محمد تنگستانی
ضربالمثل«زبان سرخ سر سبز میدهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکتهسنجی میدانند وعدهای آن را محافظهکاری و خودسانسوری تعریف میکنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیهکردهایم قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبهشوندهها پرسیده میشود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح میکنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبههایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبهشوندهها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس میدهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعیشان را با شما به اشتراک میگذاریم و درصورتیکه تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبهشوندهها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کردهایم، معرفی نمیکنیم و علتش برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز میتوانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیتهای ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. دهمین نفری که با او گفتوگو کردهایم نگین فرهود است. خانم فرهود در تعریف خودسانسوری میگوید: خودسانسوری شکلی از خرده گیری ، انتقاد و گاه حتی خط زدن داشتههای ذهنی و فکری منِ درونی است که آگاهانه یا ناآگاهانه به خودسانسوری منجر میشود.
خود سانسوری را یک بد اخلاقی فرهنگی تعریف میکنید یا محافظه کاری؟
ـ اگر خودسانسوری را کنشی فردی به شمار آوریم، میتواند رفتاری در نتیجه محافظه کاری محسوب شود . به این معنا که فرد در برابر رفتارها و کردارهای تثبیت شده و تایید شده جامعه و یا در برابر چیزی بنام عرف دچار خودسانسوری میشود. هرچند بی شک واکنش همه افراد در مواجهه با خودسانسوری یکسان نیست و عده ای ترجیحشان اعتراض است. که گاه همین مخالفتها از سوی افراد جامعه خفه میشود.
پیشفرض ما این است که جامعه ایران، جامعهای خودسانسور است. گمان میکنید این خودسانسوری ریشه در فرهنگ ایران دارد یا تاریخ و اتفاقات سیاسی؟
ـنمیتوانم منکر این باشم که خودسانسوری ریشه در فرهنگ ما ایرانیها ندارد ریشه در نگاههای مراقب و سرزنش گرِ دورهها و دهه های مختلف و البته که اتفاقات سیاسی مزید بر علت بوده است . در تاریخ ادبیات به کرات با این مساله روبرو بودهایم . که نتیجه ی آن در طول زمان انزوا و گوشهگیری اندیشه و هنر بوده است. به باور من گوشه گیری شاعران ما در دهههای مختلف در تاریخ معاصر همین سانسور و خودسانسوری بوده است.
قاعدتاً تاکنون خودسانسوری داشتهاید. تمایل دارید یک نمونه از خودسانسوریهایتان را همرسانی کنید؟
ـ خودسانسوری در من، اجتناب ناپذیر است . منِ زن ، منِ شاعر ، منِ شهروند و هزاران منِ در من . مگر میشود تن به خودسانسوری نداد و موقعیت اجتماعی ، فرهنگی ، هنری و حتی فردی خود را با شمایل امن حفظ کرد، نه نمیشود .
زیست در جغرافیایی که آزادی بیان به هراندازه حتی کم و کوچک دریغ شده است. همه این محدودیتها من را مجبور به خودسانسوری میکنند. در محل کار در خانواده در دورهمیهای دوستانه حتی در اتاق خوابم بارها خودسانسوری کردهام. در برخی از موارد این خودسانسوریها توام با خشم و اندوه در من بوده است .گاهی با خودم فکر میکنم شاید بهتر است از پاسخ دقیق به این سوال هم پرهیز کنم و بار دیگر به خودسانسوری تن دهم، هنوز این خودسانسوری لعنتی در من نهادینه است. وقتی با او بزرگ شده، با او رشد کردهام و با او هویت پیدا کردهام چرا باید رهایش کنم؟ ما کبوتران جلد خودسانسوریهایمان هستیم. .
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر