کیان ثابتی
به مناسبت زادروز بهرام بیضایی
در زمستان 1354 هر کس در هر مقام در حد توانائی خود کوشید که این فیلم ساخته نشود.
این عبارت، در صفحه آغازین یکی از دهها فیلنامهی به تصویر درنیامدهی بهرام بیضایی به نام «حقایق دربارهی لیلا دختر ادریس» است. فیلنامهی«حقایق ...» روایت دختری به نام لیلا است که به زعم خودش: «می خوام وضعمو عوض کنم. می زارم می رم یه محله ی بالا...کارهای خوب اونجاس؛ با مزدهای خوب. اونم نه صبح تا شب، بیشترش نصف روزه، یا تا غروب، یا اول شب...» او تک و تنها از یک محله سنتی- پایین شهر- به محله جدید- بالا شهر- میرود و در این مکان جدید، ناگهان خود –زن- را هم چون گمشدهای بی نام و نشان میبیند که برای کسب و ابراز هویت مجبور است به خواستههای جامعه جدید –مردسالار- تن دهد؛ جامعهای که مردمانش، هرکدام برای به رسمیت شناختنش، درخواستی از او دارند. لیلا نادانسته در منزلی که پیش از او، زنی بدنام به نام «اعظم» زندگی میکرده، ساکن میشود و هر روز درپی کار و دریافت شناسنامه آنجا را ترک میکند. بیضایی، فیلنامهی «حقایق ...» را پس از ساخت دو فیلم بلند سینمایی (رگبار و غریبه و مهر) و دو فیلم کوتاه (عمو سیبیلو و سفر) نگاشت و درصدد ساخت آن بوده که به دلیل موانع –یا مقامات- پیش روی هیچ گاه این امکان برایش فراهم نیامد.
«فروشنده» ساخته اصغر فرهادی، کارگردان نام آور ایرانی که پس از کسب بهترین فیلنامه از شصت و نهمین جشنواره فیلم کن، به عنوان نماینده ایران به بخش فیلمهای زبان غیرانگلیسی اسکار، معرفی و پس از چندی، در فهرست اولیه نامزدهای اسکار 2017 قرار گرفت. فیلم، داستان زن و شوهر جوانی به نام رعنا و عماد است که در حال تمرین نمایشنامه «مرگ فروشنده» نوشته آرتور میلر هستند این زوج جوان به علت نشست زمین، مجبور به ترک ناگهانی منزل میشوند و به اصرار دوستشان، به محله و منزل جدیدی اسباب کشی میکنند که پیش تر زنی بدنام به نام «آهو» در آنجا ساکن بوده است. در شبی که مرد در منزل نیست، مرد دیگری به خیال آنکه، آهو هنوز در آنجا زندگی میکند داخل منزل ایشان میشود و ... فرهادی در پی اکران موفق فیلم فروشنده در ایران و کسب عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما ایران، این فیلم را ادای دینی به هنر تئاتر و نمایشنامه نویس فقید، غلامحسین ساعدی میداند. اما فروشندهی فرهادی را نمیتوان فقط ادای دین به این دو دانست بلکه فیلمساز، خواسته یا ناخواسته با یاددآوری داستانِ فیلنامه «حقایق درباره ی لیلا...» به دهها فیلنامه ی به فیلم درنیامدهی بهرام بیضایی ادای دین کرده است. داستانِ فیلم «فروشنده»، «حقایق دربارهی لیلا دختر ادریس» اثر بهرام بیضایی را به یاد میآورد که اگر در زمان خود، اجازهی به تصویر کشیدن داشت شاهد کسب موفقیت بیشتری برای سینمای پیش از انقلاب ایران بودیم. اثری جسورانه که هنگام نگارش، دهها سال پیشگامتر از زمان خود بود (به گواه فیلنامه فروشنده و فیلمهایی از این دست در این روزگار) و شاید یکی از دلایل ممنوعیتهایش نیز، همین جلوتر از زمان خویش بودن، بوده است که کج فهمی و نفهمی، مانع ساختش شد.
اما آنچه فیلمنامه فیلم «فروشنده» را به فیلنامه «حقایق درباره ی لیلا دختر ادریس» نزدیک میکند در همان صحنههای آغازین فیلم است: همه چیز از تغییر و حرکت به جای جدید شروع میشود. منزل زن و مرد جوانی که در تئاتر بازی میکنند به دلیل خاک برداریِ ساخت برجی در همسایگی، در حال فروپاشی است. ایشان مجبور میشوند –نادانسته- به منزل جدیدی که پیش از آن متعلق به زنی بدنام به نام آهو بود، نقل مکان کنند. ورود ایشان به این مکان با نگاهها و متلکهای همسایه ها همراه است. آنها میبینند و میشنوند ولی ظاهرا بیاعتنایند. هنوز تعدادی از اسباب و وسایل مستاجر قبلی در آنجا باقی مانده است...لیلا برای تغییر در زندگی، خانهی پدری و محلهی قدیم را ترک و به منزلی در محله بالا –او نیز نادانسته- که پیش از آن به زنی بدنام به نام اعظم متعلق بوده، نقل مکان میکند. ورود او نیز به این مکان جدید با پچ پچهها و متلکهای همسایگان همراه است. تعدادی از وسایل و اسباب اعظم (مستاجر پیشین) در آنجا باقی مانده است. لیلا نیز برای گذران زندگی در تماشاخانه ای (تئاتر) مشغول به کار میشود... این تغییرات به گونه ای در دو فیلنامه مذکور ترسیم شده که انگاری، فیلنامه فروشنده دنباله فیلنامه حقایق ...است. هر دو فیلنامه ها تصویرگر کلان شهرهای ایران هستند فیلنامه ی «حقایق درباره ...» تصویرگر شهری در دههی چهل و پنجاه است که بافت سنتی و کهن، جای خود را به بافت جدید شهری و بوروکراسی می دهد و «فروشنده» نمایشگرِ یکی از شهرهای بزرگ این روزهای ایران است که مدرنیته در مسیر از بین بردن بافت شهری -که حال، تبدیل به سنت شده- و جایگزینی با آنست. و البته هر دو فیلنامه، به تاثیر مخرب این تغییرات ناگهانی که تصاویر کج و معوجی از خود به یادگار میگذارند، معترضند. این دو فیلنامه، آیینه تمام نمای ایران در دو مقطع مختلف زمانی با اختلاف حداقل پنجاه سال از یکدیگر، هستند. درواقع، بیضایی و فرهادی به تعبیری با دستاویز قراردادن زندگی لیلا و زوج جوان، آن تحول ناگهانی و سریع بدون طرح و برنامه که بر اثر شهرنشینی و مدرنیته در ایران بوجود آمده و منجر به بحران و نابودی زندگیها شده را در دو فیلنامه «فروشنده» و «حقایق درباره ی لیلا دختر ادریس» به تصویر کشیدهاند.
«تجاوز»، از موضوعات اصلی دو فیلنامه است و «زن بودن» دو شخصیت اصلی داستانها بهانه ایست که لیلا و رعنا را از همان لحظه ورودشان به منزل جدید در تیررس حرفهای درگوشی و تهمتهای همسایگان و آشنایان قراردهد. هر چند، دو زوج لیلا- اعظم و رعنا- آهو؛ چهار زن فیلنامههای بیضایی و فرهادی با اختلاف زمان نیم قرن با یکدیگر زندگی میکنند ولی برای ایشان شرایط زندگی همچون گذشته و بدون تغییر است. زنان در ایران همچنان متهم- گناهکار هستند و مردان قاضیانِی بیگناه که به ایشان از جایگاهی -یا فرمانروایی- نامعلوم، اجازهی قضاوت و حکمرانی بر اعمال و رفتار زنان داده شده است. بیضایی و فرهادی بر این باورند که هر چند چهرهی این جامعه را جلوههای مدرنیته و ظواهرش پرکرده و به حسب ظاهر، رو به جلو دیده میشود ولی در تفکر سنتی و مردسالارانهاش نه تنها تحولی ایجاد نشده بلکه دچار پس روی هم شده است.
سینمای بیضایی و فرهادی، هر کدام مستقل و دارای جایگاه و ارزشهای خاص خود هستند. مقایسهی اجمالی دو فیلمنامه ی «حقایق درباره ی لیلا دختر ادریس» و «فروشنده» با یکدیگر فقط بهانه ای برای نشان دادن جایِ خالی بهرام بیضایی در سینمای پیشرو و امروزین ایران بود و یاددآوری این نکته که بسیاری از فیلنامهها و نمایشنامههای بهرام بیضایی که بخش عظیمی از گنجینه و فرهنگ ادبیات نمایشی ایران را تشکیل میدهد، همچنان با گذشت بیش از نیم قرن به دلایل واهی و نامعلوم از تصویر و نمایش، بازداشته شدهاند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر