close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

گنجشک‌های بی‌درخت خیابان ولیعصر، تقاطع مقصود بیک

۲۶ آبان ۱۳۹۵
ادبیات و شما
خواندن در ۷ دقیقه
گنجشک‌های بی‌درخت خیابان ولیعصر، تقاطع مقصود بیک

محمد تنگستانی
هر قوم و ملتی براساس فرهنگ و ادبیاتش ماهیت پیدا می‌کند.  این فرهنگ و ادبیات ریشه در تاریخ و نیاز به‌گذشت زمان دارد.  خرده فرهنگ‌ها می‌توانند ریشه در بارو‌های قومی و مذهبی  ما داشته باشند مانند نگرفتن ناخن دست و پا و یا  جاری نکردم آب جوش بر زمین در شب، و یا برگرفته از اتفاقات جامعه‌‌ای پویا باشند. مردم ایران، خود را ملتی با فرهنگ  و با قدمتی چند هزار ساله  و شعر دوست می‌دانند. اغلب شاعرند و یا طبع شاعرانه دارند اما مشکلات زندگی، آنها را از سرودن وا نهاده است. اگر بپرسیم، آقا و یا خانم فرهنگ دوست و شعر دوست، کمی از تاریخچه فرهنگی و شعری پرافتخارت بیان کن و یا بنویس، به چند جمله گاها اشتباه و اطلاعاتی اندک از سلسله هخامنشیان  و یا اینکه ما حافظ، سعدی داشته‌ایم، خلاصه می‌شود. کمتر کسی در توده جامعه می‌گوید ما احمد شاملو داشته‌ایم و یا  رضا براهنی و داریوش آشوری داریم. دلیلش این است که ما به گذشته  دلمان خوش است. زبان فارسی را ما زبانی جهانی و کامل، با قدمتی چند هزار ساله می‌دانیم اما در دنیای امروز در هیچ‌یک از دفترچه‌های معرفی کالاهای مصرفی، راهنمایی به زبان فارسی نوشته نشده است. فرهنگ ایران هرچه بوده در حال حاضر نیست و ما همچنان دست به دامان گذشته‌ایم. گذشته‌ای که یا کامل به دست ما نرسیده و یا ما اطلاعات اندکی از آن داریم.  این  به باور من فاجعه است.این فاجعه را من، یک  بدفرهنگی ملی تعریف می‌کنم که ریشه در تاریخ سیاسی ایران دارد. مردم ایران نه حافظه تاریخی خوبی برای حفظ و نگهداری فرهنگ خود دارند و نه در سده‌های گذشته حکومتی در راس امور کشورداری  بوده است که با تنظیم و اجرای سیستمی آموزشی_فرهنگی مناسبی این ضعف ملی را رفع کند.
ادامه این یادداشت را بر اساس مثالی برای گفته بالا می‌نویسم.  پاییز را ما، فصل رنگ‌های متنوع و  فصل عاشقانه‌ها و جدایی‌ها می‌دانیم. در یک کلام در پاییز همه عاشق هستند. در ادبیات ایران استعاره، تشبیه و تمثیل یدطولایی  دارد. ما با ریختن برگ درختان بر زمین همذات‌پنداری می‌کنیم و به اتفاقات بی ربطی نسبتش می‌دهیم.برای مثال تک بیتی از فخرالدین اسعد گرگانی
ذکر می‌کنم:«  نون عمرم به پاییزان رسیدست، بهار نیکوى از من رمیدست.

برای حفظ فرهنگ و تاریخ باید به محیط زیست اهمیت داد 
بی‌شک انسان امروزی به دلیل گستردگی علم، صنعت و تکنولوژی نسبت به انسان‌های دهه‌ها و صده‌های گذشته انسانی کامل‌تر و موفق‌تر است. اما  ما از این موفقیت چه سهمی داریم؟ به نظر شما سهم ما فقط  سلسله هخامنشیان بوده است و اطلاعات اندکی که از تاریخ  گذشته کشورمان داریم؟  یا اهمیت دادن، شناختن و نگهداری از محیط زیست، تاریخ معاصر هم سهمی از وجود ما در دنیا و جامعه امروز است؟ 
پاییزی که ما آن را در  ادبیات و هنرمان وارد کرده‌ایم، از فضای اندوهناک، تنوع رنگ، حس و فعل آن بهره گرفته‌ایم، به دلیل وجود درخت است که ماهیت پیدا کرده است. تصور کنید که در پاییز درختان به جای اینکه برگ‌هایشان بر زمین بیفتند، سبز می‌شدند و یا اصلا درختی در کار نبود.آیا همچنان ما با پاییز همین برخورد را می‌کردیم و همین حس و حال را داشتیم؟  
خیابان ولیعصر  کنونی در تهران برای آنهایی که در این شهر زندگی و کار می‌کنند یکی از نماد‌های پاییز در دهه‌های گذشته بوده است. بارها در فیلم‌ها، داستان‌ها و نوستالوژی‌های ما از این خیابان  استفاده‌ شده است. این خیابان به طول هجده کیلومتر در زمان پادشاهی رضا شاه بنا نهاده شد و بعد از انقلاب اسلامی در سال پنجاه و هفت نام آن خیابان به مصدق  تغییر کرد و بعد از چند سال  نام آن به  ولیعصر عوض شد.
سال گذشته در گفت‌وگویی که با نویسنده و فیلم‌ساز هشتاد ساله ساکن فرانسه  زکریا هاشمی داشتم. در مورد گذشته این خیابان از او پرسیدم. این فیلم‌ساز و فیلم‌بردار در پاسخ گفت: این خیابان در زمان ما به اسم پهلوی خوانده می‌شد که از میدان تجریش به راه‌آهن می‌رسید. خیابان باصفایی بود با چنارهایی بزرگ و قدیمی. گنجشک‌های زیادی داشت، گنجشک‌ها لابه‌لای این درختان لانه می‌کردند. بعد از انقلاب که اسمش را به  ولیعصر تغییر دادند دیگر خبر ندارم که چه به روزش آورده‌اند. حال و هوای اکنونش را  نمی‌دانم. بعد از انقلاب تا زمانی که من در ایران  بودم، فقط سینما‌ها به مراکز کمیته تغییر کاربری دادند. بیش از سی‌سال است از آنچه من می‌شناختم گذشته. آن زمان خیابان باصفایی بود، آب از کنار درختان عبور می‌کرد، صفای خاصی داشت. من در نوشته‌های خودم به این خیابان اشاره کرده‌ام. نوشته‌ام که شبانه کنار جوی آب می‌نشستیم. کسی به کسی کاری نداشت. آرام بود. مردم می‌آمدند و قدم می‌زدند، تفریح می‌کردند. از یک سمت به پارک ساعی می‌رسید و از طرفی دیگر هم، پارکی بود به نام فرح. بعد‌ها ساختمان  تلویزیون را ساختند که ما آنجا شروع به کار کردیم. طرفی دیگر هم تمامش رستوارن و دیسکو و  این‌چیزها بود تا خود تجریش. بعضی ‌ جاها هم ماشین‌هایی بود که کبابی بودند و کنار خیابان کباب می‌فروختند و سرپایی ملت خوشحال بودند. در این خیابان ملت زندگی خاص و راحتی داشتند. در این خیابان از کوچکترین فضا و چیزی که می‌شد استفاده کرد، استفاده شده بود. بعد یک مرتبه همه چیز خراب شد. همان پارک‌ها و خیابان‌ها به چیزهای دیگر تبدیل شد و عجیب غریب شد. 
اسم یک خیابان قرار دادی زبانی است بین افراد یک جامعه، با عوض شدن قرارداد‌های یک مکان هویت آن از لحاظ مفهمومی شاید تغییر کند اما ازلحاظ جغرافیایی و محیط زیستی نه، مثلا با گذاشتن نام ولیعصر می‌شود گفت هدف نامگذاران  دولتی این بوده است که طولانی بودن این خیابان را به باور زنده بودن و طولانی بودن عمر امام دوازدهم شیعیان نسبت بدهند و یا به دلیل نگرش‌های  سیاسی و ایديولوژیک در اوائل انقلاب اسلامی هدف‌شان این بوده است که  نام پهلوی و مصدق را از حافظه تاریخی جامعه حذف کنند. 
این‌ دو برداشت  در مرز زبان باقی می‌ماند. اما ماهیت اصلی این خیابان با شصت‌هزار اصله چنار  در فرهنگ و خاطره جمعی  ما از دهه‌های گذشته تا کنون عوض نشده است. درختان چنار این خیابان دال‌ هستند و خاطرات خلق وضعیت‌های نوستالوژی و هنری مدلول. مدلول‌هایی که  رو به نابودی‌اند. درختان تنومند و قدیمی این خیابان که خاطرات کافه‌ها، تئا‌تر شهر، سینماهای قدیمی، خانه‌های تاریخی را در حافظه تاریخی خود دارند با اینکه در سال ۱۳۹۰ به ثبت اداره میراث فرهنگی رسید‌اند اما  برای احداث طرح‌های عمرانی و شهری در سال‌های گذشته قطع شده‌اند.     
گودبرداری، بلندمرتبه سازی و سنگفرش کردن جوی‌آب این خیابان از طرف کارشناسان میراث فرهنگی سه عامل اصلی نابودی  درختان این خیابان تاریخی عنوان شده است. 
اینکه حکومت ایران تاریخ سنتی و فرهنگی ایران برایش به اندازه‌ ارزش‌های اسلامی اهمیت ندارد موضوعی روشن و بدیهی است. پیش برد معماری   و ساخت ساز شهری  هم یکی از دغدغه‌های شهرسازان و طراحان شهری برای کلان شهر تهران است. تا اینجا یک طرف صورت مسئله مشخص است. اما تکلیف تاریخ،  فرهنگ و درختان  این خیابان که سهمی در هنر معاصر و محیط زیست جامعه معاصر ما دارد چه می‌شود؟ جواب روشن است، هیچ دولت و حکومتی عمری عبدی ندارد. شهرها و مرز‌های جغرافیایی هم با گذشت زمان تغییر می‌کنند و بنا به نیاز‌های اجتماعی هویتشان از فعلی به فعلی دیگر عوض  می‌شود. در این میان ماهیت فرهنگی ایران امروز است که دست‌خوش سیاست‌ها و تصمیم‌های اشتباه مدیران سیاسی و فرهنگی شده است.  
نویسنده رمان طوطی زکریای هاشمی در ادامه می گوید: 
«درخت‌های این خیابان فوق‌العاده بودند. همه درخت‌ها شماره داشتند. همه شناسنامه داشتند. گنجشک‌ها در این خیابان آزاد و رها بودند. در این خیابان بازی می‌کردند و تخم می‌گذاشتند. دوست من زنده یاد نعمت حقیقی که فیلمبردار بود در مورد گنجشک‌های همین خیابان فیلمی ساخت. این خیابان طوری بود که آزادی خاصی داشت. مردم به سینما می‌رفتند. فروشگاه بزرگی بود که خبر ندارم هست یا مانند درخت‌هایش دیگر نیست. از چهار راه پهلوی به بالا مردم با دوست دخترشان، دوستشان و یا اعضای خانواده‌شان در خیابان راحت قدم می‌زدند، زندگی می‌کردند. بعد‌ها همه چی قفل شد و تاریک. درخت‌های این خیابان هم بعد از انقلاب مریض شدند. گنجشک‌ها و مردم هم به این خاطر که دیگر آزادی نبود، مایوس شدند. از آن آب روان دیگر خبری نیست. صفای خاص و تفریحی کوچکی بود که بعد از انقلاب از بین رفت.» 
تصور کنید تا چند سال یا چند دهه یا یک قرن آینده این حکومت جای خود را به حکومتی با مشخصات و ایدئولوژی دیگری داده است. از درختان چنار  این خیابان هم دیگر خبری نیست. ارزش‌های اجتماعی هم عوض شده است و آیندگان بنا به تعاریف جدیدی که وضع شده است کورش کبیر را یک جنایت‌کار می‌دانند، سبب افتخارشان نیست و حافظ و سعدی را چرند نویسی بیش نمی‌شمارند. آن زمان تکلیف ملتی که تربیت شده است هویت خود را در گذشته جست‌وجو بکند چیست؟
به باور من اگر بدنه حرکت‌های مدنی در جامعه ما  قوی بود و یا تاریخ معاصر برایمان اهمیتی، فرهنگی و هویتی داشت تک‌تک ما برای حفظ خاطرات فردی و فرهنگ آینده‌مان  به کمک «ان‌ جی‌ او»های محیط زیستیِ غیر دولتی می‌رفتیم.

عکس: جام‌جم آنلاین

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

برخورد با مدل‌ها ادامه دارد

۲۶ آبان ۱۳۹۵
خواندن در ۱ دقیقه
برخورد با مدل‌ها ادامه دارد