«عبدالستار دو شوکی»، مدیر مرکز مطالعات بلوچستان در لندن در یک نامه سرگشاده به مولانا «عبدالحمیداسماعیلزهی»، امام جمعه اهل سنت زاهدان نسبت به اطلاعیه دفتر او در خصوص حمایت از «ابراهیم رئیسی» در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ انتقاد کرده است.
متن این نامه سرگشاده را در زیر میخوانید:
***
جناب حضرت شیخالاسلام مولانا عبدالحمید اسماعیلزهی گرامی و بزرگوار حفظهالله ـ دامت برکاتهم
با آرزوی سلامتی و عرض سلام و ادب و احترام به محضر حضرتعالی و بقیه علمای اهل سنت، اطلاعیه دفتر حضرتعالی در مورد تایید تصمیم شورای هماندیشی اهل سنت و حمایت از ابراهیم رئیسی در انتخابات آتی را ملاحظه کردم که در آن با استناد به وعدههای رییس قوه قضاییه، حمایت خود از ایشان را اعلام فرمودهاید. از جزییات این وعدهها خبری در دست نیست. اما علاوه بر گلهها و دغدغههای ٤۲ ساله اهل سنت، از جمله نداشتن مسجد در تهران و عدم مشارکت اهل سنت و ظلم و محرومیتهای مضاعف و ستمهای چندگانه نهادینه شده در ساختار فقهی، قانونی و فراقانونی جمهوری اسلامی، دو خطر اساسی و حیاتی برای مردم سیستان و بلوچستان مطرح است؛ اول طرح نابودی و تقسیم استان که قرار است در دولت رئیسی عملی شود. دوم تغییر بافت جمعیتی جنوب بلوچستان که در طرح به اصطلاح توسعه سواحل مکران تحت عنوان همایش سرزمینی تعریف شده است.
بیش از ٤١ سال پیش آیتالله خمینی به مولانا عبدالعزیز رحمهالله و احمد مفتیزاده وعده صدور مجوز برای ساخت مسجد اهل سنت در پایتخت را دادند. دستور صریح آیتالله خمینی که اسناد مکتوب آن در پایگاه رسمی اطلاعرسانی اهل سنت ایران موجود است، هرگز عملی نشد. در آن زمان احدی جرات نداشت از فرمان خمینی سرپیچی کند. پس چه شد؟ آیا همه آن وعده و وعید و دهها سند موجود، خدعه و تقیه بود؟
چند ماه پیش حضرتعالی نامهای به رهبر جمهوری اسلامی مرقوم و در آن به درستی گله فرمودید که اهل سنت احساس میکنند در ایران شهروند درجه چندم هستند. در آن نامه با اشاره به «فرمان» آیتالله خامنهای برای رفع تبعیضات علیه اهل سنت، گله فرموده بودید که «متأسفانه آن فرمان روشن تاکنون از سوی مدیران اجرایی کشور مورد عمل قرار نگرفته است؛ شاید بهخاطر آنکه رسماً ابلاغ نشده و یا اینکه صوری تلقی شده است». یعنی هم رهبر پیشین نظام که قدر قدرت اعظم بود و هم رهبر فعلی که قدر قدرت است، نتوانستند یا نخواستند به وعدههای خود عمل کنند. رییسجمهوری که جای خود دارد! بیریختتر این که در عمل نه تنها وعده و وعیدها بلکه دستورات و فرامین آنها صوری (بخوان تقیه) تلقی شده و از نظر فقه شیعه، جزو «احکام غیرلازمالاجرا» محسوب میشوند.
در خطبه ۷ خرداد ١٤٠٠ به رفتار ناشایست قوه قضاییه بر علیه زنان زندانی (از جمله نرگس محمدی) اعتراض کردید. سال گذشته نیز در نامهای به ابراهیم رئیسی، درخواست مرخصی استعلاجی برای این بانوی مبارز نمودید. نرگس محمدی همان کسی است که در سال ٩۳ به عنوان نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر، همه خطرات را به جان خرید و استوانه منشور حقوق بشر را به حضرتعالی به خاطر دفاع از حقوق بشر تقدیم کرد. این جایزه قبلا نصیب آیتالله منتظری (جانشین وقت آیتالله خمینی) نیز شده بود. آیتالله منتظری همان کسی است که خطاب به ابراهیم رئیسی و بقیه «هیات مرگ» در سال ١۳٦۷ گفت: «بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و تاریخ ما را محکوم میکند، به دست شما انجام شده و [نام] شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ مینویسند.» (به نقل از نوار صوتی آیتالله منتظری در دیدار با هیات مرگ)
حال سوال اساسی و دردآور این است که ما اهل سنت ایران اکنون کجای تاریخ ایستادهایم؟ آن هم در زمانی که اکثریت قاطع مردم ایران شاید برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی با «نه» گفتن به انتخابات فرمایشی، در نیمه روشن تاریخ ایستادهاند.
بنده همانند همیشه برای حضرتعالی و بقیه علمای کرام احترام ویژهای قائل هستم و هرگونه اسائه ادب و بیحرمتی را محکوم و مذمت میکنم. وانگهی بنده موقعیت تحت فشار قرار گرفتن حضرتعالی و علمای داخل کشور را که با شرایط آزاد ما در خارج از کشور کاملا متفاوت است، درک میکنم و میدانم که با دورنگری، بررسی تبعات و شاید برای مصلحت بزرگتری بر مبنای قاعده دفع افسد به فاسد این تصمیم را اتخاذ کردهاید. ولی در صورت نابودی و تکه تکه شدن استان، نه تنها همه ما در مقابل تاریخ پاسخگو خواهیم بود بلکه میترسم روزی پیش بیاید همانند امروز که به حضرتعالی اجازه سفر به بقیه استانهای سنی نشین را ندهند. مردم چابهار و سراوان و نیکشهر و سرباز و کنارک و ایرانشهر از دیدار با شما محروم خواهند ماند؛ همانگونه که مردم سنی مذهب بلوچ در استانهای کرمان و هرمزگان محروم هستند. چون حضرتعالی اجازه سفر به این مناطق همجوار استان را ندارید.
هرگز مایل نبودم با نوشتن این نامه فشاری بر فشارهای فزاینده بر حضرتعالی و بقیه علمای محترم بیفزایم. اگرچه چهار سال در گذر تاریخ زمان طولانی نیست اما اگر بلوچستان به چهار تکه تقسیم شود، کما اینکه در دوران قاجار نیز به چهار تکه تقسیم شده بود، این دیگر پایان «زمان» برای بلوچستان خواهد بود با تبعاتی جبرانناپذیر و بسیار فراتر از جایگاه همه ما. لذا برای ثبت در تاریخ، ناچارم اذعان کنم سوالی که مرا و بسیاری دیگر را آزار میدهد، این است: اکنون ما کجای تاریخ ایستادهایم؟
کلام آخر اینکه «انتخابات» یعنی حق مساوی «انتخاب شدن» و «انتخاب کردن». اهل سنت که بر اساس اصل ۱۱۵ قانون اساسی حق انتخاب شدن برای ریاست جمهوری را ندارند، نباید به مثابه «شهروند درجه چندم» فقط به عنوان وسیله «رای دهنده» توسط نظام تبعیضگرا هر چهار سال یکبار مورد سوءاستفاده ابزاری و شانتاژ قرار بگیرند.
با آرزوی سلامتی و بهروزی و عرض مجدد احترامات فائقه
عبدالستار دوشوکی
مدیر مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
سهشنبه ۲۵ خرداد ١٤٠٠
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر