دو روز پیش جوانی به نام "استبان سانتیاگو" در یکی از فرودگاههای فلوریدا با مسلسل به سمت مسافران آتش گشود که بر اثر این کار پنج نفر کشته و عده زیادی زخمی شدند... این جوان لحظاتی بعد از این جنایت در همان فرودگاه دستگیر و برای تحقیقات و طی شدن روند دادرسی تحویل مقامات امنیتی شد... امروز صبح تیتر اکثر خبرگزاریها این بود که این جوان به طور رسمی "تفهیم اتهام" شده است و الان یک تیم روانشناس و روانپزشک دارند بررسی میکنند که آیا او اختلال روانی دارد یا سالم است که اگر طرف بیمار روانی ست به جای زندان و مجازات، راهی تیمارستان شود... اینها همه نشانه ضعف و خلاء اقتدار در سیستم امنیتی آمریکاست... اگر دستگاههای امنیتی از متهم نمیترسند اولا چه لزومی دارد به این سرعت او را «تفهیم اتهام» کنند؟ یعنی واقعا او خودش نمیداند برای چه او را گرفته اند؟ اصلا تفهیم اتهام توی سرشان بخورد... این چه سیستم امنیتی ای ست که به جای آویزان کردن و مُقُر آوردن متهم که با چه کسانی در ارتباط بوده است، یک تیم روانشناسی فرستاده اند سراغش که لابد طرف دراز بکشد روی مبل وخاطرات کودکی اش را مرور کند...! واقعا که مسخره است... انگار میخواهند هرجور که شده یک راه "در رو" جلوی پای متهم بگذارند... آن هم متهمی که توی فرودگاه با مسلسل به جان مردم افتاده بوده... اینجا آدم عادی را توی فرودگاه میگیرند و میبرند و بعد از چند ماه که بین انفرادی و بازجویی طرف را میبرند و میآورند، اگر از او بپرسند که به چه اتهامی آنجاست هنوز خودش هم نمیداند... اصلا شأن یک دستگاه امنیتی مقتدر بالاتر از این است که به متهم بگوید برای چه او را گرفته اند... متهم باید خودش آدم باشد و زیر کتک و بازجویی بگوید برای چه گرفته شده است... حتی مورد داریم بعد از صدور حکم و در حالی که طرف سال سوم حبسش را میگذراند هنوز دقیق نمیداند برای چه زندان است و اگر از او جرمش را بپرسی چیزی شبیه این میگوید: "دقیق نمیدانم... شاید تشویش اذهان عمومی، شاید هم توهین به رهبری... یک چیزهایی هم در مورد اجتماع و تبانی نوشته بودند که من امضاء کردم... دقیق متوجه نشدم."
اما بدترین قسمت ماجرا که نشانه ضعف و زبونی سیستم امنیتی آمریکا و کلا غرب نسبت به متهم است بخش "تفهیم اتهام" نیست... قسمتی ست که متهم را حتی اگر قسم بخورد که عاقل است به زور میفرستند پیش روانشناس...! آدم میخواهد از دست اینها دهن خودش را پاره کند... در سیستم امنیتی ما بعضی وقتها که جرم و جنایتی احساسات عمومی جامعه را جریحه دار کرده و سیستم قضایی و امنیتی ایران تحت فشار است، در به در میگردند که یک آدم نامتعادل و بیمار روانی پیدا کنند و به عنوان جنایتکار ازش اعتراف بگیرند و بعد دارش بزنند که قضیه جمع شود... مثلا در همین قضیه اسیدپاشی ها وقتی متهم اصلی به دام نیفتاد، تعداد زیادی دستگیری صورت گرفت که بخش قابل توجهی از دستگیر شدگان دارای بیماریهای حاد روانی بودند... ولی متاسفانه وقتی به مرحله اعتراف گیری میرسید همه شان میگفتند درست است ما روانی هستیم ولی دیگر نه تا این حد که روی صورت زنان اسید بریزیم... میگفتند ما را ریز ریز هم بکنید محال است که به چنین عملی اعتراف کنیم... اینجور شد که چند تایشان را ریز ریز کردند و بقیه را هم آزاد نمودند.
آن وقت توی آمریکا، جنایتکار را سر صحنه جنایت میگیرند و معاینه اش میکنند که یک وقت روانی نباشد... یعنی میخواهم بگویم چطور یک کشوری میشود جزیره ثبات و یک کشوری با اینهمه ادعا دستگاه امنیتی اش با متهم جوری برخورد میکند که انگار بدهکار است به متهم.
بگذریم... سخن دراز شد... در پایان دو فلوچارت در مورد مراحل برخورد با متهم برایتان میگذارم که تفاوتهای یک سیستم فول امنیتی قدرتمند مثل جمهوری اسلامی ایران و یک سیستم امنیتی پوشالی مثل آمریکا را متوجه شوید...سیستم امنیتی اول خروجی اش میشود «جزیره ثبات» و سیستم امنیتی دوم خروجی اش میشود همین جامعه ناامن و بدبخت و بیچاره آمریکا.
لطفا از فلوچارتها تنها با ذکر منبع استفاده فرمائید...مرسی.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر