ضربالمثل«زبان سرخ سر سبز میدهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکتهسنجی میدانند وعدهای آن را محافظهکاری و خودسانسوری تعریف میکنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیهکردهایم قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبهشوندهها پرسیده میشود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح میکنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبههایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبهشوندهها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس میدهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعیشان را با شما به اشتراک میگذاریم و درصورتیکه تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبهشوندهها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کردهایم، معرفی نمیکنیم. و علتش برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز میتوانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیتهای ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. دومین نفری که با او گفتوگو کردهایم توکا نیستانی است. آقای نیستانی در تعریف خودسانسوری میگوید: «خودسانسوری از نگاه من یعنی پنهان کردن نظری که به آن باور دارم اما گفتنش را به صلاح نمیبینم، گاهی چون، فایدهای شخصی یا اجتماعی در به اشتراک گذاشتن هر نظری وجود ندارد، گاهی چون تاب تحمل عواقب بعدیاش را ندارم عواقبی مثل عکس العملهای احساسی گروههایی از مردم یا حتی داغ و درفش حکومت. حتی بیان نظری که صراحت نداشته باشد هم نوعی از خود سانسوری است چون گوینده پیشاپیش به امکان انکار آن حرفها فکر کرده است.»
خودسانسوری ریشه در فرهنگ سنتی ایران دارد یا سیاستهای حکومتهایی که در قرنهای گذشته در رأس امور کشورداری بودهاند؟
ـ ازنظر من ریشه خودسانسوری امروز ما در فرهنگ ماست و فرهنگ ما متاثر از سیاستهای تمام حکومتهای گذشته است. میشود گفت این شکل از مراعات در ابراز عقیده به نوعی عادت ثانوی همه ما شده است. عادتی که چندین و چند قرن قدمت دارد. در جامعه برایش تبلیغ میشود. حتی کودکان ما می دانند که پدرها و مادرها بیرون از خانه باید به چیزی که نیستند تظاهر کنند. کجای دنیا ملتی ضرب المثلی شبیه یا حتی نزدیک به «زبان سرخ، سرسبز میدهد بر باد» ساخته است؟ و کجای دنیا رندی صفت شاعران شده است؟
خودسانسوری را یک بداخلاقی فرهنگی تعریف میکنید و یا محافظهکاری افراد در اجتماع؟
ـ هر دو، ملغمهای از هردو است. بههرحال در فرهنگ ما مجموعهای از رفتارها و اعتقادات تثبیت شده وجود دارد که نزدیک شدن به آنها ایجاد حساسیت و تنش میکند، تابوهایی است که بنا بر عادت حتی المقدور سعی میکنیم درباره شان حرف نزنیم.
فکر می کنم که همه آدمها به شدت تحت تاثیر دوره تاریخی و جامعهای که در آن رشد کردهاند قرار دارند. ممکن نیست بتوان تمام آنچه را که فرد از اجتماع و باورهای مسلط بر جامعه گرفته، هرچند بسیاری از آنها نادرست و منفی باشد، یک شبه تغییر داد یا اصلاح کرد. هر تغییر عمیقی نیازمند بستر سازی و گذر زمان است. مثل اتفاقی که برای نگاه سنتی اغلب ما نسبت به زنان افتاد. به تدریج و با افزایش آگاهی بخشهایی از جامعه متوجه عقب ماندگی و ناکارآمدی این نگاه شدند و امروز برای تغییر آن تلاش میکنند. امروز فهمیدن این که رفتار نیاکان ما با زنان غلط بوده کار سادهای است اما نمیتوانیم سعدی علیه الرحمه را بخاطر شعری که هشتصد سال پیش گفته و با معیارهای امروز زن ستیزانه است ملامت کنیم. به هرحال محافظه کاری در ابراز عقیده از سرعت پیشرفت جامعه کم میکند و در عین حال جامعهای که متوجه ضرورت تغییر نشده باشد صراحت لهجه را نمیپسندد.
قاعدتاً تاکنون خودسانسوری داشتهاید. تمایل دارید یک نمونه از خودسانسوریهایتان را همرسانی کنید؟
ـ بله این اواخر خیلی دوست داشتم چندتایی کاریکاتور از تصوری که بعضیها از کوروش کبیر دارند بکشم. کوروش را مردی میبینند شبیه به جورج کلونی اما با ریش فرفری، سفید رو، قد بلند، شیکپوش، تحصیلکرده، معتقد به تک همسری و رعایت حقوق بشر، از تساوی حقوق زن و مرد گرفته تا حقوق اقلیتهای جنسی. به نظر من که بعید میآید مردی با عظمت کوروش در دوهزار و پانصد سال پیش در حالی که مشغول کشورگشایی و ساختن امپراتوری بوده از حقوق بشر با مفهوم مدرن و امروزی آن حرفی زده باشد. یعنی بشر، مجموعه تمام متفکران و فلاسفه و نویسندگان و هنرمندان و مردم جهان سه هزار سال گفتند و نوشتند و بحث کردند و جنگیدند و کشتند و کشته شدند، خراب کردند و دوباره ساختند و رشد کردند و عاقلتر شدند تا سرانجام همان حقوقی را بخواهند که پادشاه بزرگ ما قبلا فهرست کرده بود؟ البته این کاریکاتورها را هیچوقت نخواهم کشید. حوصله درگیری با آدمهای متعصب را ندارم. آخرش هم متهم خواهم شد که همکار رژیم هستم یا در بهترین حالت عرب میپرستم، جرئت هم نمیکنم بگویم عرب و عجم برایم علیالسویهاند. از نظر من اینها داستانها و افسانههایی است که ما ساختهایم، داستانهای خوبی هستند، من هم مثل همه دوستشان دارم، ازنظر من هم کوروش، کبیر است، امپراتور بزرگی بوده اما آنی نیست که تبلیغ می کنیم. بههرحال تمام داستانهای اساطیری یا مذهبی تلفیقی از واقعیت و خیالپردازی است و طی قرنها ساخته و پرداخته و کامل شدهاند و به همین علت اثر گذار هستند و خطرناک. ترجیح میدهم در ارتباط با اعتقادات مردم کمتر جار بزنم. بگذارید به حساب خودسانسوریِ محافظه کارانه.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر