شایا گلدوست
۲۶ آوریل روز مشاهدهپذیری لزبینها است. این روز برای نخستین بار در سال ۱۹۹۰ در کالیفرنیا جشن گرفته شد. هدف از گرامیداشت این روز، آگاهیرسانی و جلوگیری از حذف زنان همجنسگرا از جامعه رنگینکمانی است. معمولا در چنین روزی، زنان همجنسگرا، اعضای جامعه رنگینکمانی و حامیان آنها به آگاهی رسانی درباره لزبینها و مسایل و مشکلات آنها به عنوان یک زن همجنسگرا در جوامع مختلف میپردازند؛ مسایلی که معمولا در زیر سایه مردسالاری و دگرجنسگرامحوری، آنها را با خشونتها و تبعیضهای مضاعف روبهرو میکنند.
لازم به ذکر است که این روز متعلق به تمامی کسانی است که خود را لزبین و در عین حال ترنس و یا خارج از دوگانههای جنسیتی میدانند.
با «الهام»، زن ترنس همجنسگرا درباره زندگیاش گفتوگو کردهایم.
***
«۲۶ ساله بودم که ازدواج کردم با دختری که دوستدخترم بود. شش سال از من بزرگتر بود. در جامعه ما ازدواج یک مرد با یک زن بزرگتر خیلی معمول نیست. معمولا انتخابها و تصمیماتی که میگیرم، از دید دیگران خیلی منطقی نیست. همدیگر را خیلی دوست داشتیم اما انگار چیزی سر جای خودش نبود. در زندگی احساس حسرت بزرگی میکردم که دلیلش را نمیدانستم.»
الهام میگوید: «سه سال از زندگی ما گذشته بود که تصمیم گرفتیم بچهدار شویم. برای من بسیار سخت و غیرقابل پذیرش بود. نمیدانستم باید چه کار کنم. از دید دیگران، پسری بودم که با یک دختر ازدواج کرده بود و خودم هم کشش عاطفی و جنسیام را به دختران احساس میکردم. انگار همه چیز سرجای خودش بود اما چیزی از درون مرا متلاشی میکرد.»
الهام میگوید پیش از ازدواج با پسری وارد رابطه شده بود تا خود را محک بزند اما آن رابطه موفقیت آمیز نبود و چیزی نبود که او میخواست.
میگوید اطلاعاتش بسیار ابتدایی بودند. در ذهن او، انسانها دو دسته بودند؛ همجنسگرا یا دگرجنسگرا. هیچ تعریفی هم از هویت جنسیتی و ترنس بودن نداشت. به همین دلیل تن به ازدواج با یک دختر داد اما زندگی در سایه ازدواج، چیزهای جدیدتری را برای او روشن کرد: ا«رفته رفته در رابطه جنسی دچار مشکل شدم. همسرم خیلی زود متوجه این موضوع شد اما آنقدر همدیگر را دوست داشتیم که فکر میکردیم این موضوع اهمیتی ندارد. ولی اهمیت داشت. حال روحی من روز به روز بدتر میشد و دچار افسردگی شده بودیم. کرونا و قرنطینه هم به این وضعیت دامن میزد. برخلاف خواسته همسرم، بچهدار شدن را به تعویق میانداختم. یک شب که حال عجیبی داشتم، با هم حرف زدیم. به همسرم گفتم احساس میکنم که در زندگی با تو رو راست نبودهام و به تو دروغ گفتهام. گفتم که ممکن است روزی تو را ترک کنم؛ نمیدانم دلیلش چیست، فقط میدانم که این خود واقعیام نیست.»
الهام میگوید که زمان میگذشت و او همچنان کنجکاو در پی یافتن هویت حقیقی خود بود. در فضای مجازی و در گفتوگو با افراد رنگینکمانی دیگر برای اولین بار با واژه ترنس آشنا شد. کنجکاو شده بود، تحقیق کرد، مقاله خواند و تازه فهمید آن چیزی که این همه سال سر جای خودش نبوده است، چیست.
ترنس یا ترنسجندر یک واژه چتری است و در واقع به شخصی گفته میشود که هویت جنسیتی خود را مغایر با جنسیتی که در بدو تولد بر اساس ظاهر اندام جنسی به او نسبت داده شده است، تعریف میکند.
به زبانه سادهتر، زن ترنس به شخصی گفته میشود که با جسم و اندام جنسی منتسب به مردانه متولد شده است و جنسیت مردانه به او نسبت داده میشود. در صورتی که او خودش را یک زن میداند و هویت جنسیتی خویش را زنانه تعریف میکند.
مرد ترنس به شخصی گفته میشود که با جسم و اندام جنسی منتسب به زنانه به دنیا آمده است و جنسیت زنانه به او نسبت داده میشود، در حالی که او هویت جنسیتی خود را مردانه تعریف میکند و خویش را یک مرد میداند.
البته ترنسها میتوانند هویت جنسیتی «غیردوگانه» یا «نانباینری» نیز داشته باشند و با وجودی که جنسیت نسبت داده شده به خود را نمیپذیرند اما خودشان را متعلق به هیچکدام از دو قالب زنانه و مردانه ندانند.
در گذشته ترنسبودگی به عنوان یک اختلال جنسیتی یا اختلال هویتی شناخته میشد اما طبق آخرین نسخه طبقهبندی بیماریهای سازمان جهانی بهداشت (ICD-11)، ترنسبودگی از لیست بیماریها خارج شده است و یک ناهمگونی مستمر بین جنسیتی که فرد خود را با آن میشناسد و جنسیتی که از بدو تولد بر اساس ظاهر اندام جنسی به او نسبت داده شده است، تعریف میشود.
الهام میگوید با همسرش درباره این موضوع صحبت کرده بود: «به همسرم گفتم که برایت دو خبر دارم؛ اول این که من متوجه شدهام یک مرد همجنسگرا نیستم و به مردان گرایش جنسی ندارم و دوم این که من فکر میکنم یک ترنس هستم و جنسیت حقیقی من یک زن است. برخورد همسرم بسیار خوب و منطقی بود و من احساس میکردم که یک معمای بزرگ را در زندگیام حل کردهام. من در حقیقت یک زن ترنس بودم و خودم را یک زن میدانستم اما از سویی دیگر گرایش عاطفی و جنسیام هم به زنان دیگر بود. پس میتوانستم لزبین باشم. حالا همه چیز سر جای خودش بود و میتوانستم بفهمم که در من چه میگذرد.»
بر خلاف آنچه تصور میشود، افراد ترنس نیز مانند دیگر افراد غیرترنس یا همانسوجنسیتی، میتوانند گرایشهای جنسی مختلف داشته باشند. گرایش جنسی افراد بر اساس هویتی جنسیتی که برای خود تعریف میکنند، شناخته میشود، نه شکل اندام جنسی.
افراد ترنس میتوانند دگرجنسگرا، همجنسگرا، دوجنسگرا، همهجنسگرا، هیچجنسگرا و غیره باشند.؛به عنوان مثال، یک زن ترنس که با بدن و اندام جنسی منتسب به مردانه به دنیا آمده است اما جنسیت خود را زنانه میداند، اگر گرایش به زنان دیگر داشته باشد، یک لزبین یا زن همجنسگرا است. این موضوع اهمیت ندارد که او ترنزیشن یا جراحی اندام جنسی انجام داده است یا خیر.
الهام از هیجان و خوشحالی زیاد برای خانواده و اطرافیان آشکارسازی کرده اما با آشکارسازی هویت جنسیتی خود، دچار افسردگی و انزوای بسیار شدید شده بود.
میگوید برخورد خانواده و اطرافیانش با هویت جنسیتی او بسیار منفی بود؛ آنقدر بد که مجبور شد ارتباطش را به طور کامل با همه، حتی خانوادهاش قطع کند. تنها کسی که در تمام این روزها کنارش ماند، همسرش بود؛ دختری که با عشق با او ازدواج کرده بود و همچنان نیز او را دوست داشت: «دوست داشتم تجربه کنم. لباسهای همسرم اندازه من میشدند. با پوشیدنش احساس خوبی داشتم. هورمونتراپی نقطه بسیار مهم زندگیام بود. انگار که بدنم همیشه این هورمونها را کم داشت. با مصرف هورمون میتوانستم واقعیتر باشم؛ گریه کنم، بخندم، برقصم و از زندگی لذت ببرم. اما شروع هورمونتراپی هم کار سادهای نبود. مجوزهای لازم را از دادگاه نداشتم. نه پزشکی برایم دارو تجویز میکرد، نه داروخانه بدون نسخه دارو میداد. خلاصه به هر زحمتی که بود، دکتری را پیدا کردم که برایم هورمونها را تجویز کند. هرچند این کار قانونی نبود اما این لطف بزرگ را در حق من کرد.»
الهام میگوید خوشحال بود ولی هیچ چیز ساده نبود؛ از اولین تجربه ظاهر شدن در اجتماع با پوشش جدید تا تغییرات جسمی با مصرف هورمون، از دست دادن شغل تا طرد شدن از جمع دوستان و اطرافیان.
اما نگرانی بزرگ او، زندگی مشترکش است. همدیگر را دوست دارند و درک میکنند اما این زندگی آن چیزی نیست که با هم آغاز کرده بودند. میگوید: «من تغییر کردهام اما شاید این تغییرات، انتخاب همسرم در زندگی نباشد. او محمد را برای زندگی انتخاب کرده بود اما حالا من الهام هستم. به او حق میدهم که این زندگی را نخواهد و دوست داشته باشد با یک مرد زندگی کند و یا مادر شود.»
اما برای رسیدن به نتیجه درست، نیاز به فضای امنتری دارند: «همه هدفم این است که از ایران مهاجرت کنیم. فکر میکنم در دنیای آزادتر، بهتر میتوانیم فرصت و فضایی برای تصمیمگیری داشته باشیم، خودمان را محک بزنیم و ببینیم که از زندگی چه میخواهیم. من نیز میتوانم انسان موفقتری باشم. از استعدادها و تخصصم در کار استفاده کنم، بدون این که هویت جنسی و جنسیتیام قضاوت شود.
مشکل اما معافیت از سربازی است..بارها برای گرفتن معافیت اقدام کردهام اما میگویند باید بروی و جراحی کنی تا معاف شوی. نمیخواهم در ایران جراحی کنم. ریسک جراحی در ایران بسیار بالا است و ترس اجازه این کار را نمیدهد. حتی در کمیسیون پزشکی گفتم مرا به سربازی بفرستید اما گفتند نمیتوانی به سربازی بروی، اندامت دخترانه است. حالا در این برزخ گیر افتادهام و نمیدانم چه کار کنم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر