شایا گلدوست
من، «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر جامعه رنگینکمانی، هر هفته دوشنبه در اینستاگرام «ایرانوایر» با یکی از کنشگران و اعضای جامعه رنگینکمانی درباره مسایل و مشکلات مربوط به این قشر گفتوگو میکنم. میهمان این برنامه، «امینا ماهر»، فیلمساز است و از زندگی شخصی خود به عنوان فردی از جامعه رنگینکمانی و همچنین یک هنرمند میگوید.
«امینا ماهر» متولد اسفند ۱۳۷۰ در تهران، فیلمساز کوییر ایرانی است. او از دوران کودکی به ادبیات و سینما علاقه فراوان داشته و از دوران نوجوانی نیز شعر نوشته است. خودش در نقش راوی کودکی خود میگوید: «هر فردی کودکی را به گونهای مخصوص به خود لمس و تجربه میکند. برای من بسیار ساده بود. زمانی که در کودکی به من گفتند که پسر هستی، بخشی از احساسات و نوع رفتار من را به صورت اتوماتیک سرکوب کردند چون از من انتظار داشتند به شکل خاصی رفتار کنم، لباس بپوشم و نقشهای اجتماعی خاصی را بر عهده بگیرم، بدون این که قدرت دفاع و پرسشگری داشته باشم و با خودم و فلسفه بدن و هویت خودم آشنا باشم. مادرم در ۱۶ سالگی من را به دنیا آورد؛ یعنی زیر سن قانونی بود. در واقع به او تجاوز جنسی شده بود به دلیل دیدگاه سنتی و مذهبی موجود که ازدواج را برای دختران زیر سن قانونی مجاز میداند. پدرم هم جانباز جنگ و سالها در جبهه بود. از ۱۵ سالگی تنها در تهران زندگی میکردم. متاسفانه تجربه خودکشی نیز داشتم. همیشه این سوال که چه کسی هستم و چهقدر در تعاریف کلیشهای جامعه میگنجم، برایم وجود داشت. حالا که بیشتر خودم و خواستههایم را میشناسم، بهتر میتوانم روزهای کودکی را درک کنم.»
او که فرزند «مانیا اکبری»، فیلمساز و بازیگر ایرانی است، درباره اولین حضورش در سینما در فیلم «ده»، ساخته «عباس کیارستمی» میگوید: «من نمیدانستم که همیشه دوربین روشن است و قرار است فیلم بازی کنم. مادرم دوربین را روشن میکرد و روی داشبورد ماشین میگذاشت و از من فیلم میگرفت. همه میگفتند چه بازیگر خوبی! اما من بازیگر نبودم و بازی نمیکردم. این موضوع نیز به شکلی دیگر مسیر زندگی مرا تغییر داد.خصوصیام، دردهای کودکی، تراماهایم با مادرم که بدون رضایت و خواسته من رفتارم ضبط شد و عباس کیارستمی آنها را دید و تدوین کرد و برای کل دنیا به نمایش گذاشت و من کودکی بودم که توانایی دفاع نداشتم؛ همانگونه که از سن ۱۰ سالگی مورد تجاوز یکی از افراد خانواده قرار میگرفتم و توانایی دفاع از خود را نداشتم.»
امینا که بعد از آن به عنوان بازیگر، دستیار کارگردان و تدوینگر با مادرش همکاری داشته است، میگوید تمرین فیلمسازی را با فیلمبرداری از دوستانش در مدرسه و بعدها در دانشگاه آغاز کرد با دوربین فیلمبرداری که مادرش به او هدیه داده بود.
امینا در سال ۱۳۸۹ وارد «دانشگاه تهران» شد و سه ماه بعد از آن برای شرکت در تظاهرات «روز دانشجو»، روز شانزدهم آذر دستگیر شد و یک هفته در زندان «اوین»، در سلول انفرادی در بازداشت بود. این تجربه برای او بسیار تلخ و دردناک بود و پس از آن ماجرا، ایران را ترک کرد و هماکنون در آلمان زندگی میکند.
امینا کارگردان و تدوینگر فیلمهای کوتاهی همچون «جین شیرین و شراب سرد»، «نارنجی» و «یک پنجره برای من کافیست» بوده است. فیلمهای کوتاه او در جشنوارههای مختلف بینالمللی در بخش مسابقه به نمایش در آمده و جوایزی نیز دریافت کردهاند؛ از جمله فیلم جین شیرین و شراب سرد که در «جشنواره اولدنبرگِ» آلمان در بخش مسابقه نمایش داده شد و از «فستیوال اوپن» در بنگلادش جایزه گرفت.
اما در میان همه فیلمهای کوتاه او، فیلم «نامهای به مادرم» توانست توجه جشنوارههای متعدد را در بیش از ۴۵ کشور به خود جلب کند و مورد تمجید منتقدان و سینماگران بینالمللی قرارگیرد. این فیلم در بیش از ۱۰۰ جشنواره بینالمللی نمایش داده شد و بیش از ۳۰ جایزه را از آن خود کرد.
فیلم در معتبرترین جشنوارههای کوییر و فمینیستی در جهان، از جمله در جشنوارههای «فمیناله» (قدیمیترین جشنواره زنان در آلمان)، «میکسمیلانو» و «لاورز» در بخش مسابقه نمایش داده شده است.
امینا در پاسخ به این پرسش که آیا در کنار فیلمسازی، خود را یک کنشگر جامعه کوییر نیز میداند، پاسخ میدهد: «نمیدانم اسم فعالیتهایم را کنشگری بگذارم یا نه. فعالیت من بیشتر واکنش نشان دادن به مسایلی است که به عنوان یک فرد ترنس با آنها روبهرو هستم و تبعیضهایی که در زندگی و محیط اطرافم با آنها روبهرو میشوم و برای ادامه زندگی میبایست با آنها مبارزه کنم. برای حفظ قدرت روحی روانی و برای این که گروه اجتماعی خود را داشته باشم و ارتباط درست با خودم و جامعهام برقرار کنم، نیاز به انجام این فعالیتها دارم. همه ما افراد کوییر به دلیل تابوها و ممنوعیتهایی که در جوامع به دلیل دگرجنسگرامحوری و همانسوجنسیتی محوری وجود دارد، برای شناخت خود، پذیرفتن تغییرات درونی خویش و معرفی و مشاهدهپذیر کردن اجتماع، روشهای مختلفی را در پیش میگیرم که هرکدام از آنها میتوانند به نوبه خود نوعی کنشگری اجتماعی باشند.»
او معتقد است که هنرمند نسبت به مسایل اجتماعی مسوول است اما کارش نسخه پیچیدن برای درد نیست بلکه آدرس دادن درد است؛ یعنی نشان دادن یک موقعیت اجتماعی آسیبزا.
میگوید: «هنرمندان در روند تحولات سیاسی و اجتماعی بسیار تاثیرگذار هستند. متاسفانه سینمای بعد از انقلاب تبدیل به یکی از موتورهای دیکتاتوری جمهوری اسلامی شد. حکومت متوجه این موضوع شد که سینما به شدت قدرتمند و تاثیرگذار است، به همین دلیل آن را کنترل و به عنوان ابزاری برای حفظ قدرت از آن استفاده کرد. به همان نسبت، هنرمندان نیز وارد این بازی شدند و در سینمای ایران اثری از جامعه کوییر به چشم نمیخورد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر