محمد تنگستانی
گفتوگو با آتوسا عزیزی
خبرنگار و تهیهکننده موسیقی، رادیو فردا
ضربالمثل«زبان سرخ سر سبز میدهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکتهسنجی میدانند وعدهای آن را محافظهکاری و خودسانسوری تعریف میکنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیهکردهایم قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبهشوندهها پرسیده میشود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح میکنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبههایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبهشوندهها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس میدهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعیشان را با شما به اشتراک میگذاریم و درصورتیکه تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبهشوندهها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کردهایم، معرفی نمیکنیم و علتش برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز میتوانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیتهای ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. هشتمین نفری که با او گفتوگو کردهایم آتوسا عزیزی است. خانم عزیزی در تعریف خود از خودسانسوری میگوید: «هرگونه اجتناب از گفتن یا نوشتن آنچه که در ذهن داریم نوعی خودسانسوری است. دلائل حذر از گفتن واقعیت ممکن است فرق کند، ولی هر کسی فیلترهای خاص خودش را دارد.»
خود سانسوری را یک بد اخلاقی فرهنگی تعریف میکنید یا محافظه کاری؟
ـ اگر تعریف خودسانسوری تنها رعایت ملاحظات اجتماعی و عرفی پیش از بیان عقیده باشد، مسلما برای همزیستی مسالمتآمیز لازم است. اگر همه ما تنها حقیقت را بگوییم سنگ روی سنگ بند نمیشود. اما نوعی از خودسانسوری هم وجود دارد که ممکن است در قاموس بعضی افراد از نظر اخلاقی قابل نکوهش باشد. در نظامهای دیکتاتوری پس از مدتی فعالان فرهنگی و اجتماعی وظیفه نهادهای سرکوب و سانسور را خود به عهده میگیرند و قیچی سانسور دیگر تنها در دست مسئولان حکومتی نیست، بلکه در عمق ذهن هنرمند و خبرنگار و نویسنده جا خوش کرده است. سازشی عمیق با وضع موجود صورت میگیرد تا امکان فعالیت از بین نرود. خط قرمزهای نظام حاکم را رعایت میکنند و گاهی حتی کاسه از آش داغتر میشوند، چون میخواهند اثرشان مجال انتشار بیابد. حال میتوان بحث کرد که آیا این لزومی اجتنابناپذیر است، یا فروختن آرمانها و باورها به قیمتی نازل.
پیشفرض ما این است که جامعه ایران، جامعهای خودسانسور است. گمان میکنید این خودسانسوری ریشه در فرهنگ ایران دارد یا تاریخ و اتفاقات سیاسی؟
ـ شاید ایرانیها از ملتهای دیگر محافظهکارتر باشند، اما مگر فرهنگ میتواند به تنهایی و بدون تاثیر پذیرفتن از تاریخ و اتفاقات سیاسی شکل بگیرد؟ این دو بر هم تاثیر مستقیم دارند. روند تاریخی و سیاسی دههها و قرنهای گذشته به مردم ثابت کرده است که ابراز عقیده آزادانه برایشان پیامدهای سنگینی خواهد داشت. نه تنها در چهار دهه گذشته عملا فعالیت فرهنگی در گرو پذیرفتن چارچوب تحمیلشده حکومتی بوده، بلکه در دوران پیش از انقلاب هم آزادی عمل کامل وجود نداشته است. باید اول این آزادی فراهم شود تا ببینیم که ظرفیت جامعه ایران برای استفاده از آن چقدر است. آن هم به تحمل جامعه بازمیگردد که تا به حال تجربه چندانی با فضای باز سیاسی و فرهنگی نداشته و یاد نگرفته است که با آزادی بیان چطور تا کند. مسلم است که خودسانسوری امری «ژنتیک» نیست و شرایط آن را ایجاب میکند؛ اما اگر فردا ناگهان تمام خط قرمزها از بین بروند، باز هم مدتها طول خواهد کشید تا جامعه ایران بعضی چیزها را تحت عنوان آزادی بیان بپذیرد. به عبارت دیگر، از جامعهای که به دلائل تاریخی و سیاسی برای درک مفهوم آزادی تربیت نشده است نمیتوان انتظار داشت که فرهنگی باز و پذیرای تفاوتهای فکری داشته باشد.
قاعدتاً تاکنون خودسانسوری داشتهاید. تمایل دارید یک نمونه از خودسانسوریهایتان را همرسانی کنید؟
ـ به دلیل شرایط خاص زندگی به شخصه هرگز مجبور نبودهام بین عدم فعالیت و زیر پا گذاشتن اخلاقیاتی که به آن پایبندم انتخاب کنم. من ایران را نزدیک به سه دهه پیش ترک کردم و تمام زندگی شغلیم در کشورهایی با نظام دموکراتیک گذشته است، یعنی همیشه از آزادی بیان برخوردار بودهام. با این حال قوانین حاکم در حرفهام این آزادی بیان را محدود میکنند. به عنوان مثال، نه فقط جلوی میکروفون رادیو، بلکه حتی در شبکههای اجتماعی هم اجازه ندارم نظر شخصی خود را درباره حوزه کاریم (موسیقی) بیان کنم، به خصوص اگر این نظر منفی باشد. این محدودیت ممکن است گاهی آزاردهنده تلقی شود، اما منطقی و قابل درک است.
البته باید بگویم در مورد شبکههای اجتماعی اتفاقا خودسانسوری خیلی چیز خوبی است. اگر تمام آن چیزهایی را که با خواندن بعضی مطالب دیگران به ذهنم میرسد بدون فیلتر مینوشتم شاید حتی یک دوست هم برایم باقی نمانده بود.
راستی، هیچ میدانستید فیسبوک مطالبی را که مینویسید، اما بعد نظرتان عوض میشود و پاک میکنید، ثبت میکند؟ اکنون بایگانی عظیمی از مطالب و نظرات هرگز منتشر نشده در اختیارشان است که معلوم نیست با آن چه میکنند. میدانید فیسبوک اسم این بایگانی را چه گذاشته است؟ «خودسانسوری».
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر