گفتوگو با اکبر معصوم بیگی
محمد تنگستانی
احمدرضا احمدی یکی از شاعران نامدار ادبیات معاصر ایران است. مانند هر شاعر و نویسندهای شعرهای او موافقین و مخالفین زیادی دارد. اما هر دو گروه او را شاعر و نویسندهای ماندگار میدانند. این نویسنده ۷۵ سال پیش در کرمان زاده شد و در دهه چهل جریان شعری «موج نو» را به همراه اسماعیل نوریعلا و بیژن الهی، بهرام اردبیلی و عدهای دیگر با پیشنهادات و تفکراتی که فریدون رهنما پیش از آنها مطرح کرده بود پایه گذاشتاند. احمدرضا احمدی علاوه بر فعالیت در زمینه ادبیات بزرگسالان در حوزه ادبیات کودک و نوجوان هم کتابهایی منتشر کرده است. مدتی پیش شاعر عاشقانههای دهه شصت، احمدرضا احمدی به علت بیماری در بیمارستان بسترسی شد و بعد از چند روز مرخص شد.
عمدتا ما وقتی شاعر و یا هنرمندی از دنیا میرود تا چند روز به سراغ او میرویم و به برسی فعالیتهای او میپردازیم. در شبکههای اجتماعی عکسها و کارهایش را همرسانی میکنیم و بعد به فراموشی سپرده میشود. مدتی پیش برای گفتوگو با یکی از هنرمندان شناخته شده تماس گرفته بودم. زمانی که خودم را معرفی کردم، گفت: بله میشناسم و کارهایتان را میخوانم» ادامه داد: «تصویری که از شما در ذهنم دارم مانند ترمه روی تابوت است». خندیدیم، گفتوگو را انجام دادیم و تمام شد. این «ترمه روی تابوت» بودن ذهنم را مشغول کرد. بارها در نوشتهها و یادداشتهایم به این موضوع که چرا وقتی هنرمندی از دنیا میرود به سراغش میرویم اشاره کردهام، اما حقیقتش تا کنون خودم به این موضوع عمل نکرده بودم. برای همین در ایران وایر تصمیم گرفتیم که ویژهنامه «احمدرضا احمدی» را زمانی منتشر کنیم که او خود یکی از خوانندگانش باشد. شاید با گذشت زمان به سنتی در هنر و ادبیات ایران تبدیل شود. در پنجمین بخش از این ویژهنامه با اکبر معصوم بیگی گفتوگویی داشتهایم. اکبر معصوم بیگی نویسنده، مترجم و از اعضای کانون نویسندگان ایران است.
شعر احمدرضا احمدی در چند دهه گذشته چه اهمیتی داشته است؟
ـ اهمیت شعر احمد رضا احمدی در این است که شعر او تراویده از ذهن وخیال یک شاعر ذاتی یا ذات شاعرانه است. احمدرضا در شعر گفتن « زور» نمیزند، شعر نمیسازد، برای او شعر خودش میآید . در سال ۱۳۵۳ چریکها در روز۲۸ مرداد تاج گلی نثار مجسمهای از مجسمهها در یکی از میدانهای مشهور تهران کردند . دسته گل در ساعت مقرر منفجرشد و مجسمه را چپه کرد. وقتی خبر به «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» رسید، کارمندان «کانون» همه و ازجمله احمدرضا سراپا گوش به اخبار بودند. هرکس خبر را به ظن خود طوری تفسیر کرد، اما احمدرضا تفسیری داشت، سوای هرتفسیر و تعبیر دیگری، احمدرضا گفت بود : «بچهها، از این پس دیگر بمب یاب به کار ساواک نمیآید، باید بلبل و قناری استخدام کند». زوزه گوشخراش و ملالآور بمب یاب مکانیکی، جیک جیک دلاویز و خوش نوای بلبل و قناری، تعارض ذاتی بمب و بلبل. میبینید ؟ احمد رضا همه چیز را با تصویر میبیند، او شاعر است. از خشنترین اتفاقات تصویری شاعرانه وغنایی دارد و مانند هر شاعر واقعی از میزان درخور توجهی رمانتیسیسم دلانگیز برخورداراست. میخواهد واقعیت خشن را دستکاری کند تا شاید بتواند تحمل پذیرش کند. باز مانند هر شاعر واقعی در ستایش گذشتهای که دوست دارد، گذشتهای دور از کشاکشهای جان فرسا، حتی یک دم درنگ نمیکند. احمدرضا در شعر گفتن همان است که در نثر نوشتن. وقتی دراتوبوسهای شرکت واحد نشسته است، همانی را که پشت میزکار در خانه یا محل کار است، مینویسد. در کار شاعری از هر گونه اشترمآبی برخی «شاعران» عبوس یک سر، بری است. جرئت میکنم و میگویم دربسیاری از لحظهها شاعرانه زندگی میکند. اما این شاعرانه زیستن، این بیمیانجی زیستن، این فاصله نگذاشتن میان نثر کثیف زندگی روزمره و شعر لطیف خیال، خطری بزرگی هم در بردارد.
زبان در شعر احمدرضا احمدی آیا زبانی ساده است و میتوان گفت او شاعری ساده نویس است؟
ـ آری، احمد رضا سادهنویس است ولی سادهنویسی در عین حال که امتیاز شعر احمدرضا است، وادی لغزان ساده پنداشتن زبان هم هست . ساده نویسی درجایی مزیت است که در گرهخوردگی عاطفه و خیال عنصر اندیشه را فرو نگذارد؛ به سخن دیگر، همان کاستی بزرگی گریبانگیرش نشود که پیشینه شعرمعاصر فارسی، خاصه شعر دوسه دهه اخیر دستخوش آن است . بگذارید با سخنی از تی.اس. الیوت مطلب را روشن تر کنم . الیوت هنر به طور اعم و شعر به طور اخص را حاصل گذر از مفهوم (concept) به آفرینش(creation) می داند .به باور او بیشتر «شعرهای بد» اساساً از مرحله مفهوم، گذر نکرده و به خلاقیت راه نبردهاند، بلکه درهمان مرحله یا، به سخن درستتر، در وهله مفهوم متوقف ماندهاند.این خطر بزرگ همیشه در کمین شعر احمدی هست که ساده نویسی به ابتذال زبان، به پیش پا افتادگی زبان برسد و میدانیم که، گذشته از همه چیز، ابتذال زبان، قابلیت زبان برای دستمالی شدن و از آنجا نخنما شدن و عادی شدن زبان شاعرانه بسیار مورد علاقه قدرت هم هست و شاعر همواره با غرابت زبان خود به جنگ روزمرگی و پیش پا افتادگی قدرت وابتذال دلخواه قدرت می رود.
او شاعری سادهنویس است اما چرا در جامعه آنچنان که باید، مردم احمدرضا احمدی را نمیشناسد؟
ـ عنصری درشعر احمدی وجود دارد که او را محبوب «عام مردم » نکرده است، و آن نبودِ فضای اجتماعی است. خیال شاعرانه او در جایی از حرکت بازمانده است وچنان است که به فضاهای اجتماعی تن در نمیدهد. عام مردم میخواهند خود را در آینه شاعرببینند اما دنیای احمدرضا احمدی محدود است، محلی است، باز به تعبیر الیوت جهان کوچک او به جهان بزرگ راه ندارد، بیان شخصی او به تجربه عام مبدل نمیشود اما دنیای کوچک حافظ و مولوی و فردوسی وفریدریش هولدرلین و هاینه و رمبو و مالارمه و لورکا و نرودا وبسیاری دیگر به جهان کبیر دردهای مشترک ختم میشوند.
احمدرضا احمدی در ادبیات کودک، نویسندهای شناخته شده است. او را نویسنده ادبیات کودک میدانید یا شاعر ادبیات بزرگسال؟
ـ راستش میان احمدرضا احمدیِ شاعرشعر کودک و شعر بزرگ سال تمایز قایل نیستم . گاه چنین مینماید که شعر احمدرضا از نخستین دفترهای درخور توجه شعرهای او یعنی «روزنامه شیشهای» و «وقت خوب مصائب» تا آخرین دفتر شعرهایش، همه برروی هم یک منظومه بلندِ واحداند که هیچ تغییرو دگرسانی چشمگیری را نشان نمیدهند وشاعر چون کودکی است که همچنان به عروسک محبوب کودکیاش چسبیده است . در کار احمدرضا به ندرت به تجربههای شعری تازه برمیخوریم واگر بخش نیرومند حال و هوای رومانتیک و گذشتهگرای شعر او اشاره کردم از همین جاست. به این وجه قوی رومانتیک، که در نظر من از لحاظ مقوم خیال شاعرانه و به طبع مزیت شعر خوب است. در شعر فروغ فرخزاد هم به این مولفه برمیخوریم، ولی برتری شعر فروغ در این است که شاعر میان گذشته و حال در نوسان است و حال را با گذشته تاخت نمیزند و از حال غافل نیست و از همین رودرمیان عام مردم مخاطب دارد
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر