مازیار بهاری
کم تر کسی را می شناسم که به اندازه دوست من، «سیامک نمازی»، عاشق ایران بوده و برای کمک به ایران و ایرانیان تلاش کرده باشد. اما چند روز پيش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قوه قضاييه جمهوری اسلامی سیامک و پدرش را به ۱۰ سال زندان محکوم کردند و دولت ايران هم مطابق معمول هيچ عكس العملى نشان نداد.
اولین باری که سیامک را دیدم، سال ١٣٦٧ بود؛ پس از 11 سال از كانادا به ايران برگشته بودم و در جريان يك مصاحبه، با او آشنا شدم. سیامک می توانست در امریکا، در هر شرکتی که دوست داشت کار پیدا کند. او در این کشور درس خوانده و بیش ترِ دوران جوانی خود را در آن جا سپری کرده بود. با این حال، تصمیم گرفت به ایران برگردد، براى شناخت بهترِ جامعه به سربازی برود و با تأسیس شرکت «آتیه بهار»، شرکت مشاوره خصوصی برای تحلیل بازار کشور و راهکارهای ورود به آن، به اقتصاد ایران یاری رساند.
بعضى تندروها در ایران مى گفتند سیامک «نفوذی امریکا» است و در عين حال، برخی از مخالفان جمهورى اسلامى در خارج از کشور او را متهم مى كردند که مامور رژیم است. ولی این تهمت ها سیامک را مايوس نكردند. او همچنان به تلاش خود برای ورود سرمایه گذاران خارجی به ایران ادامه داد تا از این راه به کشور خود خدمت کند.
هر وقت سیامک با آن شور و شوقِ همیشگی خود درباره ظرفیتِ بسیار بالای جوانان ایران صحبت می کرد و این که چه طور این ظرفیت بالقوه می تواند ایران را به قدرتی مهم و پرنفوذ در منطقه تبدیل کند، من را یادِ تکنوکرات های خُبرۀ دوران شاه می انداخت. پدر من در سال های دهه ١٣٥٠يكى از اين تکنوکرات ها بود. در آن سال ها، همفکران و همکاران او را هر شب سر میز شام می دیدم. آن ها سوابق خانوادگى و تحصيلى متفاوتى داشتند اما هم و غم همه آن ها پيشرفت و آبادانى ايران بود. بعضی از این کارمندان بلندپایه دولت شاه، مثل پدر من، با سلطنت مخالف بودند و در دهه هاى ٣٠ و ٤٠ زندانی و حتى شكنجه شده بودند اما محمدرضا پهلوى آن قدر باهوش بود تا بسیاری از مخالفانی را که علیه رژیم او فعالیت نمی کردند و یا سعی در برانداختنِ آن نداشتند، به کار گیرد. اما حکومت جمهوری اسلامی پس از گذشت ٣٧ سال از انقلاب، هنوز نتوانسته است خود را تعریف کند. آیت الله علی خامنه ای حکومت را «انقلابی» می نامد بدون اين كه تعریف مشخصى از «انقلاب» داشته باشد و مهم تر اين كه مشخص کند که بالاخره این انقلاب کی به پایان می رسد.
«ضد انقلاب» به اتهامی بی معنی اما سنگین و پرهزينه تبدیل شده است که هر کس در جهت رسيدن به اهداف خود از آن سود می جوید. در ایران، هر کس در هر مقامی هم که باشد، می تواند افرادى كه در حكومت نيستند را متهم به ضد انقلابى بودن كرده و زندگى آن ها را تباه كند؛ به همين سادگی!
سيامك نمازی ضد چیزى نیست، فقط هوادار ایران است. مسلماً او هم مثل هر كس ديگری عقاید سیاسی خود را دارد ولی این عقاید را پيش خودش نگه می دارد. در دورانی که در «آتیه بهار» کار می کرد- فكر كنم از ١٣٧٥ تا ١٣٨٧- معتقد بود که می تواند حتى غرب ستيزترين افراد حکومت را هم قانع کند که سرمایه گذاری خارجی و همکاری بین المللی به نفع همه ايرانی ها، ازجمله همان تندروهایی است که خانواده هایشان از آسيب تحریم ها و كمبود دارو و ديگر مايحتاج ضروری زندگى رنج مى بردند.
این میزان از میهن دوستی و خوش بینی، سیامک را از نظر وزارت اطلاعات ایران به «عنصری مشکوک» بدل کرد. اوایل سال ١٣٧٩، در جریان یکی از سوال و جوابهاى تمام نشدنی وزارت اطلاعات، از من درباره سیامک بازجويى كردند. در آن زمان، من خبرنگار «نیوزویک» در ایران بودم و مثل همه خبرنگارهاى رسانه هاى خارجى، ماهی یک بار بازجويى می شدم. مامور وزارت اطلاعات از من پرسید: «از فعالیت های اقتصادی سیامک نمازی چه می دانی؟»
گفتم او کشورش را دوست دارد و تا جایی که من می دانم، واقعاً برای ايران زحمت می کشد.
-«ولی چرا؟»
این سوال را در پی جواب من پرسید و چند بار در ادامه بازجويى تكرار شد. هر بار که در آن جلسه سعی کردم زندگی و کارهای سیامک را شرح دهم، با همین سؤال مواجه شدم. برای بازجوى وزارت اطلاعاتقابل فهم نبود که کسی در غرب زندگی راحتی داشته باشد و در عین حال بخواهد به فضای بسته ایران برگردد و با وجود تمام موانع و تهمت ها، با عزم راسخ براى كمك به كشورش تلاش كند.
در پایان جلسه، بازجو با لبخندی طعنه آمیز گفت: «آقاى بهارى! فكر مي كنم شما همه حقیقت را نمی گویید. سیامک نمازی به نظام و رهبرى هيچ اعتقادی ندارد، پس چه طور می تواند دلش براى کشور بسوزد؟!»
با وجود اين شك و سوء ظن، مأموران وزارت اطلاعات خوب می دانستند که بازداشت افرادی مثل سیامک و من پیامدهای منفی خواهد داشت. می دانستند که بازداشت دو مليتى ها، فضايى منفى در سطح بین المللی ایجاد می کند که به ضرر امنیت و ثبات کشور خواهد بود. به همين دليل هم سیامک، من و بسیاری دیگر از ایرانی های دو ملیتی تا سال ۱۳۸۸ در شرایطی سخت اما تا حدى قابل تحمل به سر می برديم.
در بازجويى هاى وزارت اطلاعات، ما را همراه با صرف چاى و شيرينى، تهديد مى كردند و هر از گاهى جلوى فعاليت هاى ما را مى گرفتند اما ته دلشان مى دانستند كه هدفمان كمك به ايران است و به همين دليل ما را تحمل مى كردند.
اما پس از «جنبش سبز» و انتخاب مجدد محمود احمدى نژاد (كه نظرش به «آقا» نزديك تَر بود)، ورق برگشت و اطلاعات سپاه به سازمان اصلى اطلاعات كشور تبديل شد. با این که مأموران وزارت اطلاعات معلومات كمى درباره مسایل جهان داشتند و از دريچه اى ايدئولوژيك به دنيا نگاه مى كردند اما در مقایسه با موجوداتى که برای اطلاعات سپاه کار می كنند، «اينشتين» بودند! بازجوى سپاهى من به راحتى مى توانست فرزند نامشروع «دايى جان» و «حسن عباسى» باشد كه تحت نظر بسيجى دهن گشاد تربيت شده بود.
١١٨ روز شكنجه و بازجويى من در حقيقت در جهت اثبات تئوری هاى توطئه حسن عباسى و «حسن رحيم پور ازغدی » بود؛ اين كه زمين و زمان و تمام كشورهاى عالم همه كار و بارشان را كنار گذاشته اند و دارند عليه ايران توطئه مى كنند و اين كه سيامك و من و امثال ما در استخدام طيفى گسترده و سورئال، شامل صهيونيسم جهانى، بهائيت، مجاهدين خلق و مايكل جكسون هستيم!
خواندن اين جمله ها شايد لبخند تلخى به لبانتان بياورد اما سيامك اكنون در بند همين افراد است و بنابر شهادت زندانيان آزاد شده، بازجوهاى سپاه از زمان دستگيرى من تاكنون بى سوادتر و در ضمن، پارانويیدتَر شده اند.
تلخ تَرين بخش داستان تفوق سپاه بر كشور، اين حقيقت است كه آن ها در مقام قاضى و مدعى العموم هم فعاليت مى كنند. بازجوى من يك بار نظام قضایی ایران را به زبانی بسیار ساده بیان کرد: «نظام قضایی ما كارشناس محور است.»
شكنجه گرهاى سپاه خودشان را «كارشناس» خطاب مى كنند: «این ما هستیم که تعیین می کنیم جرم زندانی چى است. ما این اطلاعات را به قاضی منتقل می کنیم و او هم بر اساس توصیه ما حکم صادر می کند.»
«ابوالقاسم صلواتى»، قاضى پرونده من و سيامك، قاضى محبوب سپاه پاسداران است. از سال ١٣٨٨ تا کنون، صلواتی بعضی از سنگین ترین احکام را علیه خبرنگاران، فعالان جامعه مدنی و ایرانی های دو ملیتی صادر کرده است. خودِ من بر اساس اتهاماتی واهی، به ۱۳ سال و ۶ ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق به صورت غيابى محکوم شدم؛ شش ماه زندان براى اين كه یک نَفَر عکسی از محمود احمدی نژاد را در حال بوسيدن پسرى روى صفحه من تگ كرده بود و جرم من اين شد كه از طريق اين عكس، رييس جمهوری را به همجنس گرایی متهم مى كردم!
یک شنبه ٢٥ مهرماه ٩٥، قاضى صلواتی، سیامک و پدرش «باقر» را به جرم «همکاری با دولت متخاصم»، یعنی امریکا، به ۱۰ سال زندان محکوم کرد. با وجود اين كه از نظر وزارت امور خارجه و قوه قضاییه ایران، امریکا دولت متخاصم محسوب نمی شود، صلواتی اين پدر و پسر را پشت درهای بسته محاکمه كرد و حتى به وكيل آن ها اجازه بررسى كامل پرونده را نداد.
به نظر مي رسد كه سپاه از طریق بازداشت شهروندان دو مليتى، حداقل سه هدف را دنبال مى كند:
١- می خواهد به سرمایه گذاران خارجی بگوید که این ما هستیم که در ایران قدرت را در دست داریم و اگر کسی می خواهد در کشور سرمایه گذاری کند، باید با سپاه وارد معامله شود نه با دولت روحانى.
۲- از نظر سپاه، هرکسی که پاسپورت خارجی داشته باشد، تهدید محسوب می شود. سپاه می خواهد به هزاران ایرانیِ تحصیل کرده که می خواهند از سراسر دنیا برای خدمت به کشور خود بازگردند، پیام بدهد كه نیازی به تخصص شما نیست و ما و امثال حسن عباسى و قاضى صلواتى اوضاع را تحت كنترل داريم.
۳- سپاه هیچ نامزد جدی براى به چالش کشیدن روحانى در انتخابات سال آینده رياست جمهورى ندارد و تلاش مى كند به رییس جمهوری و میلیون ها مردمی که به او رأی داده اند، نشان دهد که قدرتِ واقعی در ایران در دست کیست.
علاوه بر اين سه هدف، سپاه به این نکته پی برده است که می تواند با بازداشت ایرانیانی که تابعیت دوگانه دارند، پول دربیاورد. وثیقه آزادى موقت من در آبان سال ١٣٨٨، 300 ميليون تومان بود. اوایل امسال، چهار زندانی ایرانی-امریکایی در ازای آزادی هفت ایرانی از زندان های امریکا و نیز ترخیص ۴۰۰میلیون دلار از دارایی های ایران در امریکا آزاد شدند.
من فکر نمی کنم سیامک و باقر نمازی ۱۰ سال در زندان بمانند. درست مثل موارد پیشین، دولت امریکا هر کاری که از دستش برای آزادی شهروندان خود بربیاید، انجام خواهد داد. سپاه به این نکته واقف است و از آن هم سود خواهد جست. اطمینان دارم که مذاکرات برای آزادی آن ها شروع خواهد شد و چه بسا در همین لحظاتی که این کلمات را می نویسم، شروع شده باشد. بازندگان اصلیِ گروگان گیریِ بی محابای سپاه، مردم ایران هستند؛ به ویژه جوانانی که سیامک به آن ها عشق می ورزد و با شور و حرارتِ تمام از آن ها حمایت می کرد. تخصص و کمکی که سیامک و هزاران ایرانی مثل او می توانند به این جوانان عرضه کنند، از آن ها دریغ می شود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر