آیا لازم بود پنج هزار و ۵۰۰ روز بگذرد تا متوجه شویم حفاظت از یوزپلنگ با مدیریت و نگرش موجود به منابع طبیعی، عملی نیست؟ چقدر زمان باید بگذرد تا بقیه گونههای جانوری و گیاهی در ایران به وضعیت امروز یوز دچار شوند؟
پس از ۱۵ سال تلاش و صرف هزینههای چندین میلیون دلاری، مدیر کنونی پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی با شجاعت اعلام کرد که «اطلاعات به دست آمده در ۱۵ سال فعالیت این پروژه نشان میدهد اقدامات کنونی و ادامه وضع موجود منجر به ثبات جمعیت یوز میشود اما افزایش جمعیتی را به همراه نخواهد داشت.»
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، با هومن جوکار به مناسبت «روز بینالمللی یوزپلنگ» گفتوگویی انجام داده که او بار دیگر به «حمایت و افزایش بودجه» اشاره کره است.
روز بینالمللی یوزپلنگ، عنوانی است که یک نهاد غیردولتی به نام ِبنیاد حفاظت از یوزپلنگ (Cheetah Conservation Fund) در نامیبیا برای چهارم دسامبر در نظر گرفته و به معرفی آن میپردازد. به جز این بنیاد، در تقویم سازمان ملل و سایر سازمانهای بینالمللی نمیتوان رد و اثری از «روز بینالمللی یوزپلنگ» پیدا کرد. لوری مارکر، بنیانگذار بنیاد حفاظت از یوزپلنگ در یادداشتی که سال پیش در وبسایت روزنامه آمریکایی هافینگتنپست منتشر کرده نوشته است که چهار سال پیش از آن با همکاری اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) این روز را پایهگذاری کرده است. با این حال، رسانهها با اصرار چهارم دسامبر را روزی بینالمللی برای یوز مینامند.
جهل مرکب
آمارهای تخریب ایران را میتوان از گزارش وضعیت محیطزیست (منتشر شده در سال ۹۴ از سوی سازمان محیطزیست) بیرون کشید. هر چند در این گزارش تلاش شده وضعیت ایران کمتر نگران کننده به نظر برسد اما با مرور همین گزارش هم میتوان دریافت که وضعیت ایران با شتاب به سوی قهقراست. صحبت از «زنگ خطر نابودی»، دیگر یک شوخی تلخ و تکراری است. آتش نابخردی در سراسر ایران زبانه میکشد و میراث طبیعی همه ایرانیان را در شعلههای آرام و بیصدایش میسوزاند.
«کباب قناری بر آتش سوسن یاس» است و شماری به دنبال اجرای نمایشهای تکنفره هستند که از خود قهرمانی پوشالی بسازند، گروهی دیگر برای نشان دادن این که تلاش میکنند آب با قاشق چایخوری از استخر میکشند و قصد دارند با آن آتشی را خاموش کنند که سوختبارش نادانی و طمع است. علاوه بر این دو، گروه دیگری نیز آستینها را بالا زده و جیبها را میانبازند.
در شرایطی که ایران به دلیل بیآبی مهلک، در آستانه فروپاشی مطلق است، زیستگاهها هر روز کوچکتر میشوند و قابلیتهای بومشناختی خود را از دست میدهند، امید داشتن به حفظ طبیعت و گونههای در خطر انقراض با تمام تلاشهای مذبوحانهای که صورت میگیرد، غیرممکن مینماید. امروز نوبت سریعترین گونه در در آستانه انقراض ایران است که با برنامهای پشتیبان و تکثیر در اسارت(!) حفظ شود و فردا نوبت سایر گونهها خواهد بود. اگر روند کنونی بهرهبرداری مصرفگرایانه از طبیعت تغییر نکند، قابل پیشبینی است که به زودی برای حفظ گونهها، چارهای نمیماند جز آن که مثل کشتی نوح از هر جانور و گیاهی چند جفت و پایه در جایی نگهداری کرد به امید روزی که شاید وضعیت اندکی بهبود یابد و بتوان طبیعت را احیا کرد. آن روز گرچه فرا نخواهد رسید در عوض کسانی برای خود و نسل بعدی پروژه (!) میتراشند. بدینترتیب هیچ بعید نیست کسب و کار ِ جدید ِ حفاظت از گونههای جانوری و گیاهی در اسارت و آزمایشگاه نیز به دست توانمند دکاتیر و مهندسین (به ویژه تحصیلکردگان فرنگیمآب) ایجاد شود. کسانی که تا دیروز برای حمایت از شکار و شکارچی فرنگی، سینه چاک میدانند از فردا شغل شریف حفظ گونهها در اسارت و پروژهنویسی را دنبال خواهند کرد. «حمایت و افزایش بودجه» آن زمان هم به کرات تکرار خواهد شد.
اگر آن روز سر برسد که زیستگاهها یکی بعد از دیگری نابود شوند، زیستن در ایران برای شهروندانش نیز غیرممکن خواهد شد، چه رسد به حیاتوحش. «امنترین کشور منطقه» به فلاکتبارترین سرزمین بدل میشود. باور کنیم آن روز چندان دور نیست اگر امروز دست نجنبانیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر