close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

بار دیگر خشونت و آزار روانی یک کودک، آن سوی تریبون ملی

۲۸ مهر ۱۳۹۵
ماهرخ غلامحسین پور
خواندن در ۴ دقیقه

آیا مصاحبه سراسر آزار و سادیستیک خبرنگار صدا و سیما با یک کودک ترس خورده، در مورد مقوله اسارت و وضعیت حضرت رقیه در جریان واقعه عاشورا را دیده اید؟

از نگاه یک مادر که کودکی همسن و سال دخترک مصاحبه شونده دارم،  مصاحبه را وارسی می کنم، نه یک بار بلکه چندین بار و دلم می خواهد همان دم صفحه کامپیوترم را ببندم و خیال کنم اصلا چنین چیزی ندیده ام. یا تصور کنم الان سرو کله پدر یا مادر آن کودک، از پشت سر مصاحبه کننده یا آدم های دور و بر و پیدا می شود و حق طرف را می گذارد کف دستش.

اما متاسفانه چنین اتفاقی نمی افتد و پدر دخترک هم تن به شوی سراسر آزاری می دهد که مصاحبه گر کم سواد و بی اطلاع از حقوق کودک صدا و سیما، جلوی دید میلیون ها بیننده راه انداخته تا به یک کودک بی اطلاع، درس اسارت و دشواری هایی را بدهد که از سر اسرای واقعه عاشورا گذشته است.

دخترک مقابل دوربین، اول مصاحبه بغضش را به سختی پنهان می کند، به نظر می رسد دارد تمام  سعی اش را می کند تا به هق هق نیفتد، اما مصاحبه گر با هر کلمه کوتاهی که او از سر رنج و دلتنگی اظهار می کند و حتی وقتی بغض پشت آن نگاه معصومانه می ترکد و گریه اش بالا می گیرد ، ول کن ماجرا نیست.

مصاحبه با این جمله شروع می شود: فکر می کنی یه روز اسیر بشی ؟ یک دفعه ده مرد بزرگ که با بابات هم لج باشن و دشمن ...

کودک خنده تلخی می کند: نه

اگه یه روزی یه آقایی بیاد شما رو کتک بزنه به کی می گی؟

بابام

اگه بابات نباشه ؟

دخترک تحملش تمام می شود این بار می زند زیر گریه: هیچ کس . هیچ کس .....

 یک جور سادیسم رفتاری آشکار و میلی غریب به ترساندن کودکی که احساس بی دفاع بودن می کند را از اولین کلام شروع مصاحبه با همه قلبت احساس می کنی، هر جا که کودک روبروی دوربین، به اوج وحشتش نزدیک می شود، باز هم مصاحبه گر دست می گذارد روی جای زخم هایی که او را به وحشت انداخته، تاکید می کند روی کلماتی که گفتنشان هر کودکی را تا سر حد مرگ و جنون می ترساند. . دست می گذارد روی عاطفه کودک به پدرش، آنجا که اسمش را گذاشته اند احساس امنیت و میل به سلامت و تکیه گاه .

بخش دردناک و قابل تامل ماجرا اینجاست. وقتی کودک از شدت وحشت و هراس به گریه می افتد مصاحبه گر به بهانه دلجویی و احوالپرسی ، چرخه آزارش را به نهایت می رساند:  

«چیه عزیزم ؟ هان ؟ چرا گریه می کنی» و اینجاست که باز هم به آزار کودک با اصرار تاکید می کند: «یه آقایی بیاد بزندت ، بابات هم نباشه ، عموت هم نباشه»... که دیگر گریه امانش نمی دهد.

«کتکت هم زدن ، گشنتم هست ، تشنتم هست ، بابات هم نیست عموت هم نیست هیچ کس هم نیست . پنجاه تا ، صد تا آدم بد دورتن ، چه کار می کنی ؟»

به اینجا که می رسد انگار یک نفر دارد خرخره ام را می جود، دلم می خواهد شیشه تلویزیون و هر وسیله ای که فاصله بین من و آن دخترک است را بشکنم، بگیرمش در آغوشم و بگویم که دنیا اصلا چنین جای ترسناکی نیست. قرار نیست پنجاه مرد وحشی که با پدرش هم دشمند، به او حمله کنند و قرار نیست کسی پدرش را بزند. دنیا جای مهربانی و رحمت است و خدا سرنوشتی سرشار از رحمت برای زمین زیبا آرزو کرده  و او نباید بترسد .

آنچه مسلم است این است که جلوی چشم میلیون ها بیننده، یک فعل غیر قانونی در حال انجام است، هر جای دنیا چنین سطحی از آزار احساسی در یک تریبون عمومی و پشت دریچه ویزور دوربین فیلمبرداری یک کانال رسمی رخ می داد، بی تردید به اخراج خبرنگار و شکایت جدی از عوامل برنامه و پرداخت خسارت قابل توجه می انجامید. اما اینجا نه تنها چنین اتفاقی رخ می دهد بلکه اطرافیان کودک هم به  بخشی از این نمایش سخیف مبدل می شوند.

آزار و تحقیر کودکان در طول چند سال گذشته در برنامه های صدا و سیما، خصوصا برنامه های مذهبی همچون برنامه «ماه عسل» به امری عادی و طبیعی تبدیل شده است.

بر اساس ماده نوزده پیمان نامه جهانی کودک، یکی از وظایف دولت های متعهد به این پیمان نامه از جمله ایران که به شرط تحفظ به این معاهده بین المللی پیوسته، حمایت از کودکان در مقابل هر گونه بدرفتاری فیزیکی و روانی است. می توانید تصورش را بکنید که وقتی آزارگر، خودش،  در نقش یک نیروی دولتی در یک تریبون عمومی دست به این کار می زند چه اثرات مخرب اجتماعی به جای خواهد نهاد؟

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو روز

تغییر علی جنتی به چه دردی می خورد؟

۲۸ مهر ۱۳۹۵
خواندن در ۱ دقیقه
تغییر علی جنتی به چه دردی می خورد؟