زیبا یاری
سال ۱۳۹۸ وزارت خارجه امریکا و سال ۱۴۰۰ اتحادیه اروپا زندان تهران بزرگ یا همان «فشافویه» را به خاطر نقض جدی حقوق بشر در آن، در لیست تحریمهای خود قرار داد؛ زندانی که در حال حاضر بیش از ۱۸ هزار زندانی را پشت دیوارهای خود حبس کرده است.
در این گزارش، بر اساس روایتهای زندانیان، از فاجعهای که پشت این دیوارها میگذرد، خواهیم گفت؛ زندانی که مشکلات زیرساختی آن، شکنجهای خاموش بر زندانیان تحمیل و رنجی مضاعف برای آنها ایجاد کردهاند.
***
هیچگاه شنیدهاید که «انبار شاهی» در دوران حکومت سلسله «قاجار»، آب آشامیدنی نداشته باشد یا زندان «قصر» و بعد «اوین» در دوران حکومت پهلویها زندانی را پذیرفته اما مکانی برای ملاقات با خانواده نداشته باشند؟
تاسیس زندان تهران بزرگ (فشافویه) به مذاکرات «محمدباقر قالیباف»، شهردار وقت تهران که امروز رییس مجلس شورای اسلامی است، با قوه قضاییه بر سر تصرف زمینهای اطراف اوین در اواخر دهه ۸۰ برمیگردد؛ زمینهای بایری که در ۳۰ کیلومتری جاده قم که قرار شد در اختیار سازمان زندانها قرار گیرد تا خود زندانیان آن را بسازند.
اینگونه بود که زندان تهران بزرگ در بیابانی که هر متخصصی میتوانست تشخیص دهد زیرساختهای لازم را ندارد، تاسیس شد و بدون تکمیل آن، زندانی پذیرفت.
نبود آب از مهمترین کاستیهای این زندان است که انگار فرصتی برای زندانبان به شمار میرود زیرا مدیران زندان آب آشامیدنی را ابزاری برای کسب درآمد میدانند. نبود امکانات درمانی کافی، آلودگی محیطی وحشتناک در زندان و جمعیتی که جا برای زندگی ندارد، تنها اشارهای است به تضییع حقوق زندانیان در این زندان.
اما این روزها ۱۸ هزار زندانی در فشافویه از نبود سالن ملاقات برای دیدار با خانوادههای خود در عذاب مضاعف هستند؛ مسالهای که انگار باز هم برای مدیران به فرصت تبدیل شده است و ملاقات را به عنوان کالایی لوکس به زندانیان صاحبسرمایه عرضه میکنند.
ملاقاتهای کابینی، حضوری و خصوصی که جمهوری اسلامی آن را «شرعی» میخواند، از حقوق زندانیان در سراسر دنیا به شمار میرود. اما آنچه در زندان تهران بزرگ میگذرد، فاجعهای دیگر بر حجم معضلات زندانیان میافزاید. تنها دو سالن و هر سالن ۱۵ کابین سهم ۱۸ هزار زندانی است که هیچ سالن ملاقات حضوری هم ندارد. پیشتر سالن کوچکی برای ملاقات حضوری با ظرفیت ۱۰ میز در این زندان وجود داشت که مدتها است به محل برگزاری دادگاههای مجازی تبدیل شده است.
صف طولانی مقابل زندان، نبود هیچگونه امکانات برای خانوادهها، دوری از شهر و نبود وسایل نقلیه عمومی و بینظمی در انتقال زندانیان که گاه همان ۲۰ دقیقه زمان ملاقات را به ۱۰ دقیقه کاهش میدهد، هم برای زندانیان و هم برای خانوادههای آنها عذاب و شکنجهای مضاعف به حساب میآید.
در آن سوی میلهها، یک اتوبوس «ایرانپیما» که اتاقش به قفسی آلوده و بدون پنجره میماند، زندانیان را سوار میکند تا به سالن کوچک ملاقات ببرد.
شیوع ویروس کرونا در سال ۱۳۹۸ منجر به تعطیلی ملاقاتهای زندانیان در دو سال اخیر شده است. پیش از آن، هر زندانی حق داشت که هر هفته ۲۰ دقیقه با ملاقاتکننده خود در کابین دیدار داشته باشد؛ ملاقاتی از پشت شیشههایی کدر که دو میله میانش بودند. آن زمان هر ماه یک بار به تایید روسای زندان، ملاقات حضوری ۲۰ دقیقهای پشت یک میز با حضور سرباز وظیفه هم اتفاق میافتاد اما دیگر سالنی وجود ندارد.
«علیاشرف درویشیان» در انتهای کتاب «قصههای بند»، از ملاقات حضوری زندانیان با خانوادههای خود در دهه ۵۰ نوشته است اما امروز، یعنی نیم قرن بعد، ما از زندانی مینویسیم که سالن ملاقات ندارد و در آن ملاقات حضوری کلا منتفی شده است.
«امیر» از زندانیان محبوس در تیپ یک زندان فشافویه است. او درباره ملاقات با مادرش در همین روزها برای «ایرانوایر» میگوید: «مادر من برای ملاقاتم از همدان میآید. شب خانه خواهرم میماند و صبح او را برای ملاقات میآورند. دادستانی نامه ملاقات حضوری داده است اما اینجا میگویند که سالن نداریم. مادرم برای ملاقات کابینی باید چهار ساعت منتظر بنشیند تا یک ربع من را پشت این شیشهها ببیند. با مشکلات دیدی که دارد، وانمود میکند من را میبیند. وضعیت بقیه بچهها هم همین است. احمقها نمیدانند دل زن و بچه زندانی به همین یک ربع خوش است. لااقل یک دستمال به شیشهها که میتوانند بکشند.»
در ماههای اخیر، ملاقاتهای کابینی به دلیل ظرفیت اندک سالنها، هر دو هفته یک بار انجام میشود. خانوادههای زندانیان باید خود را بین ساعت شش تا هفت صبح به زندان برسانند. نوبتدهی تا پایان زمان اداری طول میکشد و اغلب آنها چند ساعتی معطل میشوند تا عزیزشان را از بند به سالن ملاقات بیاورند.
«مرتضی»، از دیگر زندانیان فشافویه هم برای «ایرانوایر» روایت میکند که چهار سال است در این زندان حبس میگذراند اما طی دو سال شیوع ویروس کرونا، از دیدار با فرزندانش محروم مانده است: «فرزندانم خیلی اذیت شدند. الان هم که مسوولان زندان میگویند سالن ملاقات ندارند. دختر هشت ساله من چهطور پشت شیشه پدرش را ببیند و در آغوش بکشد تا بلکه شبادراریهایش تمام شوند؟ آخر یکی نیست به اینها بگوید مسلمان! زندانی هم اصلا اسیر، یک حقوقی بالاخره دارد. داخل این جهنم زندگی هم نداریم. ۵۰۰ نفر را با هشت دوش حمام در یک بند کردهاند. سر و تنمان ساس و شپش و گال گرفته است. به ازای هر تخت، سه نفر در بند هستند. اصلا اینها را تحمل کردیم، یک سالن ملاقات چیست که از ما دریغ کردهاند؟ زن و بچههای ما چه گناهی کردهاند که برای هزاران زندانی، ۳۰ کابین ملاقات تخصیص دادهاند؟»
سالن ملاقات هر روز هفته به زندانیان یک تیپ اختصاص دارد؛ تیپهایی که به طور میانگین، چهار هزار زندانی را در خود جای دادهاند. اما ۳۰ کابین ملاقات حداکثر به ۳۰۰ زندانی تا آخر وقت ملاقات میرسد.
ملاقات در ادبیات زندان، از جمله واژگانی است که جز با زیست در زندان، قابل توصیف نیست؛ واژهای که تنها برای زندانی و خانوادهاش معنا پیدا میکند؛ چند دقیقهای از هفته که مادری میتواند فرزندش را ببیند، همسری یارش را ملاقات کند و فرزندی به والدش چشم بدوزد. ملاقات برای زندانی به مثابه انگیزهای برای تحمل ادامه حبس میماند. در زندان تهران بزرگ اما به شکل نظاممند همین انگیزه هم از زندانی گرفته میشود.
این روزها هزاران هزار زندانی از ملاقات با خانوادههای خود محروم هستند؛ جز چند زندانی مثل برادر رییسجمهوری سابق یا کسانی که آنقدر پول دارند که با تطمیع مدیران زندان، دفتر کارشان را برای ساعتی ملاقات شرعی، اجاره کنند.
آنچه در زندان فشافویه هر روز بر ثانیههای زندانیان میگذرد، در هیچ گزارشی قابل ثبت نیست.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر