close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

قصه پر غصه ناشران ترک زبان

۴ مهر ۱۳۹۳
بلاگ میهمان
خواندن در ۷ دقیقه
قصه پر غصه ناشران ترک زبان
قصه پر غصه ناشران ترک زبان

شریفه جعفری

روزگاری که مدیر مسئول انتشارات پینار بودم، روزنه امیدی شدیم برای نویسندگان استان ترک زبان زنجان. شبانه روز کتاب ها را با کمترین امکاناتی که داشتیم آماده می کردیم. چند کتاب شعرترکی توسط نشر ما وارد بازار شد. در همان زمان در روزنامه ایران به ترک ها توهین شده بود. ملت ترک زبان اعتراضات گسترده ای را در تهران و استان های ترک نشین به راه انداختند که زنجان نیز جزو این استان ها بود. از آن روز به بعد روزگار بر ما و بر زبان و ادبیات و فرهنگ ترکی سیاه شد. هر روز به بهانه های مختلف به دفتر کارم می ریختند و دفتر را بازرسی می کردند. به اجبار به کرج رفتیم. آنجا هم با زیاد شدن مشتریان ترک زبان، دوباره پای اطلاعات و حراست به محل کار و زندگی باز شد و کم کم راه اندازی نمایشگاه کتاب در شهر و شهرستان ها را برای ما ممنوع کردند. در یکی از این  نمایشگاه ها، اطلاعات به یکباره دستور جمع  و منع فروش کتاب های ترکی را داد، حتی کتاب های شعر خودم.

هر ناشری سال ها تلاش می کند تا شناخته شود. من را در اوج موفقیت نابود کردند. در سال 1391 از شرکت در نمایشگاه تهران محروم و پس از آن نیز شرکت در نمایشگاه های استانی به خصوص مناطق ترک زبان و پس از آن به یکباره گفتند شما 6 ماه تعلیق خورده اید و فعلا نمی توانید کتاب ثبت کنید، این را هم فقط شفاهی اعلام می کنیم. کسی جوابگو نبود. واقعا مواظب بودیم تا بهانه ای دست کسی ندهیم و از پذیرش کتاب های ترکی تا حد ممکن امتناع می کردم، در حالی که صدها نویسنده و شاعر ترک زبان از سراسر ایران به من مراجعه می کردند.

گفتم دستور صادر شده تعلیق را بدهید تا بدانم از جانب چه کسی صادر شده، می گفتند نمی شود. می گفتم پس می توانم کتاب ثبت کنم، می گفتند ما کتاب را تحویل نگیریم چگونه می خواهی ثبت کنی، نمی شود توضیح داد چه قدر سخت و عذاب آور است. به هر مقامی متوسل می شدم، التماس می کردم. گاهی می گفتند از طرف ارشاد تبریز است، برو رضایت شان را جلب کن، در تبریز دوباره به هر کسی رو می انداختم  و آواره می شدم. به خاطر زن بودن اهانت می کردند و بارها به من می گفتند آخر تو را چه به این کارها، زن باید در خانه در خدمت همسرش باشد، و به خاطر این افکار تا حد امکان من را اذیت کردند و قصد شکستن و خسته کردنم را داشتند.

حاصل 8 سال زحمت، مقاومت و زندگی بر باد رفت. می گفتند جلسه تجدیدنظر می گذاریم، تو هم باشی، آن وقت تصمیم گیری می شود. نهایت گفتند به خاطر «کتاب تاریخ مختصر ترک، تالیف پروفسور جواد هئیت» است که غیر مجاز چاپ کرده ای. دستور صدور مجوز کتاب در دستم بود، گفتند اشتباه شده، کتاب مجوز ندارد. نشانشان می دادم، می گفتند تو اشتباه می کنی، کتاب پان ترکی  و فرقه گرایی چاپ کردی، بهانه بود زیرا کتاب بعد از خوردن یک نوبت اصلاحیه و بعد از یک سال، تایید مجوز شده بود.

می دانیم که در همه کشورها اجازه کسب و کار و نشر کتاب توسط اتحادیه های مربوطه در مدت زمان مشخص و طبق قوانین به راحتی صادر می شود و این ناشر است که مسئولیت کتاب را به عهده دارد. چنانچه  شکایتی از طرف مؤلفی و یا خواننده ای صورت بگیرد، دولت وارد عمل شده و به جمع آوری کتاب های توزیع شده می پردازد. اما در ایران قوانین حاکمه، بسی استرس زا، شکنجه آور و دست و پاگیر هستند. وقتی فردی بخواهد مجوز نشر بگیرد، ابتدا باید با ماه ها دوندگی، شرایط حراست را رد کند، بعد با تکمیل مدارک منتظر صدور مجوز نهایی باشد. طبق قانون بعد از دو سال، باید مجوز صدور و یا عدم صدور اعلام گردد ولی عملا از 4 سال تا سال ها طول می کشد و بعد از سال ها، ممکن است تشخیص بدهند که به شخص مورد نظر مجوز داده نشود. پس از گرفتن اجازه نشر، باید برای هر کتابی که آماده می شود، جدا جدا مجوز گرفته شود. اگر کتابی غیر مجاز اعلام نگردد و یا اصلاحیه نخورد، ممکن  است در عرض چند ماه مجوز بگیرد. در مورد کتاب های ادبی ، تاریخی ،سیاسی و ...، با توجه به شرایط حاکم، نویسنده خودسانسوری انجام می دهد و بر خلاف میل خود هم که باشد، در قالب جملاتی به تعریف و تقدیر از نظام، اسلام ، رهبر و ... می پردازد تا مستقیم و یا غیر مستقیم عشق خود را نسبت به جمهوری اسلامی به اثبات رسانده باشد. سپس ناشر که در جریان کار است، کتاب را سانسور می کند. مثلا اگر در داخل متن، کلماتی مانند آزادی، هم آغوشی، بوسه، سکس و ... باشد، کلمات را با کلمات مشابه عوض و یا حذف می کند و سپس کتاب از ممیزی های وزارت ارشاد که خود دارای مراحلی طولانی است، می گذرد تا از ممیزها تا رئیس فرهنگی بر کتاب مهر تایید بزنند.

برگردیم به داستان خودم، این بار گفتند بیا تعهد بده و بگو کتاب را غیر مجاز چاپ کرده ام و تعهد می دهم دیگر چنین اتفاقی نخواهد افتاد، گفتم این کار را نکرده ام، گفتند هر ناشری حق تخلف دارد و می تواند بعد از تعهد به کار ادامه دهد، ناشری داریم که 6 بار تعهد داده و دارد کار می کند، چاره ای نداشتم، قبول کردم و بعد از نوشتن مسئول حراست با خنده گفت همین را می خواستم. منظورش را نفهمیدم 2 روز بعد از آن با  احضاریه ای مرا به دادگاه خواستند، با اتهامات واهی و گیج کننده. به وکیل مراجعه کردم. جالب اینکه وکیلم با مطالعه پرونده متوجه شد مجوز انتشارات 8 ماه قبل یعنی زمان جلوگیری از فعالیت من، طی جلسه ای بدون جضور و اطلاع من ابطال شده و من را به بدترین وضع ممکن بازی داده اند. در نهایت گفتند حداقل با این اتهامات وارده، 3 سال حبس خواهی داشت و وکیلم از من خواست تا سند ملکی با ضامنی را پیدا کنم. این اوج بی رحمی بود. من فقط شاعر بودم، نویسنده بودم، به زندگی ام و به کارم عشق می ورزیدم، جرمم زبانم بود و درک کردن هم زبانان شاعرم.

فارغ از این تجربه شخصی در وضعیت کنونی در ایران، کتابی که به زبان ترکی باشد، زمان دریافت مجوز آن بسیار طولانی و مشکل است، زیرا طرح یکسان سازی رژیم این ضرورت را می طلبد. مشکل رسم الخط - یعنی کلمه ای که ترکی تلفظ می شود باید با لهجه فارسی نوشته شود- بسیار گیج کننده است و باعث می گردد کتاب برای چند نوبت اصلاحیه بخورد و نهایت به خاطر ازدیاد اصلاحیه اخطار و سپس لغو مجوز می شود و هر بار اصلاحیه یعنی ماه ها علاف شدن. از بکار بردن نام و رشادت های مبارزان آذربایجان باید اجتناب کرد، مثلا اگر شاعری نام بابک و سید جعفر پیشه وری را در شعرش بیاورد، ممکن است برای خود نویسنده هم مشکلاتی به وجود آید. خرید کتاب های ترکی یا کلا نیست یا اگر محتوا به نفع نظام باشد، مقداری خریداری می شود. ناشر فعال نمی تواند فقط کتاب ترکی چاپ کنند بلکه در کنار کتاب های  فارسی می توانند کتاب ترکی نیز چاپ و پخش کنند. هر ناشر آذربایجانی که در نمایشگاه کتاب شرکت می کند، بدون شک چند نفر  اطلاعاتی  از دور و نزدیک غرفه را زیر نظر دارند، مشتریان را شناسایی، به سخنان  آنها گوش و آنها را زیر نظر دارند. بارها شاهد گریه های نویسندگان  پیر ترک زبان که آرزوی چاپ یک اثر از خودشان را به گور نبرند، بوده ام و قلبم می شکست. کاش می توانستم کاری برایشان بکنم. هنوز بغض ها و اشک های علی کریمی، معلم بازنشسته و شاعر دلسوخته زنجانی در برابر چشمانم است که به علت بیماری و بالا بودن ریسک عمل قلبشان، منتظر چاپ کتابش بود و کتاب به بهانه های واهی 3 بار اصلاحیه خورده بود یعنی 2 سال انتظار و بعد از آن نیز از مجوز نشر پینار را ابطال کردند و کتاب برای همیشه در وزارت ارشاد در حال دریافت مجوز بایگانی شد. این سیاست تبعیض و نژادپرستانه ای که متاسفانه وارد روح و روان و خون ملت عادی هموطنان فارس زبان  نیز شده  و خواسته و ناخواسته این سیاست کثیف را رهنمون می گردند. به ملت ترک به دیده تحقیر می نگرند و زبان مادری شان را به سخره می گیرند. در زبان هموطن می گویند و در عمل بیگانه می شمارند. زمانی هم که لب به شکوه می گشایی، تو را با مارک های تجزیه طلبی و پان ترکیستی محکوم می کنند، زیرا «خانه از پای بست ویران است».

توضیح: این گزارش بر اساس متن سخنرانی ارایه شده در 27 مین اجلاس جانبی شورای حقوق بشر  که 9 سپتامبر 2014 برگزار شد، تنظیم شده است. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

رحمان قهرمان پور، جرم: خبرنگاری (61)

۴ مهر ۱۳۹۳
ایران وایر
خواندن در ۴ دقیقه
 رحمان قهرمان پور، جرم: خبرنگاری (61)