پیام یونسی پور
پیر انقلابی، در ۹۰ سالگی برای همیشه چشمهایش را بست. مرگ «فیدل کاسترو» غیرقابلباور نبود، اما حتی اگر با ایدهها و ذات نبردهایش هم موافق و همراه و همسو نباشید، حتماً شما را لحظهای متأثر میکند. «فیدل» با ۴۹ سال تأخیر به دیدار «چه گوارا» رفت. شاید امشب پس از نیمقرن دوری، سفره دلشان را در دنیایی دیگر باز کنند.
«کاسترو» منهای تمام گرایشهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعیاش، صاحب شخصیتی کاملاً ورزشی بود. علاقهاش به ورزش هم هرگز انحصاری نشد. منتقدانش میگفتند سر کشیدن «فیدل» به تمام رشتهها، برای اثبات توانمندیها، به رخ کشیدن قدرت مدیریت و در یک کلام اثبات «همهفنحریف» بودنش است.
اما تاریخ در مورد او، به شکل دیگری نوشتهشده. وقتی به دبیرستان رفت، قدی ۱۹۰ سانتیمتری داشت. از همان زمان، توپ بسکتبال را جزئی از زندگیاش کرد. اما سه سال بعد و زمانی که از دانشگاه «هاوانا» در رشته «حقوق» پذیرش گرفت، مسیر ورزشیاش کاملتر شد.
«خوان سانچز» یکی از وفادارترین بادیگاردهای سابق فیدل کاسترو در مورد رهبر سابق کشورش میگوید: «او فقط رهبر کشورش نبود، فیدل هرگز از اینکه تیم را اداره کند، سرباز نمیزد، حتی به رد کردن آنهم فکر نمیکرد.» در اینکه «فیدل» بسکتبالیستی حرفهای بود تردیدی نیست. بیش از ۱۰۰ تصویر قدیمی از دوران جوانی و میانسالی اش وجود دارد که او را در قامت یک بسکتبالیست حرفهای نشان میدهد.
ورزش ملی کوبا، به یس بال است. نطفه کوباییها را با «به یس بال» و بعد «والیبال» بستهاند. اما «کاسترو» انگار مادرزاد بسکتبالیست به دنیا آمد. وقتی به عنوان چهرهای سیاسی شناخته شد، سعی کرد در سایر رشتهها هم تخصصی لااقل در پایینترین سطح داشته باشد. پس همه رشتههای ورزشی محبوب مردم کشورش را امتحان کرد.
به یس بال، دومیدانی و تنیس روی میز، رشتههایی بود که در دانشگاه «هاوانا» به صورت حرفهای آموخت. اما بعدها والیبال و حتی فوتبال را هم تست کرد.
خاطرهای از «حسن غفوری فرد» رئیس سابق سازمان تربیتبدنی در مورد «کاسترو» نشانههایی دقیق از میزان علایق او به ورزش دارد. «غفوری فرد» طی سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ ریاست سازمان تربیتبدنی را در دولت «هاشمی رفسنجانی» برعهده داشت. او سال ۶۹ به همراه هیئتی سیاسی به کوبا سفر میکند. در جریان این سفر، مانند سایر اعضای هیئت سیاسی ایران، با «فیدل کاسترو» دیداری داشت. رهبر کوبا، خیلی سریع باب بحث در مورد ورزش ایران را با غفوری فرد باز میکند.
«غفوری فرد» سال ۹۲ به فارس گفته بود: «میدانید که کوبا ابرقدرتی در والیبال، بسکتبال و چندین رشته دیگر ازجمله دوومیدانی بود. من از همین فرصت استفاده کردم و از آقای کاسترو خواستم به ما در زمینه رشد رشتههای والیبال و دوومیدانی کمک کنند.»
اما واکنش رهبر کوبا در نوع خودش بینظیر بوده. او بدون تعارف، رئیس ورزش ایران را دست میاندازد. غفوری فرد گفته: «فیدل کاسترو خنده بلندی کرد و گفت شما که نمیتوانید با ما در والیبال و بسکتبال و ... مسابقه بدهید. ایران در حدی نیست که با کوبا رقابت کند. تنها کاری که میتوانم برای شما بکنم این است که به فدراسیون جهانی والیبال و بسکتبال پیشنهاد دهم تا مسابقاتی را برای شما و کشورهای ضعیف یا کوتاهقدها در نظر بگیرند.»
کاسترو به همین صراحت در مورد ورزش ایران نظر داد و البته پیش ازآنکه چشم از دنیا ببندد، هم شاهد شکست تیم ملی والیبال کشورش در خاک کوبا مقابل والیبال ایران بود و هم شکست کوبا در المپیک مقابل والیبالیستهای ایرانی. گرایشهای سیاسی، رکگویی های خاص و منحصربهفردش و البته مقبولیتی که میان اهالی قاره آمریکا بهدست آورد، او را بدل به شخصیت محبوب ستاره بی بدیل فوتبال جهان کرد.
دو بازوی دست چپ و راست «دیهگو ماردونا» منقش به تصویر «چه گوارا» و «فیدل کاسترو» است. از سالها قبل و زمانی که هنوز کفشهایش را آویزان نکرده بود و هنوز هنر مادرزادش را به رخ ساکنان زمین میکشید، تصویر دو انقلابی کوبا را روی دو بازوی خود نقش داد.
مارادونا، خود را شیفته «کاسترو» و دیوانه سیاستهای کوبا میدانست. او در مقدمه زندگینامهاش نوشته است: «تقدیم به فیدل کاسترو و از طریق او به همه مردم کوبا.» همینطور روزنامه «گرانما» چاپ کوبا مدعی شده بود که ارتباط صمیمانه کاسترو و مارادونا به درخواست ستاره آرژانتینی و البته استقبال رهبر کوبا از سال ۱۹۸۷ آغاز شد. یعنی یک سال بعد از آن خلقت «دست خدا».
«دست خدا» نام گلی است که مارادونا با دست به انگلستان زد. چهار سال بعد از حمله انگلستان به جزایر «فالکلند» و کشته شدن ۶۵۰ آرژانتینی، آن گل و البته گل قرن مارادونا مقابل انگلستان، نوعی انتقامجویی این بازیکن از انگلیسیها محسوب میشد. «مارادونا» با تفکراتی «چپ» همواره به شخصیتهایی مانند کاسترو، چه گوارا و حتی این اواخر چاوز، علاقه نشان میداد. در جریان ترک اعتیادش در کشور کوبا، با «کاسترو» دیداری داشت که به خواست هر دو، رسانهای شد.
«فیدل» به ورزش به چشم ابزاری برای حرکت به سوی رهبری نگاه میکرد. «خوان سانچز» بادیگارد او گفته است که سالها، با وجود رهبری کشورش، هر هفته بسکتبال بازی میکرد. بازیکنها به دودسته تقسیم میشدند، آبی و قرمز. هرکسی در هر تیمی که بود به خاطر فیدل بازی میکرد و بردوباخت برایشان اهمیتی نداشت.
از دیدگاه رهبر کوبا، بسکتبال نمادی از یک زندگی اجتماعی بود. به اطرافیانش گفته بود بر اساس کارهایی که یک ورزشکار مخصوصاً بسکتبالیست باید انجام دهد این ورزش، نمادی از قدرت انسان است. کاسترو معتقد بود هر جوان کوبایی باید برای تبدیلشدن به یک «انقلابی» بسکتبال را بیاموزد.
در زمان بازی، علاقه شدیدی به حفظ توپ و مانور داشت. کمتر به اطرافیانش پاس میداده و بیشتر انتظار داشته که در موقعیت تصاحب توپ قرار بگیرد. او حتی وقتی وارد سالن بسکتبال میشد هم دنبال نبردهای چریکی بود. «خوان سانچز» از قول او گفته: «بر اساس تفکر کاسترو، بازی باید سرعت داشته باشد، استقامت و تاکتیکهای رعدآسا، به همراه تفکر سریع در موقعیت و انتخابهای ناگهانی میتواند یکی از آموزشهایی باشد که در جنگهای چریکی لازم داشتیم.»
او تا ۵۶ سالگی بهصورت حرفهای بسکتبال بازی کرد. تا اینکه بر اثر شکستگی مچ پا، قدرت نمایش فوقالعادهاش با توپ را از دست داد. حالا، او از میان ما رفته است. مردی که حتی وقتی برای ریباند حرکت میکرد، خودش را در قامت یک چریک میدید. شاید برای همین بود که زمان مسابقات بسکتبال، لباس نظامیاش را بر تن داشت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر