بالابودن خطر افزایش تنش در منطقه بر بستر مناقشه آمریکا با ایران و حضور نظامی قویتر ایالات متحده در منطقه طبیعی است که حمله دیروز به کشتیهای عربستانی و اماراتی را واجد اهمیت و حساسیت کند و قراردادن این رویداد در متن و بطن تنش یادشده نیز از گزینههای محتمل تلقی شود.
واقعیت این است که هم امارات و هم عربستان در منطقه درگیر مناقشات و چالشهای چند جانبهای هستند. شراکت محوری هر دو کشور در جنگ یمن و تهدیدات بالقوه و بالفعل موشکی و پهپادی متقابل حوثیها یکی از درگیریهاست.
امارات و عربستان الان حدود دو سال است که با قطر بر بستر سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی هم درگیر مناقشهاند و تحریمهای سختی را علیه این کشور به اجرا گذاشتهاند. همه تلاشهای میانجیگرانه تا کنون تقریبا بینتیجه مانده است.
در خود یمن هم امارات رابطه بیتنشی با دولت منصور هادی که قرار است آن را در مقابله با حوثیها یاری دهد، ندارد و از سوی این دولت به حمایت از جداییطلبان جنوب یمن و نیز اغراض اقتصادی و ژئوپلتیک معینی در این کشور متهم است.
ورای همپیمانی با آمریکا در مناقشهاش با ایران، این نیز هست که عربستان و امارات از سوی ایران پیوسته به حمایت از گروههایی مانند جیش العدل و جنبش عربی آزادیبخش الاحواز و ... و پشتیبانی از اقدامات تروریستی در سیستان و بلوچستان و خوزستان متهم شدهاند. پس از حمله شهریور گذشته به رژه نیروهای مسلح ایران به مناسبت سالگرد شروع جنگ عراق با ایران، و به ویژه پس از حمله به اتوبوس پاسداران در مسیر خاش- زاهدان در بهمنماه به گونهای تحریکآمیز و غیرمسئولانه صحبت از انتقامگیری از امارات و عربستان در ایران سکه رایج شد و حتی فرمانده وقت سپاه با بیان این که کاسه صبر جمهوری اسلامی لبریز شده، از رئیس جمهور(؟) اجازه خواست که این انتقام را عملیاتی کند.
با این همه، بعید است که در وضعیت تنشزای کنونی که ایران از همه سو در معرض فشار و تهدید قرار دارد و حضور نظامی آمریکا در منطقه هم به طرز کمسابقهای برای تکمیل این فشارها افزایش یافته کسانی یه طور رسمی و برنامهریزیشده از تهران در پس پشت حملات اخیر به کشتیها در بندر فجیره باشند و عملا محمل لازم را برای یک حمله نظامی به ایران فراهم کنند. این سخن که تندروها با توجه به فشارهای آمریکا از یک سو و کاهش اقتدار و نفوذ جمهوری اسلامی در جامعه از دیگر سو، از یک ماجراجویی که بتوانند با آن بر احساسات ملی جامعه سوار شوند استقبال میکنند، کاملا قابل نفی نیست، ولی به لحاظ مدارک و مستندات لنگ میزند.
گزینه دیگر، یعنی این که حوثیها یا نیروهای منطقهای مرتبط با جمهوری اسلامی بدون ارتباط و هماهنگی با تهران در حمله به کشتیها در فجیره دست داشته باشند هم، البته امر بعیدی نیست، ولی یک گزینه جدی هم میتواند شبیهسازی ماجرای خلیج تونکین باشد.
در اوت ۱۹۶۴ کشتی نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا مستقر در خلیج تونکین مورد حملهٔ قایقهای ویتنام شمالی قرار گرفت که در نتیجهٔ آن کنگره آمریکا قطعنامه خلیج تونکین را در حمایت از افزایش دخالت نیروهای آمریکایی در جنگ ویتنام صادر کرد. ۷ سال بعد با انتشار اسنادی به نام «برگهای پنتاگون» در نشریه نیویورک تایمز افکار عمومی آمریکا باخبر شد که حادثه خلیج تونکین صرفا واقعهای ساختگی برای سوق کنگره به موافقت با گسترش جنگ در ویتنام بوده است. ۴۰ سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۱ خود پنتاگون کل این اسناد را منتشر کرد و بر مدعای نیویورک تایمز یک بار دیگر مهر تایید زد.
حمله به کشتیها در فجیره البته اگر شبیه ماجرای خلیج تونکین هم باشد، لزوما به معنای آن نیست که خود آمریکا در آن دست داشته است. این که کسانی مثل بولتون و پمپئو که پیوسته به دنبال رژیم چینچ در ایران بودهاند با دورزدن ترامپ چنین سناریوییها را تنظیم و اجرا کنند البته امر کاملا غیرمحتملی نیست، منتهی از یاد نبریم که عربستانیها سال ۲۰۰۹ در چارچوب رویکرد نفیآمیزشان نسبت به برنامه اتمی ایران، مطابق آنچه که در اسناد ویکلیکس آمده، از آمریکا رسما خواستهاند که «سر افعی» را بزنند که منظورشان حمله نظامی به ایران و تضعیف یا سقوط حکومت در تهران بوده است. حالا هم عربستانیها و اماراتیها نه تنها حامی سرسخت اقدامات آمریکا در خروج از برجام و تحریمهای گسترده اقتصادی علیه ایران هستند، بلکه به حضور بیشتر آمریکا در منطقه نیز لبیک گفتهاند.
برای دولت نتانیاهو هم هر چند که رویکرد دولت آمریکا در نفی برجام و تعطیل کل تاسیسات غنیسازی ایران مثبت و «در مسیر درست» است، ولی تضعیف یا برانداختن حکومت ایران با توجه به این که با غنیسازی یا بدون غنیسازی نافی موجودیت اسرائیل بوده است، بهترین گزینه است و یک حمله نظامی در این راستا هم اهرمی مناسب.
القصه، اگر نهایتا معلوم شود که واقعا حملات در فجیره قرینههایی با ماجرای خلیج تونکین داشته، باز هم انگشت نقد و نفی قسماً متوجه سیاستهای و رویکردهای جمهوری اسلامی در منطقه و از جمله شعارها و اقدامات معطوف به نابودی اسرائیل وسقوط عنقریب آل سعود و ... میشود که پس از امضای برجام در راستای تصحیح این سیاستها و گرفتن محمل از دست تندروها در منطقه گام برنداشته و محمل موفقیت چنین سناریویی را فراهم آورده است. سناریویی که اگر حمله نظامی به این یا آن میزان به ایران را به دنبال داشته باشد، دودش بیش از همه به چشم مردم ایران میرود و سکتهای اساسیتر در روند توسعه مختلشده کشور است و ...
آرزو کنیم که نتیجه تحقیقات فجیره نشان ندهد که پای ایران چه به صورت واقعی و چه به صورت جعلی در این ماجرا درگیر بوده است. کل این ماجرا البته ورای این که برای ایران پیامدی داشته باشد یا نداشته باشد، در نفس خود زنگ هشدار دیگری به تهران است که در سیاستهای و اظهارات و شعارهایی که میتوانند انگشت اتهام را در این موارد فوراً متوجه ایران سازند تجدیدنظر کند. میکند؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر