] اشاره به منقلب شدن پال(پولس) در راه دمشق و ایمان آوردن به مسیح.
[v] نگارنده این واژه را از محمد قائد قرض گرفته است. برای نگارنده این واژه به ترکیب بدیع تشیع و ایران پیش از اسلام در نزد عده ای اشاره دارد. اسم دیگری که نویسنده برای این دسته میپسندد کورشهای متتظرالقائم است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر