محمد تنگستانی
ضربالمثل«زبان سرخ سر سبز میدهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکتهسنجی میدانند وعدهای آن را محافظهکاری و خودسانسوری تعریف میکنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیهکردهایم قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبهشوندهها پرسیده میشود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح میکنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبههایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبهشوندهها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس میدهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعیشان را با شما به اشتراک میگذاریم و درصورتیکه تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبهشوندهها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کردهایم، معرفی نمیکنیم و علتش برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز میتوانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیتهای ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. نهمین نفری که با او گفتوگو کردهایم بنیامین علیخانی است. آقای علیخانی در تعریف خودسانسوری میگوید: «خود سانسوری در جزئیترین حالت به معنای مخفی کردن احساسات و نظرات شخصی خود، ذیل عنوان رعایت ادب و بنا بر تعاریف کلی عبارت است از حذف یا تحریف تمام یا قسمی از یک موضوع بنا به دلایل متعددی که فرد در آن محدوده زمانی در شرایطی خاص قرار میگیرد. دلایلی از جمله سیاسی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی، سنتها و هنجارهای حاکم بر جامعه، مسایل اخلاقی، عادات و رسوم، قرار گرفتن فرد در موقعیت اقلیت و در کل ملاحظاتی بر مناسبات درست یا غلط اجتماعی. غالبا خودسانسوری در وجه رسانیدن یک پیام به دیگران دیده میشود. ولی تجربه دیداری و شنیداری من مراتب پیشرفتهتری از این سانسور را درک کرده است. به زعم بنده افرادی وجود دارند که حتی در دیدن یا شنیدن یک موضوع هم به طور ناخودآگاه دچار خودسانسوری میشوند.»
خود سانسوری را یک بد اخلاقی فرهنگی تعریف میکنید یا محافظه کاری؟
ـ خود سانسوری را بیشتر یک ترس میدانم تا بد اخلاقی. ترس از دست دادن موقعیت فردی یا اجتماعی، رودربایستی و احترام نا به جا به سلایق دیگران، نادانی و عدم فهم لازم موضوع برای تحلیل و عواقب آن. گرچه خودسانسوری را دشمن بلاشک اندیشه میدانم، ولی گاهی برای حفظ برخی حریمها لازم میبینم که این سانسور پتکی باشد که بر واقعیت مهر سکوت میزند.
پیشفرض ما این است که جامعه ایران، جامعهای خودسانسور است. گمان میکنید این خودسانسوری ریشه در فرهنگ ایران دارد یا تاریخ و اتفاقات سیاسی؟
ـ بهزعم من این خودسانسوری در هر سه موردی که در سؤال هست ریشه دارد. آن هم ریشهای اساسی. از تقیه و دروغهای مصلحتآمیز و در لفافه سخن گفتن و حفظ ظاهر و خویشتنداری بگیرید تا به نابود شدن هنر و فرهنگ و بعدها افتضاحات رسانهای حال حاضر ایران. خودسانسوری دشمن اندیشه است. اندیشه انسان را به تأمل وامیدارد و تأمل در یک موضوع آگاهی را به دنبال دارد. آگاهی، سستی ایمان را به دنبال دارد. پس اصولاً در کشوری مثل ایران وجود افراد سست ایمان و لامذهب به نفع حاکمیت نیست. اصولاً خودسانسوری در نظامهای توتالیتری نظیر جمهوری اسلامی برگهای برنده ایست که نظام برای آن زمان میگذارد. جیره و مواجب گیران خود را حتی آموزش خودسانسوری میدهد. این خودسانسوری به بازتولید یکسان اندیشههای مورد تأیید حاکمیت میپردازد و ظواهر عینی اندیشههای مخالف را از بین میبرد. اندیشههای ناهمگن را در نطفه خفه کرده و جزماندیشی موافق حاکمیت را با صرف کمترین هزینه بازتولید میکند.
قاعدتاً تاکنون خودسانسوری داشتهاید. تمایل دارید یک نمونه از خودسانسوریهایتان را همرسانی کنید؟
ـ قطعا مواردی از خودسانسوری برا من هم نیز وجود داشته که متاسفانه هنوز هم جزو مواردیست که باید در پرده سانسور باقی بماند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر