سپیده قلیان
همصدای مریم کریمبیگی باشیم!
در مسیر رزم صد ساله برای رهایی و عدالت، شاهد دادخواهی زنانی بودهایم که تصویر و صدایشان از ذهن و قلبمان پاکشدنی نیست. تصویر زن دادخواه تصویر تداوم مقاومت و مطالبهایست که نه شکنجه، نه زندان، نه سرکوب، که حتی قتل و جنایت حکومتی هم نمیتواند متوقفش کند. این زنان با خصلت توصیفگری ظلم و انعکاس عمومی آن، ایستادن در مقابل آن ظلم و پافشاری بر تظلم، «روح زمانه» و ظهور حقیقت دوران ما هستند.
این تصاویر، در میان رنج و فشار و سرکوب و سیاهی استبداد، شاخههای امید همهی ما برای ایستادن و گذشتن از وضعیت موجود است. با خود مرور میکنم: زنی را دیدم که وقتی سیزدهمین سال از حبس ۱۵ سالهاش را میگذراند، بر سر زندانبانش فریاد زد که: من شاکی ابراهیم رئیسی هستم! من دادخواه برادران و خواهرانم هستم! این ننگ با هیچ رنگی پاکشدنی نیست! بر صفحه گوشیام تصویر مادری را دیدم که در بیستویکمین سال از ناپدید شدن فرزندش چنان از پسرش میگفت که انگار فرزند همین دیروز خانه را به مقصد حک شدن بر تاریخ ترک گفته است. داغ و داد مادرانهاش تازه بود و دادخواهی و ایستادگیاش تازهتر و زندهتر. زن جوانی را دیدم که وقتی پدرش در دههی خونین شصت اعدام شد کودک بود. اما حالا و در سیامین سالگرد اعدام پدرش، حتی در روزمرگیهای زندگیاش، در عشق و شور و جوانیاش، چون نخستین روز دادخواه است و بغضش تازه. از قاب تلویزیون مادری را دیدم که درحالیکه گلولههای روی سینهی پسرش را میشمرد و درد هر زخم را بر تن خود حس میکرد و اشک میریخت، برای دیگر کشتهشدهها سوگواری میکرد.
من مریم کریم بیگی را دیدم که سالهاست زندگی خود را با دادخواهی معنا کرده است. هر آنِ مریم با دادخواهی عجین و پیوسته است. وقتی بعد از جراحی پدرش، حراست بیمارستان از ورودش به بخش مردان جلوگیری کرد و گفت ورود دخترا ممنوعه! دخترشی باش! برو بگو پسرش بیاد! در سرش میکوبید و فریاد میزد که مصطفی را کشتند. پسرش در مسیر آزادی کشته شد. دیگر پسر ندارد. ما هاج و واج به دهان مریم خیره شده بودیم که تا دقایقی قبل بلندبلند میخندید؛ که چگونه ۱۲ سال دادخواهی فعل روزمرهاش بوده و هست. حافظهی ما پر است از خندهها و شور مریم به زندگی و تلاش و تکاپویش برای دادخواهی.
مریم در کنار دیگر اعضای خانوادهاش در این سالها لحظهای دادخواهی را رها نکرد؛ همچون تمام زنان خاوران. همچون تمام آنان که در سیاهی و خاموشی دههی شصت فریاد و نور را دست گرفتند، هر روز مصممتر و راسختر. این دادخواهان خویشاوند تنی ما هستند. خانههایشان مامن ما بوده است و رنجشان رنج ما.
زندان نخواهد توانست صدای دادخواهی مریم را خاموش کند. بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. برادرش، بخشی از وجودش را کشتهاند و حالا چه زندان و بازجویی و شکنجهای قرار است از این رنج بزرگتر باشد که او را از دادخواهی منصرف کند؟ با بازداشت مریم، صدای او تکثیر خواهد شد. این زندان و ربایش، سند حقانیت اوست.
منِ سپیده و خانوادهام کنار مریم هستیم. دادخواهی و مطالبهی صریح عدالت، حق اوست و ایستادن کنار دادخواهان، ایستادن در کنار حقیقت است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر