«سوری بابایی چگینی»، کنشگر مدنی و معترض به حجاب اجباری، شامگاه چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۱ در قزوین توسط نهادهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. او یکی از چندین بازداشت شده معترض به حجاب اجباری است.
این اتفاق یک روز بعد از همراهی شماری از مخالفان حجاب اجباری با کمپین «حجاب بیحجاب» رخ داد.
به گزارش رسانههای اجتماعی به نقل از «محمدرضا مرادبهروزی»، همسر سوری بابایی چگنی، هشت مامور که دو نفر از آنها زن بودند، با هجوم به خانه برادر سوری بابایی، اقدام به بازداشت همسرش و ضبط گوشیهای تلفن همراه او و فرزندانش کرده و دختر ۱۳ ساله آنها را نیز تهدید کردهاند.
نحوه بازداشت، آنطور که به گفته همسر سوری بابایی، یورش ماموران امنیتی عنوان شده و تهدید دختر نوجوان ۱۳ ساله آنها، آسیب جدی است که فرزندانشان و سایر افراد خانواده با آن مواجه هستند و نیاز به حمایت جدی دارند.
زندانیان و بازداشتشدگان معترض به حجاب اجباری سالها است که در ایران در سکوت به دادگاههای انتظامی بدرقه میشوند، شلاق میخورند و حتی حکم زندان طولانی مدت میگیرند. در میان این زنان، مادران بسیاری دیده میشوند که دارای کودکانی هستند که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند و باید با اضطرابهای خود کنار بیایند.
در لایو حقوق کودک «ایرانوایر» با «حامد فرمند»، فعال حقوق کودک، نویسنده و بنیانگذار موسسه کودکان زندانیان «کویپی» (Coipi) در مورد آسیبهایی که کودکان خانوادههای بازداشت شده و زندانی با آن مواجه هستند، صحبت کردهایم.
«ایرانوایر» هر چهارشنبه ساعت هشت شب به وقت ایران در اینستاگرام به صورت زنده در مورد حقوق کودکان با کارشناسان حوزههای مختلف گفتوگو میکند. خلاصه گفتوگو با حامد فرمند را در زیر میخوانید.
موقعیتی که خانوادههای افراد بازداشت شده و کودکان آنها در آن قرار میگیرند، چهگونه است؟
مادری برای خرید ضروری برای زمان کوتاهی کودک یا کودکان خود را در خانه تنها میگذارد به این امید که به زودی باز خواهد گشت ولی این رفتن ممکن است روزهای متمادی به طول انجامد. اضطراب و استرس ناشی از بیخبری کودک یا کودکان و اطرافیان در اغلب موارد قابل مدیریت نیستند ولی حمایتی هم از آنها نمیشود.
کودکان افراد بازداشت شده به هر دلیلی، اعم از اجتماعی، سیاسی و امنیتی در چه موقعیتی قرار میگیرند؟ یکی از موارد اخیر که این روزها بارها رخ داده، بازداشت زنان مخالف با حجاب اجباری است.
حامد فرمند، فعال حقوق کودک میگوید: «یک بخشی از ماجرا در شرایطی اتفاق میافتد که افرادی دستگیر میشوند؛ به صورت مشخص، معترضان به حجاب اجباری همچون دختران انقلاب که چند نفرشان هم مادر بودند یا افراد دیگری که در تجمعاتی مثل روز زن یا روز سهشنبه ۲۱ تیر که اعتراض گسترده به حجاب اجباری رخ داد، شرکت داشتند. این بازداشتها شرایطی ایجاد میکنند که متفاوت با سایر دستگیریها هستند. در زندگی روزمره، شرایطی که افراد نه لزوماً به خاطر اعتراض بلکه برای تامین مایحتاج خود از خانه بیرون میروند و با برخورد این گروهها، همچون گشت ارشاد مواجه میشوند و طبق روایتهای موجود، ساعتها یا به مدت یک روز در بازداشت میمانند تا مثلاً لباسی برایشان آورده شود، تعهدی بدهند و آزاد شوند، میتواند بر تجربه آن افراد و کودکانشان تاثیر بگذارد. در برخی موارد، افراد حکم شلاق میگیرند و در موردش صحبت میکنند که میتواند یکی از آسیبزاترین شرایط، بهویژه برای کودکان خردسال و نوزادان باشد. مادرانی احیاناً کودکان خود را برای چند ساعت نزد یک بزرگسالی میگذارند که برای مثال از سطح کوچه یا خیابان خرید کنند و برگردند و برنمیگردند و چند ساعتی این برنگشتن طول میکشد. شخصی که بچه برای نگهداری به او سپرده شده باشد، ممکن است همسایه، دوست یا کودک کمی بزرگتر باشد و این فرد نگه دارنده کودک که ممکن است خودش هم کودکی کمی بزرگتر باشد، این نگرانی و اضطراب را حمل میکند تا ساعاتی که در نهایت تماسی از جانب آن زن و مادر دریافت کند.»
به گفته حامد فرمند، ممکن است برخی افراد چنین روایتهایی را ندانند و از وجود چنین شرایطی آگاه نباشند.
این فعال حقوق کودک در ادامه به بازداشتهای تکرار شونده برای برخی افراد و صدور حکمهای طولانی مدت اشاره میکند و توضیح میدهد: «هرکدام از این شرایط میتوانند به نوعی خاص تاثیراتی روی کودک بگذارند.»
چرا مامان نیامد؟ سوال کوتاه بدون جواب روشن
«۱۷ ساله بودم و کنکوری. شب امتحان، مامان و بابا عروسی دعوت شده بودند. برادرم را به من سپردند و به اصرار من به جشن عروسی رفتند. همه افراد خانواده دعوت داشتند. شب از نیمه گذشت، خورشید با حوصله آسمان را شکافت و مامان و بابا از عروسی نیامدند. ساعتهای طولانی به انتظار پشت پنجره گذشت و استرس و اضطرابِ این که چه بلایی سر مامان و بابا ممکن است آمده باشد، من را با دردهای شکمی شکنجه میکرد. نمیدانستم به دستشویی پناهنده شوم یا پشت پنجره و رو به خیابان. هنوز تلفن همراه در ایران نبود. هوا که روشن شد و ساعت از شش گذشت، به خالهام زنگ زدم تا بگویم مامان و بابا احتمالا دیشب بلایی سرشان آمده است. در آن گرگ و میش صبحگاهی، خودم را برای مراسم عزاداری خانوادهام آماده و به این فکر میکردم که برادر کوچولویم را چهطور باید بزرگ کنم. فکر کنکور ساعت ۹ صبح کاملا رنگ پریده بود. خاله خودش را به ما رساند. بالاخره مامان از بازداشتگاه با گریه تماس گرفت. وقتی مامان و بابا از میانه عروسی قصد خروج از مراسم را داشتند تا زودتر خودشان را به خانه برسانند، ماموران منکرات در را بر روی آنها بسته بودند و ماجرای بیپایان بازداشت و حکم شلاق آغاز شده بود. من به کنکور رسیدم ولی با تب و لرز و ضعف بینایی و مشکل گوارشی. غروب، مامان و بابا با وثیقهای که خانواده داماد گذاشته بودند، آزاد شدند ولی بابا تا مدتها به خاطر توهینهایی که به او کرده بودند، سرکار نمیرفت و مامان در سکوت اشک میریخت و گاهی ناسزاهای زنان نیروی انتظامی و نگهبان بازداشتگاه را با ما مرور میکرد.»
کودک در چنین شرایطی چند ساعت در بیاطلاعی کامل است؛ در یک فضا، در یک خلاء کامل. اعضای خانواده هم خبر ندارند که برای والد کودک چه رخ داده است. چند ساعت نخستین همه در شوک هستند. در این لحظات باید با کودک چهطور صحبت کرد و به او دقیقا چه گفت؟
حامد فرمند با اشاره به این که در مورد بازداشت معترضان به حجاب اجباری، زنان بیشتر مدنظر هستند که مادران را نیز شامل میشوند، توضیح میدهد: «بحث نیازهای جسمی کودکان، از جمله نیازهای تغذیه آنها مطرح است. کودکان، نوزادان بهویژه اگر شیر مادر را تغذیه کنند، در زمانهای معینی نیازهای خاص دارند که باید تامین شوند. کودکان خردسال به آغوش مادر نیاز دارد و مجموعهای از نیازهای عاطفی و روانی که کنار همدیگر به رشد سالم کودک کمک میکنند. اما وقتی تامین نشوند، میتواند آسیب روانی و جسمی به کودک وارد کند.»
به گفته بنیانگذار موسسه کویپی، کودکان در یک روند متوجه میشوند والدی که بیرون میرود، دوباره برمیگردد: «برای همین، بخشی از قوانینی که در کشورها برای سن قانونی تنها ماندن کودک در خانه مقرر میکنند، بر مبنای مطالعات علمی است و بخشی از آنها هم بر این مبنا است که در سنین خاصی کودک نمیتواند امنیت خودش را تامین و از خود دفاع کند و ممکن است ناخواسته آسیبهایی به خودش وارد کند. کودک در سنین خاصی، بهویژه در دوران نوزادی، کمکم متوجه بود و نبود اطرافیان و والد یا نگه دارنده خود میشود و طول میکشد تا متوجه شود آن والدی که میرود و قرار است برگردد و برنمیگردد، چرا باز نمیگردد. این میتواند بسیار آسیبزا باشد و به امنیت روانی کودک آسیب وارد کند.»
کودکانی که در معرض خودکشی قرار میگیرند
به گفته حامد فرمند، بحث آموزشهایی که کودکان توسط والد و در نبود والد باید توسط سایر اطرافیان ببینند، بسیار مهم است؛ بهویژه در سنین خردسالی تا دوران دبستان و بعد از دبستان: «مجموعهای از آموزشهای حواس و نیازهای فکری و جسمی کودک برعهده مادر، اطرافیان و نگه دارندههای کودک هستند.»
این فعال حقوق کودک ادامه میدهد: «این استرسها و اضطرابها میتوانند به روند آموزش کودکان و تمرکز کودک خدشه وارد کنند. بسته به شرایط و موقعیتی که کودک قرار دارد، فارغ از این که جرم یا اتهام مادر یا نگه دارندهای که زندان است چه بوده، میتواند کودک را با یک انگ یا برچسب همراه کند که بر روند رشد او تاثیرگذار است.»
به گفته حامد فرمند، کودک میتواند بر پایه آسیبهایی که دیده است، قلدری را تجربه کند و به انزوا برسد یا این که احیاناً پرخاشگری کند و بخواهد از خودش در برابر شرایطی که در به وجود آوردن آن نقشی نداشته است، به نوعی دفاع کند.
این نویسنده توضیح میدهد: «بازداشت و زندانی شدن والد یا والدین میتواند در سنین نوجوانی که بحران رشد است و کودکان نیازهای ویژهای دارند، میتواند زمینهساز رفتارهای پرخطر، از جمله اعتیاد به مواد مخدر و خودکشی باشد.»
فرمند میگوید اطلاعات به دست آمده توسط موسسه حمایت از کودکان زندانیان کویپی در مورد زندانیان سیاسی، فعالان معدنی یا احیاناً زندانیهای عقیدتی بسیار محدود هستند: «مجموعهای از بیتوجهی یا ناآگاهی یا احیاناً تابوهای مختلف باعث میشوند که اطلاعاتما همچنان محدود بمانند؛ از جمله تابویی که مربوط به خودکشی میشود. ما گزارشهای محدودی (از ایران) داریم ولی از لحاظ شناخت بینالمللی، اطلاع داریم که این اتفاق ممکن است برای عده زیادی از کودکان زندانیان رخ بدهد که اطلاعی به ما نمیرسد.»
کودکان کار محصول زندانی شدن سرپرست خود هستند
به گفته حامد فرمند، فعال حقوق کودک، بسته به طبقه اجتماعی و موقعیت اجتماعی اقتصادی خانوادهها، یکی دیگر از نتایج زندانی شدن بهویژه زندانی شدن بلند مدت نگه دارنده کودک میتواند قربانی شدن کودک به عنوان کودککار یا ازدواجکودکی باشد که معمولاً با جنسیت در ارتباط است: «به این معنا که کودکان دختر معمولاً قربانیان ازدواجکودکی میشوند و کودکان پسر عمدتاً قربانیان کار کودکی میشوند. البته این مساله با جنسیت والد دستگیر شده هم میتواند ارتباط پیدا کند و در مورد ازدواج میتواند با هر دو والد مرتبط باشد. ممکن است مادر در جلوگیری از ازدواج کودک دختر خود یا روند آموزشی او نقش داشته باشد. اما با زندانی شدن پدر، معمولاً خانواده امکان مالی خود را از دست میدهد، خانواده نیاز مالی پیدا میکند و کودک وادار به تامین مایحتاج خانواده میشود که کودکان پسر قربانی این بخش هستند.»
کودکان زندانیان قربانیان بیصدا، بدون تصویر
در سنین مختلف، زندانی شدن والد، موقت یا دایم، بر روان کودک اثرگذار است.
حامد فرمند با این پیشدرآمد توضیح میدهد: «در بلند مدت نه تنها میتواند به اثراتی منجر شود که جان کودک را بگیرد بلکه به شکلهای دیگری هم میتواند بر جان و سلامت کودک تاثیر بگذارد. مطالعات انجام شده حکایت از این دارند که این استرسها و آثار مربوط به زندانی شدن والدین میتوانند بیماریهای جسمی، از جمله بیماریهای قلبی به وجود بیاورند یا بر سیستم ایمنی بدن تاثیر بگذارند و کودکان به بیماریهای مختلف عفونی یا انواع سرطان دچار شوند. این آثار بعضاً به طور مستقیم قابل رویت هستند. اما بخشی از بیماریهای روانی میتوانند ناشی از تاثیرات بازداشت و زندانی شدن والدین باشند که به افت تحصیلی یا ترک تحصیلی منجر میشوند.»
نحوه دستگیری افراد چه میزان بر کودک اثرگذار است؟
کودکان بسیاری در این سالها شاهد بازداشت والد یا یکی از اعضای خانواده خود بودهاند. برخی ضرب و شتم اعضای خانواده توسط نیروهای امنیتی را حین بازداشت دیدهاند، عدهای در سطح شهر، وقتی برای خوردن بستنی با مادر خود همراه بوده، رفتار توهینآمیز نیروهای انتظامی به نوع پوشش مادر خود را مشاهده کرده و کودکانی هم شاهد زد و خورد نیروهای «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» با سایر زنان در سطح شهر بودهاند.
حامد فرمند در خصوص اثرگذاری دیدن این صحنهها توسط کودکان با تاکید بر این که در مورد آن مطالعه انجام شده است، میگوید: «شاهد بودن دستگیری، چه با خشونت، چه بدون خشونت و تاثیراتی که میگذارد از یک سو و شاهد بازداشت نبودن ولی شنونده حکایت بازداشت بودن از دیگر سو بر کودک تاثیرات عمیق دارند. تاثیرگذاری این لحظات بر کودکانی که شاهد بودهاند، بیشتر از آنهایی که شاهد نبودهاند، نیست. هرچند کودک شاهد دستگیری نبوده است ولی همچنان متاثر است و این احتمال وجود دارد که حتی به اندازه کودکی که شاهد بوده است یا بعضاً حتی بیشتر تحت تاثیر قرار گرفته باشد.»
آیا باید با کودک در مورد نحوه بازداشت والدین صحبت کرد؟ چهگونه؟
به گفته این نویسنده، یکی از مهمترین کارهایی که میتوان برای کودکان خانوادههای زندانی انجام داد، صحبت کردن با آنها است: «سوال اساسی این نیست که به کودکان بگوییم یا نگوییم بلکه نکته اساسی این است که چه بگوییم و چه نگوییم؟»
حامد فرمند با این توضیح ادامه میدهد: «این سوال با سن کودکان تغییر میکند؛ مثلا گفتوگو کردن با کودک نوزاد تا دو سال که هنوز کامل حرف نمیزند و درک او از کلمات کامل نشده است، شکل متفاوتی دارد. اما از سن نوجوانی، درک کودک از موضوعات متفاوت میشود و امکان فهمیدن و رابطه او با کلمات فرق میکند. ما هم موارد مختلف را متفاوت میتوانیم توضیح دهیم. اینجا مساله کلیدی پیش میآید که کودک شاهد بوده است یا خیر؟ در هر دو صورت، چهطور باید با او حرف زد؟ وارد جزییات نشویم و بیشتر کودک را وارد تراما نکنیم. امنیت را به کودک برگردانیم و کمک کنیم تا متوجه این باشد که ما در کنار او خواهیم بود. اما از طرف دیگر، قرار نیست تصویر خیالی از دنیا به او بدهیم که فکر کند امنیت همیشه وجود دارد و هیچ ناامنی تهدیدش نخواهد کرد. به هرحال، مسوولیت تامین امنیت با ما است.»
بهترین توضیح به کودک در مورد والد زندانی او چیست؟
چهطور توضیح دادن شرایط والد زندانی برای کودک بسیار مهم است. حامد فرمند میگوید: «باید با کودک گفتوگو کنیم تا متوجه شویم چه میداند، چه چیزی فهمیده است و چه احساسی دارد؟ بعد بر مبنای همان دانستهها، توضیحات را ارایه کنیم. اگر کودک چیز زیادی نمیداند یا حداقل به ما نشان نمیدهد که خیلی ترسیده است، لزومی ندارد که بر روی ترس او تمرکز کنیم. اگر کودک در مورد نگرانیهای خود از شرایطی که مادرش تجربه میکند حرف بزند، میتوان زندان را توصیف کرد ولی نه از شکنجهها گفت و نه این که لزوما زندان را همچون یک هتل به تصویر کشید. تمرکز بر روی زندگی روزانه زندانیان باشد بدون این که دروغی گفته شود که در آینده با توصیف مادر از زندان فرق داشته باشد. اگر در مورد زندان اطلاعاتی داریم، در موردش حرف بزنیم؛ به صورتی که کودک بتواند فضای زندان را برای خودش ترسیم کند. باید تلاش کرد از نگرانی کودک از فضای زندان کاسته شود.»
این فعال حقوق کودک ادامه میدهد: «باید بتوانیم یک سری ابزارهایی در اختیار کودک قرار دهیم تا بتواند از آنها برای مواجه شدن با فشار روانی که تجربه میکند، استفاده کند؛ برای نمونه، با ورزش کردن یا کتاب خواندن تمرکز خود را بازگرداند. گفتوگو با افرادی که تجربه مشابه دارند، بسیار کمک کننده است.»
بنیانگذار موسسه کودکان زندانیان پیشنهاد میکند فرد یا گروه حمایتگر بتواند این حلقهها را به هم وصل کند: «برای نمونه، به کودک بگوید مادر یا پدرش که در حال حاضر در بازداشت به سر میبرند یا زندانی هستند، میتوانند با افراد مشابه خودشان به هواخوری بروند یا گپ بزنند و این موارد را به تجریه کودک وصل کنند تا کودک بتواند از این طریق خودش را آرام کند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر