گفتوگو با امید شمس
محمد تنگستانی
ضربالمثل«زبان سرخ سر سبز میدهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکتهسنجی میدانند وعدهای آن را محافظهکاری و خودسانسوری تعریف میکنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیهکردهایم قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبهشوندهها پرسیده میشود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح میکنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبههایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبهشوندهها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس میدهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعیشان را با شما به اشتراک میگذاریم و درصورتیکه تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبهشوندهها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کردهایم، معرفی نمیکنیم و علتش برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز میتوانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیتهای ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. ششمین نفری که با او گفتوگو کردهایم امید شمس است. آقای شمس در تعریف خودسانسوری میگوید: «خودسانسوری میتواند به مجموعه رفتارهای بازدارندهای اطلاق شود که فرد برای اجتناب از عواقب و پیامدهای بیان یک ایده یا انتشار اطلاعاتی خاص، به آنها متوسل میشود. در این معنا، خودسانسوری تنها به بیان نکردن یک ایده، یا نشر نکردن اطلاعاتی مشخص و به عبارتی امتناع از بیان محدود نمیشود. بلکه اقداماتی برای پرهیز از بیان مستقیم یا نشر مستقیم اطلاعات، تا آنجا که تنها به هراس از عواقب آن بازمیگردد، نوعی خودسانسوری محسوب میشود. از این جملهاند. استفاده از زبان رمزی، یا نمادین، یا استعاری، یا حتی تغییر لحن از لحن دلخواه به لحن خنثی یا لحن نرم، در صورتی که استفاده از آنها تنها به دلیل هراس از عواقب بیان مطلب باشد. در علم حقوق ما اصطلاحی داریم تحت عنوان (chilling effect) که به فارسی شاید بهتر باشد آن به «اثر دلسردکننده» و یا «اثر بازدارنده» تعبیر کرد. این اصطلاح به مجموعه رفتارها و اقدامات، چه از جانب دولت و یا اشخاص و سازمانهای خصوصی اطلاق میشود که تاثیربازدارنده بر انتخاب آزادانه افراد دارد و مهمترین مصداق آن در تحدید آزادی بیان است. برای مثال قتل نویسندگان به خاطر انتقاد از توحش ادیان، میتواند تاثیر دلسردکننده یا بازدارنده بر سایر نویسندگان بگذارد. یا حملات گروهی به کاربری، که درباره موضوعی خاص ابراز عقیده میکند بر دیگر کاربران یک شبکه اجتماعی اثر بازدارنده دارد. یا پیگرد قانونی یک روزنامه ی منتقد دولت حتی به جرمی بیارتباط با انتقاد آن روزنامه ( مسائل مالیاتی بر فرض مثال) دارای تاثیر بازدارنده بر آزادی بیان است. اثربازدارنده مهمترین عامل خودسانسوری است که هم در کشورهای دموکراتیک و هم غیردموکراتیک به شکلی سیستماتیک برای محدود کردن آزادی بیان استفاده میشود.
خودسانسوری را یک بد اخلاقی فرهنگی تعریف میکنید یا محافظه کاری؟
ـ هر دو. خودسانسوری هم میتواند یک عادت فرهنگی باشد و هم یک رفتار اجتماعی محافظه کارانه و در عین حال همواره یک رفتار تحمیلی است که یا توسط ارزشهای مسلط اخلاقی و اجتماعی بر فرد تحمیل میشود، یا به واسطه هراس و تاثیر بازدارنده سیاستها و رفتارهای نهادها و روابط قدرت (دولت، سازمانها، مافوق یا همکاران در محیط کار، یا همسر در محیط زناشویی، یا پدر و مادر، یا آموزگار و الخ). در برخی جوامع یا در اشکال خاصی از ارتباط (برای مثال رابطه فرزند و پدر، یا رابطه ی معلم و شاگرد) خودسانسوری نوعی ارزش فرهنگی یا قانونی نانوشته است که تخطی از آن عواقبی خواهد داشت.
پیشفرض ما این است که جامعه ایران، جامعهای خودسانسور است. گمان میکنید این خودسانسوری ریشه در فرهنگ ایران دارد یا تاریخ و اتفاقات سیاسی؟
ـ خود سانسوری یک ارزش اجتماعی در جامعه ی ایرانی است و علل مشخصی هم دارد. در مقاطع پرشماری از تاریخ جامعه ایرانی درگیر مخوفترین حاکمان اشغالگر بوده است: مغولها، تاتارها، اعراب، ترکها، افغانها و الخ... حتی بر این باورم که در دورانهایی که شرایط به این حد حساس نبوده هم خودسانسوری بخشی از ارزشهای اجتماعی در جامعه بوده است. در این دوران شکلی عزلت گزینی و خودخموشی، بدل به ساز و کار بقا شده است. نمونههای تبلیغ و ترویج چنین تربیت حقیرانهای را شما در بزرگان ادب فارسی می بینید:
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت با طبیب نامحرم حال درد پنهانی (حافظ)
گر ز سر سر او دانستهای
دم فروکش تا نداند هیچکس (رومی)
وا مگردان هیچ ازینها دم مزن
تا نیاید بر من و تو صد حزن (رومی)
دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز (سعدی)
ناسزایی را چو بینی بختیار
عاقلان تسلیم کردند اختیار
چون نداری ناخن درنده تیز
با بدان آن به که کم گیری ستیز(سعدی)
سخن دیو ِبندی است در چاه دل
به بالای چاه و زبانش مهل (سعدی)
دم فرو خوردن تا سرحد ممکن و سنجیده سخن گفتن و به مراعات زمانه و احوال اطرافیان و هوشیار از غضب زورمندان سخن گفتن، همواره در فرهنگ ایرانی امر پسندیدهای جلوه کرده است و یک جور زرنگی و رندی محسوب شده است که خود از نوعی بیماری ملی نشان دارد. البته این دعوت به پنهانکاری و خودخموشی گهگاه برآیند تجربیات این نویسندگان هم بوده است. غیاث الدین خواندمیر در حبیب السیر مینویسد که شاه شجاع بر حافظ به واسطه هجو خواجه عماد کرمانی، خشم میگیرد و بیتی از وی را بهانه میکند به این مضمون:
گر مسلمانی از اینست که حافظ دارد وای اگر از پی امروز بود فردایی
این بیت را گواه بر تشکیک در قیامت و کفرگویی میگیرند و قصد فتوا نوشتن و تکفیر حافظ داشتند. به پیشنهاد مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی، حافظ بیتی اضافه میکند تا بیت جنجالی به مثابه نقل قول در نظر آید و نقل کفر، کفر نیست و از این طریق نجات مییابد:
این حدیثم چو خوش آمد که سحرگه میگفت
بر در میکدهای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از اینست که حافظ دارد
وای اگر از پی امروز بود فردایی
قاعدتاً تاکنون خودسانسوری داشتهاید. تمایل دارید یک نمونه از خودسانسوریهایتان را همرسانی کنید؟
ـ خاطرم هست زمان انتشار ترجمه ی شعر "زوزه" اثر آلن گینزبرگ در فصلنامهای در سال ۱۳۸۱ ، با اینکه متن را تنها با یک کلمه حذفی منتشر کردیم اما در آن متن چندین فقره خودسانسوری داشتم...
ایرانوایر به آزادی بیان باور دارد و به همه حق می دهد، تا زمانی که بیان تفکر یا احساساتشان ضرر جانی و روانی به کسی وارد نکند آن تفکر و احساس را بیان کنند. اما ایرانوایر به احترام مخاطبانی که از توهین به مقدسات و خواندن کلمات رکیک ناراحت میشوند، در مواردی خودسانسوری میکند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر